English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tight end U مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
delegated U مامور فرستاده مامور کردن
delegating U مامور فرستاده مامور کردن
delegates U مامور فرستاده مامور کردن
delegate U مامور فرستاده مامور کردن
linemate U مهاجم هم ردیف در خط مهاجم دیگر
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
cutoff block U سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
false start U حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
false starts U حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
stunting U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
loose U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
looser U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
stunt U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
loosest U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
stunts U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
sacked U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
send on duty U مامور کردن
appoints U مامور کردن
appoint U مامور کردن
commission U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
to send upon an e U مامور سفارت کردن
to p a soldier to duty U سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
nark U مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
receives U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receive U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
recieve U دریافت کردن
come into <idiom> U دریافت کردن
receives U دریافت کردن
receive U دریافت کردن
draw U دریافت کردن
pick up <idiom> U دریافت کردن
acquiring U دریافت کردن
draws U دریافت کردن
recovers U دریافت کردن
recovering U دریافت کردن
pull down U دریافت کردن
recover U دریافت کردن
acquires U دریافت کردن
acquire U دریافت کردن
liter any executor U کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
launch U روانه کردن مامور کردن
launches U روانه کردن مامور کردن
attaching U منتصب کردن مامور کردن
launched U روانه کردن مامور کردن
attaches U منتصب کردن مامور کردن
attach U منتصب کردن مامور کردن
launching U روانه کردن مامور کردن
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
cashes U دریافت کردن صندوق پول
cashing U دریافت کردن صندوق پول
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
pick up <idiom> U سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
cash U دریافت کردن صندوق پول
cashed U دریافت کردن صندوق پول
get a fix on something <idiom> U نامه الکترونی دریافت کردن
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
hitch U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitching U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched U کامل کردن پاس به دریافت کننده
to i. any one into abenefice U کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
go baseline U حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
inducted U مستقر کردن دریافت کردن
inducting U مستقر کردن دریافت کردن
induct U مستقر کردن دریافت کردن
inducts U مستقر کردن دریافت کردن
attackers U مهاجم
offensive <adj.> U مهاجم
raiders U مهاجم
raider U مهاجم
forward U مهاجم
strikers U مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.> U مهاجم
attacker U مهاجم
offensives U مهاجم
striker U مهاجم
infestant U مهاجم
close attack U سه مهاجم
invaders U مهاجم
forwarded U مهاجم
aggressors U مهاجم
aggressor U مهاجم
postman U مهاجم
invader U مهاجم
frontcourt man U مهاجم
postmen U مهاجم
dedger U مهاجم گریزنده
flanker U مهاجم جناح
trailers U پشتیبان مهاجم
dodgers U مهاجم گریزنده
dodger U مهاجم گریزنده
third home U بازیگر مهاجم
trailer U پشتیبان مهاجم
unmarked U مهاجم مهارنشده
breaking pass U پاس به مهاجم
aggressive U حمله ور مهاجم
aggressive U مهاجم پرپشتکار
barrier forces U نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
hunter track U مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
flanker U بازیگر مهاجم در جناح
cough up U لو رفتن توپ مهاجم
invaders U مهاجم حمله کننده
loose forward U مهاجم تک رو پشت خط تجمع
invader U مهاجم حمله کننده
illegal procedure U خطای تیم مهاجم
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
prop forward U هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
cross buck U حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
horses U بازیگران قوی تیم مهاجم
sacking U حمله به مهاجم پشت خط تجمع
direct free kick U مکث مهاجم برای فریفتن حریف
have an angle U بریدن مسیر مهاجم بصورت اریب
inner U دو بازیگر مهاجم بین وسط وگوشها
beat up U شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
stop hit U ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
pass cut U روش گریختن مهاجم بی گوی از چند مدافع
submarine U مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
beat-up U شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
submarines U مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
foot sweep U پرتاب مهاجم از طرف مدافع با گرفتن یقه و استفاده از پا
submarine U خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
submarines U خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
power block U سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
assaulted U در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
assault U در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
assaults U در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
weaves U حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weave U حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. U آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
scramble U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
quarterback draw U نوعی حمله که مهاجم پشت خط مرکزی با تظاهر به پاس عقب می رود و بعد خودبجلو میشتابد
scrambled U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
quick opener U بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
missionaries U مامور
functionary U مامور
official U مامور
commissionaire U مامور
bedel U مامور
bedell U مامور
pursuivant U مامور
commissioner U مامور
commissioners U مامور
functionery U مامور
commissionaires U مامور
agents U مامور
officer U مامور
missionary U مامور
ranksman U مامور صف
officers U مامور
functionaries U مامور
appointed U مامور
agent U مامور
investigator U مامور تحقیق
executioner U مامور اعدام
mole U مامور مخفی
pointsman U مامور راهنمائی
purchasing officer U مامور خرید
police officers U مامور پلیس
waggoner U مامور واگن
envoi U مامور نماینده
executive bailiff U مامور اجرا
scouts U مامور اکتشاف
investigators U مامور تحقیق
tollman U مامور نواقل
on sentry U مامور نگهبانی
diplomatic agent U مامور سیاسی
diplomatic officer U مامور سیاسی
police officer U مامور پلیس
sergeant at arms U مامور اجرا
scouted U مامور اکتشاف
scout U مامور اکتشاف
executioners U مامور اعدام
censor U مامور سانسور
defector in place U مامور مخفی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com