English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
Other Matches
safer U مطمئن
trustful U مطمئن
in the bag <idiom> U مطمئن
safe U مطمئن
confident U مطمئن
assured U مطمئن
safes U مطمئن
full hearted U مطمئن
sure U مطمئن
surer U مطمئن
surest U مطمئن
safest U مطمئن
certifying U مطمئن کردن
certify U مطمئن کردن
certifies U مطمئن کردن
assuror U مطمئن سازنده
safe life U عمر مطمئن
assurer U مطمئن سازنده
insurance U ذخیره مطمئن
insurance U امتیاز مطمئن
insecure U غیر مطمئن
insuring U مطمئن ساختن
insures U مطمئن ساختن
ensuring U مطمئن ساختن
secures U مطمئن استوار
to feel secure U مطمئن شدن
secure U مطمئن استوار
trusts U مطمئن بودن
trusted U مطمئن بودن
trust U مطمئن بودن
to feel secure U مطمئن بودن
supersub U ذخیره مطمئن
self confident U مطمئن بخود
ensures U مطمئن ساختن
ensured U مطمئن ساختن
ensure U مطمئن ساختن
over confident U زیاد مطمئن
nail down <idiom> U مطمئن بودن
safe working load U بارکاری مطمئن
self-confident U مطمئن به خود
secure of victory U مطمئن به پیروزی
in for <idiom> U مطمئن بدست آوردن
to make no doubt U مطمئن بودن شک نداشتن
just in case U برای مطمئن بودن
surefire U مطمئن نتیجه بخش
but don't hold me to it [idiom] U ولی مطمئن نیستم
self-assured U مطمئن بنفس خود
self assured U مطمئن بنفس خود
secures U مطمئن تامین کردن
you may rest assured U میتوانید مطمئن باشید
secure U مطمئن تامین کردن
to ensure something U مطمئن ساختن [چیزی]
secures U بی خطر خاطر جمع مطمئن
secure U بی خطر خاطر جمع مطمئن
i am pushed for money U هستم
am U هستم
I'm U من هستم
You can be sure of that! U در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
I'm thirsty. من تشنه هستم.
we owe him for his services U خدمات او هستم
i have not a dry t. on me U سر تا پا خیس هستم
I'm hungry. من گرسنه هستم.
I'm your age. U من هم سن شما هستم.
i am under obligation to him U من ممنون او هستم
iam d. to go U ارزومندرفتن هستم
i feel U گرسنه هستم
Slow but sure wins the race. <proverb> U پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
He seems to have a lot of confidence. U خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
bravura U افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
Join the club! U من هم درشرایطی مشابه هستم !
I am at your disposal. U من دراختیار تان هستم
own a house U دارای خانهای هستم
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
i own that house U من صاحب ان خانه هستم
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
i feel sleepy U خواب الود هستم
i await you U منتظر شما هستم
i am under obligation to him U زیر بارمنت او هستم
iam in bad U خیلی در تنگی هستم
i am bend on going U مصمم هستم بروم
i am at your service U در خدمت شما هستم
feet dry U روی هدف هستم
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
prudent limit of endurance U حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of patrol U حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
iam a for his life U برای جانش دل واپس هستم
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
i am about that U من در این خصوص دلواپس هستم
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
i owe him & U پنج لیره به او بدهکار هستم
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
I am on intimate terms with one of the ministers . U با یکی از وزراء نزدیک هستم
I come from Iran . I am Iranian. U من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I am very orderly and systematic in my work . U درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I am the bread winner of the family . U نان آور خانه ( خانواده ) هستم
i am not made of salt U مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I am your humble servant . I defer to you . U من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I know the area more or less . U کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I agree with you completely. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
I have done my homework. I know how to cope . U من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . U همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
steadied U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
steadies U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat U چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadiest U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
steady U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
salvos U در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
Can you show me on the map where I am? U آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
popeye U در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
holding U در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
fail safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
to prove my vow i give my hand برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
whole hearted U خاطرجمع مطمئن صمیمانه قلبی صمیمانه
how much do i owe you U چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
I´m as hungry as a horse. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
feet wet U من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i suffer from headache U سردرد دارم دچار سردرد هستم
to secure U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com