English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
await U منتظر شدن انتظار داشتن
awaited U منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting U منتظر شدن انتظار داشتن
awaits U منتظر شدن انتظار داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
attend U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends U انتظار کشیدن انتظار داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
to look forward to U انتظار داشتن
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
look forward U انتظار چیزی را داشتن
speculate U انتظار سودو زیاد داشتن
speculated U انتظار سودو زیاد داشتن
speculates U انتظار سودو زیاد داشتن
speculating U انتظار سودو زیاد داشتن
hold forth U پیشنهاد کردن انتظار داشتن
envisaged U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisage U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
get away with murder <idiom> U انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
standbys U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standby U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
caretaker status U وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
waiting position U ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
waiter U منتظر
anticipatory U منتظر
waiting U منتظر
anticipant U منتظر
inexpectant U نا منتظر
anticipator U منتظر
trray U منتظر
wistful U منتظر
waiters U منتظر
expectant of U منتظر
trray U منتظر شدن
awaited U منتظر بودن
to look out U منتظر بودن
await U منتظر بودن
abhide U منتظر بودن
awaiting U منتظر بودن
awaits U منتظر بودن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to look forward to something U منتظر چیزی شدن
hold breath U منتظر یک اتفاق بودن
to look for anything U منتظر چیزی شدن
to wait for any one U منتظر کسی شدن
less than release unit U یکان منتظر حمل
sweat out <idiom> U با دلواپسی منتظر بودن
on deck U دونده منتظر نوبت
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
hold one's horses <idiom> U باصبوری منتظر ماندن
i await you U منتظر شما هستم
hang about U در نزدیکی منتظر بودن
prospected U انتظار
ready line U خط انتظار
prospect U انتظار
prospecting U انتظار
expectancy U انتظار
expectantly U با انتظار
anticipation U انتظار
expectation U انتظار
expectations U انتظار
expectance U انتظار
prospects U انتظار
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
abide U منتظر شدن وفا کردن
abided U منتظر شدن وفا کردن
abides U منتظر شدن وفا کردن
bide one's time <idiom> U صبورانه منتظر فرصت بودن
we watched for his arrival U منتظر ورود او شدیم یا بودیم
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
lie over U متمایل بودن منتظر ماندن
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
beyond the pale <idiom> U دوراز انتظار
wait state U وضعیت انتظار
wait time U زمان انتظار
ante-chamber U اتاق انتظار
reception rooms U اتاق انتظار
waiting-room U اتاق انتظار
waiting room U اطاق انتظار
reception room U اتاق انتظار
waiting time U زمان انتظار
wait state U حالت انتظار
anticipative U درحالت انتظار
expectancy chart U نمودار انتظار
standby U حالت انتظار
standbys U حالت انتظار
waiting lists U لیست انتظار
anterooms U اطاق انتظار
anteroom U اطاق انتظار
ante-rooms U اطاق انتظار
waiting list U لیست انتظار
half pay U حق انتظار خدمت
expectancy table U جدول انتظار
expectative U مورد انتظار
rendezvous area U موضع انتظار
error of expectation U خطای انتظار
lobby U سالن انتظار
lobbies U سالن انتظار
lobbied U سالن انتظار
in prospect U انتظار داشته
inopinate U انتظار نداشته
waiting-rooms U اطاق انتظار
waiting-room U اطاق انتظار
aspiration level U سطح انتظار
redezvous U محل انتظار
anticipatory U در حال انتظار
probable <adj.> U انتظار می رود
presumable <adj.> U انتظار می رود
in prospective U انتظار داشته
cooling period U زمان انتظار
bide U در انتظار ماندن
expected <adj.> U انتظار می رود
estimated <adj.> U انتظار می رود
to my great surprise U برخلاف انتظار من
anticipated <adj.> U انتظار می رود
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
readied U که منتظر است تا قابل استفاده شود
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
waited U چشم براه بودن منتظر شدن
wait U چشم براه بودن منتظر شدن
jobs U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
job U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
he made me wait U مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
ready U که منتظر است تا قابل استفاده شود
readying U که منتظر است تا قابل استفاده شود
cool one's heels <idiom> U به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
waits U چشم براه بودن منتظر شدن
sleep U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
sleeping U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
sleeps U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
readies U که منتظر است تا قابل استفاده شود
beyond one's expectation U مافوق انتظار کسی
intended saving U پس انداز مورد انتظار
tempo stroll variation U واریاسیون صبر و انتظار
in prospect U مورد انتظار [در برنامه ]
expected value U ارزش مورد انتظار
expected price U قیمت مورد انتظار
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
anticipated profit U سود مورد انتظار
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
suit up U ذخیره در انتظار بازی
sales expectations U فروش مورد انتظار
anticipated price U قیمت مورد انتظار
point spread U امتیاز قابل انتظار
likly U انتظار داشتنی مناسب
on deck U در انتظار نوبت شنا
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
means end expectation U انتظار وسیله- هدف
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
readies U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queues U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
queueing U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
ready U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queue U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
To stand someone up . U کسی را قال گذاشتن ( منتظر ؟ معطل گذاردن )
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
readying U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
readied U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
I'm looking forward to your next email. U من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
queued U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
profiteers U فردیکه انتظار سودزیاد دارد
promises U نوید انتظار وعده دادن
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
promise U نوید انتظار وعده دادن
profiteer U فردیکه انتظار سودزیاد دارد
waits U انتظار کشیدن معطل شدن
to have arrived [expected moment] U رسیدن [به زمان انتظار رفته]
wait U انتظار کشیدن معطل شدن
waited U انتظار کشیدن معطل شدن
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
fractional antedating goal response U خرده پاسخ انتظار هدف
product life expectancy U عمر مورد انتظار محصول
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
queue U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
queued U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queueing U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
it will pay to wait U به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
queues U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
Time and tide wait for no man . <proverb> U زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
queuing theory U نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com