English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sedentary U مقیم دریک جا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
derrick U دریک
derricks U دریک
in an instant U دریک ان
residents U مقیم
domiciled U مقیم
denizens U مقیم
denizen U مقیم
settled U مقیم
inmates U مقیم
dweller U مقیم
abider U مقیم
settlers U مقیم
resident U مقیم
inhabitant U مقیم
settler U مقیم
inmate U مقیم
stator U مقیم
residing U مقیم
resider U مقیم
settlor U مقیم
termer U مقیم
in residence U مقیم
standing derrick U دریک ثابت
in an instant U دریک لحظه
on one occasion U دریک موقع
swinging derrick U دریک گردان
en bloc U دریک بلوک
on a par U دریک تراز
resides U مقیم شدن
reside U مقیم شدن
to station oneself U مقیم شدن
resided U مقیم شدن
resident program U برنامه مقیم
domiciliate U مقیم ساختن
domiciled in tehran U مقیم تهران
non-residents U مقیم موقتی
non-resident U مقیم موقتی
minister resident U وزیر مقیم
non resident U غیر مقیم
non resident U مقیم موقتی
italiot or ote U مقیم ایتالیا
resident loader U بارکننده مقیم
resident segment U قطعه مقیم
residentiary U کشیش مقیم
residentiary U روحانی مقیم
residing abroad U مقیم خارجه
house physician U پزشک مقیم
settle U مقیم کردن
settles U مقیم کردن
won U مقیم شدن .
run in the family/blood <idiom> U دریک سطح بودن
rub elbows/shoulders <idiom> U دریک سطح بودن
pitcherful U انچه دریک سبوجابگیرد
partly U نسبتا دریک جزء
beside U دریک طرف بعلاوه
somewhere U یک جایی دریک محلی
aline U دریک رشته قراردادن
out of step <idiom> U دریک گام نبودن
somewheres U یک جایی دریک محلی
non-resident citizen [American E] U شهروند غیر مقیم
house surgeon U جراح مقیم بیمارستان
Foreign residents in tehran. U خارجیان مقیم تهران
non-resident alien [NRA] U بیگانه غیر مقیم
memory resident program U برنامه مقیم در حافظه
maronite U مسیحی مقیم لبنان
non-resident shareholder U سهامدار غیر مقیم
expatriate U شهروند مقیم خارج
expat [colloquial] U شهروند مقیم خارج
hosteler U مقیم شبانه روزی
citizen abroad U شهروند مقیم خارج
to be in residence U مقیم یا ماندنی بودن
coincident U واقع شونده دریک وقت
fascia plate U تابلوی مقابل دریک وسیله
collinear U دریک خط مستقیم واقع شونده
batch U مقدار نان دریک پخت
ledger bait U که دریک جا روی نگاه دارند
aligned U دریک ردیف قرار گرفتن
colocate U دریک مکان قرار دادن
aligning U دریک ردیف قرار گرفتن
polynya U منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
easy does it <idiom> U دریک چشم بهم زدن
text book U کتاب اصلی دریک موضوع
aligns U دریک ردیف قرار گرفتن
cartful U انچه دریک گاری جا بگیرد
polynia U منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
pent up U دریک جا نگاه داشته شده
chorus girl U زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
chorus girls U زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
in a crack U دریک چشم بهم زدن
have one's ass in a sling <idiom> U دریک وضع نا مساعد بودن
textbook U کتاب اصلی دریک موضوع
coincide U دریک زمان اتفاق افتادن
coincided U دریک زمان اتفاق افتادن
align U دریک ردیف قرار گرفتن
coincides U دریک زمان اتفاق افتادن
coinciding U دریک زمان اتفاق افتادن
textbooks U کتاب اصلی دریک موضوع
capful U انچه دریک کلاه جابگیرد
batches U مقدار نان دریک پخت
terminal and stay resident program U برنامه مقیم پایانی ایستا
Foundation [junior] house officer [British English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
tsr U برنامه مقیم پایانی ایستا
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
non-resident partner U شریک غیر مقیم [اقتصاد]
nonresidency U عدم اقامت غیر مقیم
intern U انترن پزشک مقیم بیمارستان
interning U انترن پزشک مقیم بیمارستان
intern [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
interns U انترن پزشک مقیم بیمارستان
German expatriates U شهروندهای آلمانی مقیم خارج
nonresidence U عدم اقامت غیر مقیم
concurrent U دریک وقت واقع شونده موافق
palmful U انقدرکه دریک کف دست جای گیرد
hinge joint U مفصلی که دریک سطح حرکت کند
docking U ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
gyle U مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
pointsman U عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
gigahertz U فرکانس یک بیلیون دفعه دریک ثانیه
conus residents U پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
bicipital U تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
broadside U توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
play footsie <idiom> U باهمکارخود لاس زدن مخصوصا دریک جو سیاسی
broadsides U توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
retrospective search U جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
coextensive U باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
ice time U مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
hauled U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
catalysis U اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
haul U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
block stowage loading U بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
farrowed U همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrowing U همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
side tone U انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
coriolis acceleration U شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
happy family U دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
run around U تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
role indicator U نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
farrow U همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrows U همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
rotate U جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
ledger blade U تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد
rotated U جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotates U جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
turning points U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
diachrony U تغییراتی که در ادوار مختلف تاریخ دریک زبان یک ملت پدید می اید
turning point U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
holding pattern U کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
dirty bit U بیت پرچم که توسط برنامههای مقیم حافظه تنظیم شده است .
routing U لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router
best angle of climb airspeed U سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
bankers automated clearance system U سیستم انتقال پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری دریک شبکه امن
monitors U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitor U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
helo U پیام عمومی شروع کار که دریک سیستم اشتراک زمان توسط ترمینالها بکار می رود
else rule U قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
D SUB connector U ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود
electronic journal U فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
compression U نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
virtual U بخشی از RAM دریک برنامه کنترل کوتاه به صورتی که گویی یک سیستم ذخیره سازی دیسک سریع است
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
cross tell U پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
cataloging U لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
cataloged U لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
catalogs U لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
catalogue U لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
catalogued U لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
catalogues U لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
cataloguing U لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
encapsulation U دریک شبکه سیستم ارسال فریم داده به یک فرمت همراه به فریمی با فرمت دیگر
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
thrashing U وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
polynia U منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
installable device driver U درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
cells U دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell U دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
ond shot U بیک حمله دریک حمله
reside U ساکن بودن مقیم بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
garrison U مقیم کردن مستقر کردن
garrisons U مقیم کردن مستقر کردن
enhances U دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhanced U دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhance U دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhancing U دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
range section U قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
resident engineer U مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
expanded memory system U دریک IBM PC استانداردی که حافظه اضافی که بیشتر از حد کیلو بایت است از حافظه معمولی را معرفی میکند. این حافظه فقط توسط برنامههای مخصوص نوشته شده قابل اجراست و نیز مراجعه شود به LIM
command.com U در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com