English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
paragon U مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
paragons U مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quintes sence U نمونه کامل جوهرپنجم
ideal U نمونه کامل فرضی
ideals U نمونه کامل فرضی
nominal scale U شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
barleycorn U مقیاس وزنی برابر 8460/0 گرم مقیاس طولی برابر5/8میلیمتر
rood U مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
elation U رفعت
supereminence U رفعت
height U رفعت
heights U رفعت
sublimity U رفعت
exaltedness U رفعت
stature U رفعت
the acme of eminece U اوج رفعت
module U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
looming U بزرگ جلوه کردن رفعت
loomed U بزرگ جلوه کردن رفعت
loom U بزرگ جلوه کردن رفعت
looms U بزرگ جلوه کردن رفعت
acceptance sampling U نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
centigrade temperature scale U مقیاس دمای سانتی گراد مقیاس دمای سلیسوس
scale factor U ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
sampling U نمونه گیری برداشت نمونه
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
small scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
full scale U باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case U جعبه کامل خشاب کامل
full annealing U بازپخت کامل تاباندن کامل
undisturbed sample U نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes U رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough U بطور کامل کامل
Excellency U خوبی
agreeableness U خوبی
admirableness U خوبی
agreeability U خوبی
Excellencies U خوبی
niceties U خوبی
wellness U خوبی
goodliness U خوبی
goodness U خوبی
charmingness U خوبی
niceness U خوبی
nicety U خوبی
primeness U خوبی
a nice guy U مرد خوبی
a nice guy U آدم خوبی
good wishes U ارزوی خوبی
I made a decent profit. U سود خوبی بر دم
bovarism U بوواری خوبی
with the best of them <idiom> U به خوبی هرکس
fineness U لطافت خوبی
as good as U بهمان خوبی
epicurus U و خوبی است
poverty is a good test U خوبی است
graces U زیبایی خوبی
our library is well stocked U خوبی دارد
lambhood U بره خوبی
grace U زیبایی خوبی
graced U زیبایی خوبی
gracing U زیبایی خوبی
the watch is warranted U خوبی ساعت
excellence U خوبی تفوق
the work was well paid U پول خوبی
He writes well . he wields a formidable pen . U قلم خوبی دارد
maintains U به خوبی مراقبت شده
cash cow <idiom> U منبع خوبی از پول
He pocketed a tidy sum. U پول خوبی به جیب زد
maintained U به خوبی مراقبت شده
what a nice man he is! U چه ادم خوبی است !
maintain U به خوبی مراقبت شده
He is a good ( nice ) fellow(guy) U اوآدم خوبی است
they put up a good fight U جنگ خوبی کردند
feel like a million dollars <idiom> U احساس خوبی داشتن
kick up one's heels <idiom> U زمان خوبی داشتن
worse for wear <idiom> U نهبه خوبی جدیدتر
out of kilter <idiom> U دربالانس خوبی نبودن
Both of us will make a good team. U ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
have a time <idiom> U زمان خوبی داشتن
He has a good permanent job. U شغل ثابت خوبی دارد
have an eye for <idiom> U سلیقه خوبی درچیزی داشتن
I got good marks in the exams . U نمرات خوبی درامتحان آوردم
live it up <idiom> U روز خوبی راداشته باشید
She has been a good wife to him. U همسر خوبی برایش بوده
What find bath. U عجب حمام خوبی است
It has been a very enjoyable stay. اقامت بسیار خوبی داشتیم.
It is avery good ( an original ) idea. U فکر بسیار خوبی است
bite the hand that feeds you <idiom> U جواب خوبی را با بدی دادن
She made a good wife. U اوزن خوبی ازآب درآمد
That was a very good meal. غذای خیلی خوبی بود.
he has a fine p in the town U اوخانه خوبی در شهر دارد
to set a good example U سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
to pocket a tidy sum <idiom> U پول خوبی به جیب زدن
Good number ! U حقه [نمایش] خوبی بود!
he is a bad husband U خانه دار خوبی نیست
we went for a good round U گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
He has a poor service record in this company. U دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
get to first base <idiom> U موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
fizzle out <idiom> U خراب شدن بعداز شروع خوبی
quality U ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
qualities U ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
well handled U بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
This is a good residential are ( neighbourhood ) . U اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
coloury U دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
He has a strong punch. U ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
We all think he is very nice. U ما همه فکر می کنیم که او [مرد] آدم خوبی است.
organizations U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
blessing in disguise <idiom> U [چیز خوبی که در ظاهری نه چندان خوب قرار دارد]
organisations U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> U اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
optical U طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
graphics U UDV مصخصو که تصاویر گرافیکی رنگی و با resolution را به خوبی متن نشان میدهد
z scale U مقیاس " زی "
full size U بخ مقیاس یک به یک
nominal scale U مقیاس
k scale U مقیاس ک
indicator U مقیاس
scaling U مقیاس
metres U مقیاس
full-size U بخ مقیاس یک به یک
t scale U مقیاس T
metre U مقیاس
criterion U مقیاس
scale U مقیاس
measure U مقیاس
meters U مقیاس
meter U مقیاس
f scale U مقیاس اف
on a grand scale <adv.> U در مقیاس بزرگ
spectral scale U مقیاس طیفی
graphic scale U مقیاس مصور
likert scale U مقیاس لی کرت
linear measure U مقیاس طولی
evaporimter U مقیاس تبخیر
yardsticks U مقیاس پیمانه
tonal scale U مقیاس صوتی
lie scale U مقیاس دروغگویی
norms U مقیاس یامعیار
norm U مقیاس یامعیار
transverse scale U مقیاس عرضی
handwriting scale U مقیاس دستخط
fahrenheit scale U مقیاس فارنهایت
grade scale U مقیاس کلاسی
logarithmic scale U مقیاس لگاریتمی
time scale U مقیاس زمانی
time scales U مقیاس زمانی
scale U مقیاس گذاشتن
loading scale U مقیاس بارگیری
deflection scale U مقیاس سمتی
graphic scale U مقیاس خطی
yardstick U مقیاس پیمانه
baume scale U مقیاس بومه
linear scale U مقیاس خطی
bar scale U مقیاس خطی
guttman scale U مقیاس گاتمن
architecht's scale U خط کش مقیاس مهندسی
scalability U مقیاس پذیری
scale up U افزایش مقیاس
image scale U مقیاس تصویر
large scale U در مقیاس بزرگ
large scale U مقیاس بزرگ
large-scale U در مقیاس بزرگ
large-scale U مقیاس بزرگ
interval scale U مقیاس فاصلهای
ipsative scale U مقیاس نسبی
temperature scale U مقیاس دما
scalogram U مقیاس تراکمی
absolute temperature scale U مقیاس مطلق
age scale U مقیاس سنی
dial graduation U مقیاس درجهای
conversion scale U مقیاس خطی
stens U مقیاس ده بخشی
stanine scale U مقیاس نه بخشی
kelvin scale U مقیاس کلوین
small-scale U مقیاس کوچک
scale down U کاهش مقیاس
scale factor U مقیاس گذاری
scale factor U ضریب مقیاس
scale of preferences U مقیاس رجحانها
absolute scale U مقیاس مطلق
gauges U مقیاس معیار
gauged U مقیاس معیار
gauge U مقیاس معیار
degree gradution U مقیاس درجهای
derived scale U مقیاس اشتقاقی
scale of preferences U مقیاس برتریها
ell U مقیاس طول
elevation scale U مقیاس درجه
small scale U مقیاس کوچک
scale of production U مقیاس تولید
range indicator U مقیاس مسافت
cumulative scale U مقیاس تراکمی
ratio schedule U مقیاس نسبتی
scaling U مقیاس گذاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com