Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mass
U
مقدار حجم توده کردن قوا
masses
U
مقدار حجم توده کردن قوا
massing
U
مقدار حجم توده کردن قوا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
tump
U
توده درختان واقع بر روی تپه توده
hills
U
توده کردن
stack
U
توده کردن
aggregates
U
توده کردن
lumped
U
توده کردن
lumps
U
توده کردن
hill
U
توده کردن
ruck
U
توده کردن
stacked
U
توده کردن
rucks
U
توده کردن
stacks
U
توده کردن
compile
U
توده کردن
compiled
U
توده کردن
compiles
U
توده کردن
compiling
U
توده کردن
shock
U
توده کردن
cumulate
U
توده کردن
stockpiled
U
توده کردن
lump
U
توده کردن
stockpile
U
توده کردن
stockpiles
U
توده کردن
shocked
U
توده کردن
aggregate
U
توده کردن
stockpiling
U
توده کردن
shocks
U
توده کردن
incremental computer
U
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabling
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
massing of fire
U
توده کردن اتش
concentration of fire
U
توده کردن اتش
heaps
U
توده کردن پرکردن
heap
U
توده کردن پرکردن
heaping
U
توده کردن پرکردن
bulk
U
بصورت توده جمع کردن
agglomerate
U
توده کردن بهم چسبیدن
pack
U
توده کردن بزور چپاندن
packs
U
توده کردن بزور چپاندن
set up
U
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
amass
U
توده کردن متراکم کردن
amassed
U
توده کردن متراکم کردن
amasses
U
توده کردن متراکم کردن
amassing
U
توده کردن متراکم کردن
piled
U
توده کردن کومه کردن
pile
U
توده کردن کومه کردن
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
give or take
<idiom>
U
از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
wake up
U
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
dosage
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth
U
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
foot pound
مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
bitmap
U
تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند
auto
U
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos
U
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
intensive cultivation
U
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
ascends
U
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
ascend
U
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
ascended
U
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
clamper
U
مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
massively
U
توده
ricked
U
توده
volume
U
توده
massive
U
توده
volumes
U
توده
conglomeration
U
توده
rick
U
توده
aggregates
U
توده
conglomerations
U
توده
ricking
U
توده
agglomeration
U
توده
ricks
U
توده
populace
U
توده
plebs
U
توده
stacked
U
توده
hills
U
توده
clotting
U
توده
stack
U
توده
ratag
U
توده
congeries
U
توده
oodles
U
توده
pile
U
توده
block
U
توده
blocked
U
توده
clot
U
توده
the rabble
U
توده
blocks
U
توده
clots
U
توده
stand
U
توده
shells
U
توده
ruck
U
توده
bulk
U
توده
rucks
U
توده
heap
U
توده
piled
U
توده
heaping
U
توده
heaps
U
توده
stacks
U
توده
aggregate
U
توده
shell
U
توده
shelling
U
توده
hill
U
توده
cumulation
U
توده
the many
U
توده
masses
U
توده
pyre
U
توده
esquillage
U
توده
shock
U
توده
agglomerative
U
توده شو
lot
U
توده
mass
U
توده
accumulations
U
توده
cumuli
U
توده
riff raff
U
توده
accumulation
U
توده
dollop
U
توده
wad
U
توده
cumulus
U
توده
massing
U
توده
varletry
U
توده
the masses
U
توده
sand pile
U
توده شن
tag rag
U
توده
dollops
U
توده
shocks
U
توده
pyres
U
توده
aggregation
U
توده
wads
U
توده
shocked
U
توده
the vulgar
U
توده
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
hills
U
توده خاک
omnibus
U
توده مردم
massing
U
انبوه توده
barrows
U
پشته توده
pig lead
U
توده سرب
stack
U
توده اجر
the million
U
توده مردم
omnibuses
U
توده مردم
gomerulus
U
توده طوماری
glomeration
U
توده شدن
the multitude
U
توده مردم
the rank and file
U
توده ارتش
mass squad
U
گروه توده
cloud
U
توده ابرومه
clouding
U
توده ابرومه
clouds
U
توده ابرومه
aggregates
U
انبوه توده
riffraff
U
زیادی توده
massed fire
U
اتش توده
mass psychology
U
روانشناسی توده ها
dunghill
U
توده فضولات
dunghill
U
توده مزبله
aggregate
U
انبوه توده
sand pile
U
توده ماسه
mass formation
U
ارایش توده
roturier
U
عضو توده
rolling mass
U
توده غلطان
blocks
U
توده قلنبه
coacervate
U
توده شده
dune
U
توده شن ساحلی
fire storm
U
توده اتش
fire-storm
U
توده اتش
fire-storms
U
توده اتش
barrow
U
پشته توده
sand hill
U
ریگ توده
hill
U
توده خاک
midden
U
توده کثافت
block
U
توده قلنبه
midden
U
توده فضله
blocked
U
توده قلنبه
accumulation of snow
U
توده برف
critical mass
U
توده مهم
critical mass
U
توده حساس
mass concrete
U
بتن توده
snowdrift
U
برف توده
aggregation
U
اجتماع توده
glaciers
U
توده یخ غلطان
glaciers
U
توده یخ غلتان
in mass
U
به شکل توده
grossing
U
وحشی توده
plebeians
U
توده مردم
glacier
U
توده یخ غلطان
glacier
U
توده یخ غلتان
quarries
U
توده انباشته
stacker
U
توده کننده
quarry
U
توده انباشته
icebergs
U
توده یخ شناور
plebeian
U
توده مردم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com