English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to suspend U معلق نگه داشتن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
vertical take off and landing U هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
to let somebody dangle <idiom> U کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
to keep somebody in suspense <idiom> U کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
to have somebody on the hook <idiom> U کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
to keep somebody on tenterhooks <idiom> U کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
Other Matches
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
up in the air <idiom> معلق
suspending U معلق
heels over head U معلق
hypostasis U معلق
jusad rem U حق معلق
suspensor U معلق
handstands U معلق
suspensory U معلق
handstand U معلق
hanging U معلق
suspends U معلق
conditional U معلق
headlong U معلق
pendent U معلق
pensile U معلق
pendants U معلق
pendant U معلق
suspend U معلق
suspender U معلق
suspension bridges U پل معلق
turntables U معلق
chain bridge U پل معلق
cantilever bridge U پل معلق
turntable U معلق
suspended U معلق
suspense U معلق
abeyant U معلق
suspension bridge U پل معلق
dependent U معلق
tumbler U معلق زن
flip flap U معلق
summersault U معلق
tumblers U معلق زن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
suspension reinforcement U ارماتور معلق
estate in remainder U تملک معلق
suspends U معلق کردن
hanging indent U تورفتگی معلق
suspension U معلق کردن
suspending U معلق کردن
somerset U شیرجه معلق
somerset U معلق زدن
hanging step U پله معلق
suspensions U معلق کردن
somersaults U معلق زدن
somersaulting U معلق زدن
somersaulting U معلق پشتک
lis pendens U دعوای معلق
levitative U معلق در هوا
somersaulted U معلق زدن
somersaulted U معلق پشتک
conditional contract U عقد معلق
somersault U معلق زدن
unconditionality U معلق نبودن
somersault U معلق پشتک
somersaults U معلق پشتک
suspended load U بار معلق
suspended solids U جامدات معلق
suspense file U پرونده معلق
suspensive U تعلیق معلق
tumbled U معلق شدن
tumbled U معلق زدن
suspend U معلق کردن
tumbles U معلق زدن
tumble U معلق شدن
hanging U معلق شدن
full-suspension <adj.> U کاملا معلق
to be up in the air U معلق بودن
tumbles U معلق شدن
tumble U معلق زدن
suspension cable U کابل معلق
suspensed sediment U رسوبات معلق در اب
full-suspension bike U دوچرخه کاملا معلق
suspend from service U معلق کردن از کار
cable suspension bridge U پل معلق با سیم تابیده
hang-up U درحال معلق ماندن
pending U تازمانی که امر معلق
a bolt from the blue U مثل عجل معلق
hang up U درحال معلق ماندن
suspension of vouchers U معلق کردن اسناد
floccule U تودههای معلق درمایع
hang-ups U درحال معلق ماندن
arch-buttant U پشت بند معلق
policies U سند معلق به انجام شرطی
policy U سند معلق به انجام شرطی
To teach grandma to suck eggs. U جلوی لوطی معلق زدن
to stay something U موقتا معلق کردن [قانون]
handspring U معلق زدن بر روی دستها
overturn U معلق شدن برگشتن وسیله
breakdowns U ته نشینی مواد معلق دردوغاب
breakdown U ته نشینی مواد معلق دردوغاب
overturned U معلق شدن برگشتن وسیله
overturns U معلق شدن برگشتن وسیله
due in suspense file U پرونده درخواستهای منتظردریافت معلق
pendent lite U حکم معلق امین ترکه
suspend U معلق کردن تعلیق دادن
settleable suspended solids U مواد معلق تهنشین پذیر
suspending U موقوف الاجرا کردن معلق
suspends U موقوف الاجرا کردن معلق
suspends U معلق کردن تعلیق دادن
suspending U معلق کردن تعلیق دادن
suspend U موقوف الاجرا کردن معلق
floats U شناور ساختن در هوا معلق بودن
to be on tenters U میان زمین واسمان معلق بودن
tenterhooks <idiom> U درحالت معلق یا کش دادن به دلیل نا معلومی
float U شناور ساختن در هوا معلق بودن
suspensoid U محلول سریشمی دارای ذرات معلق
floated U شناور ساختن در هوا معلق بودن
That way, it stays in suspension. U به این صورت معلق باقی می ماند.
to be on tenter hooks U میان زمین واسمان معلق بودن
to stay floating U معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
to remain suspended U معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
in suspense U درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
to hold a wolf by the ear U میان زمین واسمان معلق بودن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
set down U معلق ساختن سوارکار یا راننده ارابه بخاطر خطا
electrophoresis U حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
nonduty status U حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
plea in abatement U دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
aluminum pigmented dope U لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
black wash U نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
suspending U معلق کردن موقتا بیکار کردن
suspends U معلق کردن موقتا بیکار کردن
suspend U معلق کردن موقتا بیکار کردن
estate in remainder U ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
hanger U اویزان کننده معلق کننده
to turn a somersault U پشتک زدن معلق زدن
hangers U اویزان کننده معلق کننده
tumbled U غلت خوردن معلق خوردن
tumble U غلت خوردن معلق خوردن
tumbles U غلت خوردن معلق خوردن
doubted U شک داشتن
to possess U داشتن
possess U داشتن
lack U کم داشتن
possesses U داشتن
relieves U داشتن
to have U داشتن
to hold U داشتن
have U داشتن
possessing U داشتن
owned U داشتن
to have possession of U داشتن
having U داشتن
owns U داشتن
lacks U کم داشتن
doubting U شک داشتن
relieve U داشتن
doubt U شک داشتن
relieving U داشتن
lacked U کم داشتن
own U داشتن
owning U داشتن
doubts U شک داشتن
bear U در بر داشتن
bears U داشتن
want U کم داشتن
to go hot U تب داشتن
wanted U کم داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com