English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
independent equations U معادلات مستقل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
structural form U شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
hamilton's equations of motion U معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
multi window editor U برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
quadratic equation U معادلات درجه دو
recursive equations U معادلات تکراری
simultaneous equations U معادلات همزمانی
lagrange's equation U معادلات لاگرانژ
differential equations U معادلات مشتق
differential equations U معادلات دیفرانسیل
equations of motion U معادلات حرکت
errors in equations U خطا در معادلات
euler equations U معادلات اولر
field equation U معادلات میدان
partial regression equation U معادلات رگرسیون سهمی
partial differential equation U معادلات دیفرانسیل جزئی
simultaneous equation system U نظام معادلات همزمانی
lagrange's equations of motion U معادلات حرکت لاگرانژ
linear system [system of linear equations] U دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
system of linear equations U دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
quadratics U مبحث معادلات درجه دوم
newton raphson U اصطلاحی که به یک رویه محاورهای بکار برده شده درحل معادلات اطلاق میشود
three stage least squares method U روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
separated U مستقل
exogenous U مستقل
stand alone U مستقل
separates U مستقل
autonomic U مستقل
absolute مستقل
independent U مستقل
autocratic U مستقل
landed a U مستقل
realty U مستقل
free-standing U مستقل
absolutes U مستقل
separate U مستقل
solo U مستقل
solos U مستقل
sovereigns U مستقل
sovereign U مستقل
free U مستقل
freed U مستقل
maverick U مستقل
mavericks U مستقل
freeing U مستقل
frees U مستقل
freelance U مستقل
independency U کشور مستقل
independent state U دولت مستقل
autonomous variable U متغیر مستقل
autonomous operation U عملیات مستقل
entity U موسسه مستقل
garrison house U ساخلو مستقل
machine independent U مستقل از ماشین
entities U موسسه مستقل
independent consultant U مشاور مستقل
independent variable U متغیر مستقل
context free U مستقل از متن
detached U ستون مستقل
device independence U مستقل از دستگاه
individual units U یکانهای مستقل
to stand by oneself U مستقل بودن
entities U موجودیت مستقل
autonomous consumption U مصرف مستقل
a stand-alone computer U یک رایانه مستقل
autocracy U حکومت مستقل
single unit U یکان مستقل
argument U متغیر مستقل
stand alone computer U کامپیوتر مستقل
arguments U متغیر مستقل
entity U موجودیت مستقل
separates U یکان مستقل
separated U یکان مستقل
stand on one's own two feet <idiom> U مستقل بودن
separate company U گروهان مستقل
separate brigade U تیپ مستقل
separate battery U اتشبار مستقل
absolutes U مستقل استبدادی
a stand-alone company U یک شرکت مستقل
explanatory variable U متغیر مستقل
self goverment U حکومت مستقل
semi independent U نیمه مستقل
separate battalion U گردان مستقل
separate U یکان مستقل
monocracy U حکومت مستقل یا انفرادی
independent variable U متغیر مستقل [ریاضی]
argument [of a function] U متغیر مستقل [ریاضی]
monarchism U اصول سلطنت مستقل
number of componentes U تعداد سازندههای مستقل
temperature independent paranagnetism U پارامغناطیس گرما مستقل
autonomous investment U سرمایه گذاری مستقل
separation U مستقل شدن یکانها
dependencies U کشور غیر مستقل
dependency U کشور غیر مستقل
autonomous U دارای زندگی مستقل
separations U مستقل شدن یکانها
computer independent language U زبان مستقل کامپیوتری
dependent state U دولت غیر مستقل
free standing columns U ستونهای مستقل یا مجزا
territorialism U ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
standalone U سیستمی که مستقل کار میکند
autonomous U دارای حکومت مستقل داخلی
pica U سیستم عامل مستقل از ماشین
post town U شهری که پستخانه مستقل دارد
autonomous U دارای حکومت مستقل خودمختار
icca U انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
territoriality U ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
multicollinearity U هم خطی بین متغیرهای مستقل
on an arm's length basis U بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
argument [of a function] U متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
monarchic U مربوط به سلطان یا سلطنت مستقل
stand-alone <adj.> U خود کفا [به تنهایی] [مستقل ]
autonomous investment U سرمایه مستقل از درامد ملی
sovereign U دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
sovereigns U دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
unit assembly U یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
dominion U قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
orthogonal U ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
diarchy U سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
biont U واحد مستقل موجود زنده سلول
independent U association computerconsulatans انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
arm's length U مستقل و برابر بودن طرفها [یا شرکتها] در معامله ای [اقتصاد]
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant U پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
power U جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powers U جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
plane U یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planed U یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planing U یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
powering U جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powered U جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
planes U یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
building block U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
variable delivery pump U پمپ سیالی که برونده ان میتواند مستقل از سرعت چرخش تغییر کند
duplication check U بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
microcontroller U ریز کامپیوتر کوچک و مستقل برای استفاده در برنامههای کاربردی خاص
reentrant U روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
library U تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
libraries U تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
portable U کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
modules U وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
module U وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
separate U استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separates U استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separated U استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
third party lease U توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
federal government U دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
SGML U استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
locals U آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local U آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
canonical schema U نوعی پایگاه داده ها که مستقل از نرم افزار یا سخت افزار موجود است
section U بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
sections U بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
module U بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
modules U بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
unbundled U اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
solo U پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
solos U پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
collective pitch control U کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
defacto recognition U شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
ecotype U بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
split-screen U نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split screen U نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
maritime U ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com