English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
borrow U مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
borrowed U مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
borrows U مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
tabbed flap U فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
deviate U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviated U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviates U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviating U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
hull down U از مسافتی که فقط عرشه کشتی پیداست
telecommunications U فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی
canonical time unit U زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
burn through range U مسافتی که رادار در ان میتواند هدفها را کشف کند
offset distance U مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
carried U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carries U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carry U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carrying U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
echoes U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
perfoliate U درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
formed U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
forms U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
averages U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
trace U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traces U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averaging U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traced U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
average U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
load U برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
loads U برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
awry U منحرف
perverts U منحرف
perverting U منحرف
hell bent U منحرف
hell-bent U منحرف
lost U منحرف
astray U منحرف
deviant U منحرف
deviants U منحرف
aberrant U منحرف
deviate U منحرف
perverse U منحرف
digressional U منحرف
deviating U منحرف
deviator U منحرف
amiss U منحرف
deviates U منحرف
perverted U منحرف
deviated U منحرف
pervert U منحرف
soft U دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softer U دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummies U متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
softest U دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummy U متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
throughput U نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
town fog U نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
suffix notation U عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
master U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
seconds U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconding U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
second U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconded U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
masters U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
mastered U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
intervert U منحرف کردن
excurse U منحرف شدن
deviates U منحرف شدن
pervert U منحرف کردن
perverting U منحرف کردن
deviated U منحرف شدن
perverts U منحرف کردن
fall off U منحرف شدن
deviate U منحرف شدن
hell bent U منحرف شده
perversity U منحرف بودن
pay off U منحرف شدن
call off U منحرف کردن
deviating U منحرف شدن
astray U منحرف بیراه
deviator U منحرف شونده
hell-bent U منحرف شده
digressively U بطور منحرف
bend U منحرف کردن
divertive U منحرف کننده
draw off U منحرف کردن
step aside U منحرف شدن
swerve U منحرف شدن
avert U منحرف کردن
wringing U منحرف کردن
averted U منحرف کردن
averts U منحرف کردن
wring U منحرف کردن
errant U منحرف بدنام
digress U منحرف شدن
curving U کم کم منحرف شدن
swerving U منحرف کردن
swerving U منحرف شدن
wrings U منحرف کردن
diversionary U منحرف کننده
swerved U منحرف شدن
swerved U منحرف کردن
swerves U منحرف شدن
swerves U منحرف کردن
digresses U منحرف شدن
digressing U منحرف شدن
deflect U منحرف کردن
divert U منحرف شدن
deflected U منحرف شدن
swerve U منحرف کردن
deflected U منحرف کردن
deflecting U منحرف شدن
deflecting U منحرف کردن
diverted U منحرف شدن
deflects U منحرف شدن
deflects U منحرف کردن
deflect U منحرف شدن
diverted U منحرف کردن
digressed U منحرف شدن
diverts U منحرف کردن
diverts U منحرف شدن
to step aside U منحرف شدن
divert U منحرف کردن
curves U کم کم منحرف شدن
averting U منحرف کردن
curve U کم کم منحرف شدن
faxed U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxes U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
fax U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxing U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
workgroup U خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
horned scully U مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
distracts U منحرف کردن توجه
twisty U پیچ دار منحرف
devious U غیر مستقیم منحرف
antevert U به جلو منحرف کردن
back slide U منحرف شدن از مسیر
detours U خط سیر را منحرف کردن
deflecting electrode U الکترد منحرف کننده
deflecting electrode U صفحه منحرف کننده
deflecting voltage U ولتاژ منحرف کننده
skew U منحرف کج نگاه کردن
skewing U منحرف کج نگاه کردن
oblique U غیر مستقیم منحرف
to call off U منحرف یامنصرف کردن
to divert [British E] / detour [American E] [the] traffic U منحرف کردن ترافیک
detour U خط سیر را منحرف کردن
to put off the scent U ازجاده منحرف کردن
divertor switch U کلید منحرف کننده
distract U منحرف کردن توجه
skews U منحرف کج نگاه کردن
deflector plates U صفحههای منحرف کننده
standards U نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard U نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
autos U کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
auto U کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
yaw U ازمسیر خود منحرف شدن
falloff U متوجه بودن منحرف شدن
warps U منحرف کردن تاب برداشتن
jumps U تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jumped U تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump U تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
wander U اواره بودن منحرف شدن
warped U منحرف کردن تاب برداشتن
wandered U اواره بودن منحرف شدن
wanders U اواره بودن منحرف شدن
sidetrack U از امر اصلی منحرف شدن
warp U منحرف کردن تاب برداشتن
sidetracked U از امر اصلی منحرف شدن
diversionary attack U تک منحرف کننده توجه دشمن
incorruptible U فساد نا پذیر منحرف نشدنی
yawed U ازمسیر خود منحرف شدن
perversive U گمراه کننده منحرف سازنده
baffle U منحرف کننده جریان سیال
baffled U منحرف کننده جریان سیال
baffles U منحرف کننده جریان سیال
baffling U منحرف کننده جریان سیال
indivertible U انحراف نا پذیر منحرف نکردنی
slipped U سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slips U سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip U سرخوردن منحرف شدن از مسیر
magnetic deflection field U میدان منحرف کننده مغناطیسی
extravagate U ازحداعتدال بیرون رفتن منحرف شدن
bolting U فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolt U فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolts U فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolted U فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
sympodium U منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
to veer off the street U از جاده منحرف شدن [ترا فیک]
phototransistor U نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
shunt U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com