Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
factories
U
مرکز تولید
factory
U
مرکز تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
power plant
U
مرکز تولید نیرو
power plants
U
مرکز تولید نیرو
Other Matches
medical assemblage
U
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal
U
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center
U
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark
U
علامت مرکز نشانه مرکز
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
whole blood center
U
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
isocentre
U
هم مرکز
middle
U
مرکز
meddles
U
مرکز
meddled
U
مرکز
meddle
U
مرکز
centre forward
U
مرکز
heart
U
مرکز
center line
U
خط مرکز
centered
U
مرکز
omphalos
U
مرکز
center
U
مرکز
concentric
U
هم مرکز
middles
U
مرکز
acentric
U
بی مرکز
centers
U
مرکز
centre
U
مرکز
stations
U
مرکز
stationed
U
مرکز
centred
U
مرکز
station
U
مرکز
intermediate exchange
U
مرکز
hearts
U
مرکز
centrifuge
U
گریختن از مرکز
eccentrics
U
گریزنده از مرکز
off center
U
خارج از مرکز
rhinencephalon
U
مرکز شامه
respiratory center
U
مرکز تنفسی
regional center
U
مرکز منطقهای
nerve centre
U
مرکز فرمان
nerve centres
U
مرکز فرمان
eccentric
U
گریزنده از مرکز
eccentric
U
هم مرکز نبودن
nerve center
U
مرکز عصبی
eccentric
U
خارج از مرکز
reserve center
U
مرکز احتیاط
outlying
U
دور از مرکز
centralists
U
مرکز گرای
centrifugal
U
گریزنده از مرکز
centre of crest circle
U
مرکز خمیدگی
centrifugal
U
فرار از مرکز
primary center
U
مرکز اولیه
hive
U
مرکز تجمع
profit centre
U
مرکز سود
primary center
U
مرکز عمده
centrifugal
U
مرکز گریز
centre of pressure
U
مرکز فشار
centre of activities
U
مرکز عملیات
provision center
U
مرکز توشه
centrifugal
U
گریز از مرکز
radio centeral
U
مرکز بی سیم
pivot point
U
مرکز چرخش
outskirt
U
دور از مرکز
central tendency
U
تمایل به مرکز
operation center
U
مرکز عملیات
feeding center
U
مرکز تغذیه
induction station
U
مرکز پذیرش
centralist
U
مرکز گرای
information center
U
مرکز اطلاعات
cost center
U
مرکز هزینه زا
contrifuge
U
گریز از مرکز
concentrically
U
باداشتن یک مرکز
concentric cable
U
کابل هم مرکز
intermediate office
U
مرکز میانی
computing center
U
مرکز محاسبات
telephone exchanges
U
مرکز تلفن
county seat
U
مرکز بخشداری
cryptocenter
U
مرکز رمز
data center
U
مرکز داده ها
epicenter
U
مرکز زلزله
education center
U
مرکز اموزش
fluid centre
U
مرکز سیال
head quarters
U
مرکز فرماندهی
height of centers
U
ارتفاع مرکز
centre of gravity
U
مرکز ثقل
centre of mass
U
مرکز ثقل
centres of gravity
U
مرکز ثقل
documentation center
U
مرکز اسناد
diffracting center
U
مرکز پراشنده
data center
U
مرکز داده
telephone exchange
U
مرکز تلفن
computer center
U
مرکز کامپیوتر
chiral center
U
مرکز کایرال
centroid
U
شبه مرکز
centroid
U
مرکز ثقل
message center
U
مرکز پیام
centroid
U
مرکز جرم
bulls
U
مرکز هدف
bull
U
مرکز هدف
centripetal
U
مرکز گرا
mid channel
U
مرکز کانال
centripetal
U
مایل به مرکز
centrifuges
U
مرکز گریز
centrifuges
U
گریختن از مرکز
civic centre
U
مرکز شهر
mass concrete
U
مرکز جرم
mart
U
مرکز بازرگانی
communication center
U
مرکز مخابرات
inversion center
U
مرکز وارونگی
police stations
U
مرکز پلیس
police station
U
مرکز پلیس
kuk kiwo
U
مرکز تکواندو
coaxial cable
U
سیم هم مرکز
local center
U
مرکز محلی
coaxial cable
U
کابل هم مرکز
main exchange
U
مرکز اصلی
main office
U
مرکز اصلی
manual exchange
U
مرکز دستی
centrifuge
U
مرکز گریز
center punch
U
مرکز منگنه
center of lift
U
مرکز برا
center of gravity
U
مرکز ثقل
center of distribution
U
مرکز پخش
center of dispersion
U
مرکز پراکندگی
emporia
U
مرکز بازرگانی
center mark
U
مرکز سوراخ
point
U
محل مرکز
point
U
مرکز راس حد
center gage
U
مرکز سنج
center of mass
U
مرکز هدف
center punch
U
مرکز سوراخ
health centre
U
مرکز سلامتی
symmerty center
U
مرکز تقارن
center of symmerty
U
مرکز تقارن
center of resistance
U
مرکز مقاومت
exchanging
U
مرکز مبادله
center of pressure
U
مرکز فشار
center of mass
U
مرکز جرم
center drill
U
مته مرکز
emporium
U
مرکز بازرگانی
bull's eye
U
مرکز هدف
bull's-eyes
U
مرکز هدف
aerodynamic center
U
مرکز ایرودینامیکی
active center
U
مرکز فعال
abaxile
U
خارج از مرکز
acentric
U
خارج از مرکز
switchboard
U
مرکز تلفن
battery center
U
مرکز اتشبار
emporiums
U
مرکز بازرگانی
caoxial cable
U
سیم هم مرکز
burst center
U
مرکز گلوله
burst center
U
مرکز ترکش
brain center
U
مرکز مغزی
seat
U
مرکز مقر
body centered cubic
U
مکعب مرکز پر
seated
U
مرکز مقر
seats
U
مرکز مقر
switchboards
U
مرکز تلفن
school center
U
مرکز اموزش
surrending the centre
U
تفویض مرکز
eccentricities
U
خروج از مرکز
carpooling center
[American E]
U
مرکز همسفری
pandemonium
U
مرکز دوزخ
focus
U
قطب مرکز
eccentricity
U
دوری از مرکز
focused
U
قطب مرکز
eccentricity
U
خروج از مرکز
subscriber's station
U
مرکز مشترک
subcentral
U
نزدیک مرکز
speech center
U
مرکز گویایی
training center
U
مرکز اموزش
eccentrics
U
خارج از مرکز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com