Perdic | مرور زمان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 240 (14 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	prescription U	مرور زمان
	prescriptions U	مرور زمان
	lapse of time U	مرور زمان
	statute of limitation U	مرور زمان
	time lapse U	مرور زمان

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	tolled U	حق عبور یا حق ارتفاق ساقط شده در اثر مرور زمان
	prescription U	دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
	prescriptions U	دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
	lapse U	استفاده از مرور زمان
	lapse U	از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
	lapses U	استفاده از مرور زمان
	lapses U	از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
	lapsing U	استفاده از مرور زمان
	lapsing U	از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
	curfew U	زمان قطع عبور و مرور قرق
	curfews U	زمان قطع عبور و مرور قرق
	acquisitive prescription U	مرور زمان مملک
	barred by statute U	مشمول مرور زمان
	time barred U	مشمول مرور زمان
	creative prescription U	مرور زمان ایجاد حق
	ecquisitive prescription U	مرور زمان مملک
	elapsation U	ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
	extinctive prescription U	مرور زمان اسقاط حق
	imprescriptible U	وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
	limitation act U	قانون مرور زمان
	limitation of actions U	مرور زمان دعاوی
	limitation of actions U	در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
	limitation period U	مدت مرور زمان
	negative prescription U	مرور زمان مسقط
	negative prescription U	مرور زمان اسقاط حق
	period of prescription U	مدت مرور زمان
	positive prescription U	مرور زمان مملک
	positive prescription U	مرور زمان ایجاد حق
	prescribe to U	استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
	statute of limitations U	قانون مرور زمان
	statutory limitation U	قانون مرور زمان
	wear thin <idiom> U	به مرور زمان لاغر شدن
	to scrape up [money] U	چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن [پول]
	patina U	[جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
	scale U	فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
Other Matches

	traffic post U	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
	line haul U	زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
	cache U	مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
	caches U	مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
	cache memory U	مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
	realtime U	زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
	circuits U	روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
	circuit U	روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
	road time U	یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
	It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U	آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
	access time U	کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
	reviews U	مرور
	perusal U	مرور
	tract U	مرور
	reviewal U	مرور
	revisal U	مرور
	overview U	مرور
	overviews U	مرور
	tracts U	مرور
	once over U	مرور
	once-over U	مرور
	review U	مرور
	reviewed U	مرور
	reviewing U	مرور
	IAM U	فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
	reference U	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
	references U	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
	arrival U	زمان حضور زمان رسیدن
	seek time U	زمان جستجو زمان طلب
	presents U	زمان حاضر زمان حال
	presented U	زمان حاضر زمان حال
	response time U	زمان جواب زمان پاسخگویی
	present U	زمان حاضر زمان حال
	arrivals U	زمان حضور زمان رسیدن
	presenting U	زمان حاضر زمان حال
	read time U	زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
	trafficked U	عبور و مرور
	rub up U	مرور کردن
	rehearsals U	مرور ذهنی
	turn over U	مرور کردن
	traffics U	عبور و مرور
	run over U	مرور کردن
	trafficking U	عبور و مرور
	rehearsal U	مرور ذهنی
	scrolls U	مرور کردن
	traffic U	عبور و مرور
	go over U	مرور کردن
	lapse U	انصراف مرور
	lapses U	انصراف مرور
	go through U	مرور کردن
	lapsing U	انصراف مرور
	glance U	نظراجمالی مرور
	scroll U	مرور کردن
	glanced U	نظراجمالی مرور
	glances U	نظراجمالی مرور
	tour of duty U	زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
	traffic control U	کنترل عبور و مرور
	access structures U	ساختمانهای عبور و مرور
	reviews U	بررسی کردن مرور
	revisions U	تجدید نظر مرور
	traffic court U	دادگاه عبور و مرور
	traffic lane U	مسیر عبور و مرور
	traffic intensity U	شدت عبور و مرور
	traffic sign U	علامت عبور و مرور
	reviewed U	بررسی کردن مرور
	reviewing U	بررسی کردن مرور
	traffic density U	شدت عبور و مرور
	traffic density U	تراکم عبور و مرور
	traffic density U	تکاشف عبور و مرور
	informal design review U	مرور غیررسمی طرح
	traffic peak U	حداکثر عبور و مرور
	relived U	در ذهن مرور کردن
	reliving U	در ذهن مرور کردن
	scans U	اجمالا مرور کردن
	scanned U	اجمالا مرور کردن
	die out <idiom> U	به مرور از بین رفتن
	relives U	در ذهن مرور کردن
	eligible traffic U	عبور و مرور مجاز
	scan U	اجمالا مرور کردن
	bus traffic U	عبور و مرور اتوبوسها
	airfield traffic U	عبورو مرور در فرودگاه
	airfield traffic U	عبور و مرور فرودگاه
	revision U	تجدید نظر مرور
	review U	بررسی کردن مرور
	relive U	در ذهن مرور کردن
	wear off/away <idiom> U	به مرور محو شدن
	diacoustics U	علم مرور وشکست صدا
	air-traffic control U	کنترل عبور و مرور هوایی
	curfew period U	ساعات منع عبور و مرور
	air traffic control U	کنترل عبور و مرور هوایی
	to be under curfew U	در منع عبور و مرور بودن
	to run over U	مرور کردن زیر گرفتن
	traffic cut U	تقاطع دو جریان عبور و مرور
	safe conduct U	جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
	access structures U	ساختمان های قابل عبور و مرور
	safe conducts U	جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
	safe-conducts U	جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
	pointsman U	عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
	road discipline U	مقررات عبور و مرور روی جاده
	air movement section U	قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
	time U	مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
	times U	مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
	dive schedule U	جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
	timed U	مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
	pelican crossing	دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
	air traffic regulation and identificatio U	سیستم تشخیص و کنترل عبورو مرور هوایی
	brush up on something <idiom> U	تکرار(مرور)چیزی که ازقبل یادگرفته شده
	equation of time U	خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
	unemployment compensation U	پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
	execution U	1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
	cone penetrometer U	وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
	loom time U	مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
	inbound traffic U	مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
	production cycle U	زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
	interlook dormant period U	زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
	frequency U	زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
	frequencies U	زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
	walkthrough U	جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
	splits U	زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
	short cycle annealing U	سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
	early time U	زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
	cryptoperiod U	زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
	tensed U	زمان فعل تصریف زمان فعل
	tenser U	زمان فعل تصریف زمان فعل
	tensest U	زمان فعل تصریف زمان فعل
	tensing U	زمان فعل تصریف زمان فعل
	tenses U	زمان فعل تصریف زمان فعل
	tense U	زمان فعل تصریف زمان فعل
	angular velocity sight U	زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
	station time U	زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
	dates U	زمان
	termed U	زمان
	time of blowing U	زمان دم
	simultaneously U	در یک زمان
	terming U	زمان
	whene'er U	هر زمان
	cotemporaneous U	هم زمان
	term U	زمان
	coinstantaneous U	هم زمان
	thitherto U	تا ان زمان
	synchronous U	هم زمان
	cycle time U	زمان
	zeitgeist U	زمان
	thence U	از ان زمان
	synchrone U	هم زمان
	yet U	تا ان زمان
	contemporaneous U	هم زمان
	date U	زمان
	clocks U	زمان ها
	time consuming U	زمان بر
	time U	زمان
	times U	زمان
	time-consuming U	زمان بر
	stroke U	زمان
	stroked U	زمان
	tempo U	زمان
	strokes U	زمان
	stroking U	زمان
	timepiece U	زمان
	period U	زمان
	away U	از ان زمان
	periods U	زمان
	tempos U	زمان
	time-piece U	زمان
	ticker [colloquial] [watch] U	زمان
	clock U	زمان
	timed U	زمان
	latency U	زمان بیکاری
	lapse time U	زمان کاهش
	local time U	زمان محلی
	inoperative time U	زمان کسرخدمت
	kill time U	زمان کشندگی
	kill time U	زمان خطر
	inlet time U	زمان ورود
	preterit U	زمان ماضی
	intravital U	در زمان زندگی
	input time U	زمان اولیه
	instruction time U	زمان دستورالعمل
	periods U	مدت زمان
	intervalometer U	زمان سنج
	installation time U	زمان نصب
	time lags U	زمان تاخیر
	intravitam U	در زمان زندگی
	time lags U	زمان مرده
	time lag U	زمان تاخیر
	time lag U	زمان مرده
	incidentals time U	زمان اتفاقی
	preparation time U	زمان تهیه
	association time U	زمان تداعی
	languages U	در زمان اجرا
	physiological time U	زمان فیزیولوژیکی
	language U	در زمان اجرا
	period of concentration U	زمان تمرکز
	peace time U	در زمان صلح
	peace time U	زمان صلح
	passtime U	زمان گذارستون
	orthogenesis U	جبر زمان
	whoopee U	زمان خوشی
	availability U	زمان امادگی
	lapsing U	گذشت زمان