Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unprofitable servants
U
مردمی که خرسندند باینکه تنهاانچه وفیفه ایشان است بکنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
humane
<adj.>
U
مردمی
humanitarian
<adj.>
U
مردمی
humanities
U
مردمی مروت
democratic leadership
U
رهبری مردمی
humanity
U
مردمی مروت
humanization
U
مردمی سازی
turanian
U
مردمی از نژاد التایی اورال
the outer world
U
مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
out relief
U
دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
pentarch
U
یکی از پنج تن مردمی که در جایی حکومت کنند
ultramontane
U
وابسته به کشورها و مردمی که درانطرف کوه ها وارتفاعات هستند
let it be done
U
بکنند
rhythm-and-blues
U
نام نوعی موسیقی مردمی امریکایی که ریتم تند دارد و از آن مشتق شده
as regards
U
نظر باینکه
as respects
U
نظر باینکه
since
U
نظر باینکه
as
U
نظر باینکه در نتیجه
hsd it out
U
بدهید دندان را بکنند
they
U
ایشان
them
U
ایشان را
minimalist
U
باینکه تقاضاهایش براورده شود
to get a tattoo
U
بروند خالکوبی شان بکنند
rote
U
کاری که از روی عادت بکنند
iam inclined to think
U
متمایلم باینکه خیال کنم
theirs
U
مال ایشان 3
their customs
U
رسوم ایشان
psilanthropism
U
عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
utilitarianism
U
کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
to cultivate good manners
U
کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
psilanthropy
U
عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
we were
U
ایشان بودند ما بودیم
to feel a pang of guilt
U
ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
monopsychism
U
عقیده باینکه هکه جانهایاارواح یکی است
The nerves can only take so much .
U
اعصاب می توانند فقط تا حدی تحمل بکنند .
pan cosmism
U
اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
geocentric
U
معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
arianism
U
اعتقاد باینکه عیسی باهمه پاکی و تقدس
Offer him some chocolates.
U
به ایشان شکلات تعارف کنید
these books are their
U
این کتابهامال ایشان است
they attended the king
U
ایشان درخدمت پادشاه بودند
I had a long talk with him.
U
با ایشان مفصلا" صحبت کردم
kinetic theory of heat
U
عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
restorationism
U
عقیده باینکه بشرسرانجام بسعادت نخستین خود خواهدرسید
monogenism
U
عقیده باینکه همه تژادهای ادمی از یک تخم هستند
to opt in
[something]
U
تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
flags were their only signals
U
یگانه علامت ایشان پرچم بود
philhellenism
U
هواخواهی از یونانیان یااستقلال کشور ایشان
animism
U
همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
modalism
U
اعتقاد باینکه پدر وپسر و روح القدس هر سه مظاهرگوتاگون یک خداهستند
nestorianism
U
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
to be too poor to afford a telephone line
بیش از اندازه تهیدست بودند که بتوانند یک خط تلفن تهیه بکنند.
malism
U
عقیده باینکه این جهان روی همرفته بد جهانی است
monophysite
U
کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
we sang them home
U
ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
For the moment he is in the saddle.
U
فعلا که ایشان سوارند ( قدرت را دردست دارد )
anthropocentric
U
معتقد باینکه انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است
catastrophism
U
اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
probabiliorism
U
عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
restorationist
U
کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
monadism
U
اعتقاد باینکه گیتی از ذره یاجسم بسیط ساخته شده است
atomism
U
عقیده باینکه جهان مادی ازذرات ریز ساده تشکیل شده است
to sweeten the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
metagnosticism
U
عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
to sugar the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
union shop
U
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
infusionism
U
اعتقاد باینکه روح پیش از تن موجود است و هنگام زاییمان بتن دمیده میشود
presentationism
U
عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products.
U
این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
nescience
U
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
physiocracy
U
حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
decemvirate
U
ده تن قانون گزاران روم که دراختیارحکومت نیزبه ایشان داده شده بود
counsel
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselling
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
attestation clause
U
ذکر میشود ومفادا حاکی از ان است که ایشان امضا وی را از هرجهت تصدیق می کنند
counseled
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
aristocracies
U
حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
aristocracy
U
حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
presentment
U
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
responsibility
U
وفیفه
offices
U
وفیفه
activities
U
وفیفه
office
U
وفیفه
role
U
وفیفه
serviced
U
وفیفه
function
U
وفیفه
roles
U
وفیفه
activity
U
وفیفه
responsibilities
U
وفیفه
devoir
U
وفیفه
task
U
وفیفه
inofficious
U
بی وفیفه
tasks
U
وفیفه
service
U
وفیفه
functioned
U
وفیفه
obligations
U
وفیفه
obligation
U
وفیفه
functions
U
وفیفه
sorb
U
وفیفه
taskwork
U
وفیفه
assignment
U
وفیفه
work
U
وفیفه
worked
U
وفیفه
that is your duty and not mine
U
نه وفیفه من
assignments
U
وفیفه
duty
U
وفیفه
pension
U
وفیفه
pensions
U
وفیفه
academic freedom
آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
feal
U
وفیفه شناس
undutiful
U
وفیفه نشناس
incumbency
U
وفیفه لزوم
fun and games
<idiom>
U
وفیفه مشکل
inofficious
U
وفیفه نشناس
functionally
U
ازلحاظ وفیفه
duty-bound
U
حینانجام وفیفه
functionery
U
وفیفه دار
lapse from duty
U
ترک وفیفه
the d. of duty
U
ادای وفیفه
religious duty
U
فرض وفیفه
obligor
U
مشمول وفیفه
obligated reservist
U
مشمول وفیفه
neurility
U
وفیفه اعصاب
naval conscript
U
ناوی وفیفه
reserve officer
U
افسر وفیفه
obstriction
U
قرارداد وفیفه
sense of duty
U
حس وفیفه شناسی
staff duty
U
وفیفه ستادی
task management
U
مدیریت وفیفه
seaman recruit
U
ناوی وفیفه
the d. of duty
U
انجام وفیفه
laspe from duty
U
ترک وفیفه
propositional function
U
وفیفه حسی
service
U
نظام وفیفه
loyalties
U
وفیفه شناسی
loyalty
U
وفیفه شناسی
conscription
U
نظام وفیفه
conscript
U
سرباز وفیفه
conscripted
U
سرباز وفیفه
conscripting
U
سرباز وفیفه
conscripts
U
سرباز وفیفه
military service
U
نظام وفیفه
irresponsibility
U
وفیفه نشناسی
dereliction of duty
U
ترک وفیفه
dereliction of duty
U
وفیفه نشناسی
office
U
کار وفیفه
offices
U
کار وفیفه
functional
U
وفیفه دار
draftees
U
سربازان وفیفه
serviced
U
نظام وفیفه
task
U
امرمهم وفیفه
tasks
U
امرمهم وفیفه
fealties
U
وفیفه شناسی
fealty
U
وفیفه شناسی
draft
U
سرباز وفیفه
drafts
U
سرباز وفیفه
irresponsible
U
وفیفه نشناس
dutiful
U
وفیفه شناس
function
U
وفیفه داشتن
functioned
U
وفیفه داشتن
functions
U
وفیفه داشتن
stipendiaries
U
وفیفه خوار
stipendiary
U
وفیفه خوار
beneficiaries
U
وفیفه خوار
beneficiary
U
وفیفه خوار
conscientious
U
وفیفه شناس
annuitant
U
وفیفه خور
dutifulness
U
وفیفه شناسی
drafted
U
سرباز وفیفه
loyal
U
وفیفه شناس
compulsory service
U
خدمت وفیفه
burden of proof
U
وفیفه اثبات
breach of duty
U
ترک وفیفه
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
animism
U
اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
bakuninism
U
اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
functioned
U
وفیفه عمل کردن
functional unit
U
واحد وفیفه مند
ready for duty
U
اماده انجام وفیفه
function
U
وفیفه عمل کردن
functions
U
وفیفه عمل کردن
i deed it my duty to
U
وفیفه خود می دانم که
barrel
U
وفیفه هدایت در یک ترمینال
duteous
U
وفیفه شناس مطیع
that is your duty and not mine
U
این وفیفه شماست
to perform one's duty
U
انجام وفیفه کردن
functional
U
تابعی وفیفه مندی
task control block
U
بلاک کنترل وفیفه
supererogation
U
افراط در انجام وفیفه
functionate
U
انجام وفیفه کردن
voluntaryist
U
مخالف نظام وفیفه
barrels
U
وفیفه هدایت در یک ترمینال
conscription law
U
قانون نظام وفیفه
functional diagram
U
نمودار وفیفه مندی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com