English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
surgical U مربوط به امور پزشکی جراحی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
surgical U مربوط به جراحی
financial affairs U امور مربوط به مالیه
testamentary causes U امور مربوط به وصایا
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
strategic U مربوط به امور سوق الجیشی
financial data U اطلاعات مربوط به امور مالی
parochialism U امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
cryptologistics U امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
generals U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
collated U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
selenodetic U امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
back end server U کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
civil works U امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
medical regulator U تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
professional service U تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
premedical U دوره مقدماتی پزشکی وابسته به پیش پزشکی
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
otorhinolaryngology U پزشکی گوش و حلق و بینی [پزشکی]
ENT medicine U پزشکی گوش و حلق و بینی [پزشکی]
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
surgery U جراحی
surgeries U جراحی
raspatory U سوهان جراحی
surgical operation U عمل جراحی
surgical instruments U الات جراحی
aciurgy U عمل جراحی
psychosurgery U جراحی روانی
neurosurgery U جراحی اعصاب
forceps U انبر جراحی
orthopedics U جراحی استخوان
operation U عمل جراحی
hysterotomy U جراحی رحم
surgery U عمل جراحی
postoperative U پس از عمل جراحی
canula U لوله جراحی
bougie U میل جراحی
the knife U چاقوی جراحی
surgeries U عمل جراحی
plastic surgery U جراحی پلاستیک
surgical U عمل جراحی
surgical U وابسته به جراحی
the knife U الت جراحی
surgically U از لحاظ جراحی
surgeries U اتاق جراحی
surgery U اتاق جراحی
A surgical operation . U عمل جراحی
scalpels U چاقوی کوچک جراحی
catheter U میل جراحی بول
inoperable U غیر قابل جراحی
forceps U انبر جراحی انبرک
rhinoplasty U جراحی پیوندی بینی
operating theatres U نمایشگاه عمل جراحی
scalpels U باچاقوی جراحی بریدن
bistoury U چاقوی کوچک جراحی
scalpel U چاقوی کوچک جراحی
scalpel U باچاقوی جراحی بریدن
gouging U اسکنه جراحی بزورستانی
operate U عمل جراحی کردن
operated U عمل جراحی کردن
operating theatre U نمایشگاه عمل جراحی
operates U عمل جراحی کردن
abaptiston U اره جراحی مغز
ablator U الت بریدن در جراحی
abaptistum U اره جراحی مغز
gouge U اسکنه جراحی بزورستانی
gouged U اسکنه جراحی بزورستانی
plastic surgery U جراحی ترمیمی و زیبایی
surgeon's knot U گره بخیه جراحی
gouges U اسکنه جراحی بزورستانی
scrubs U ضد عفونی برای عمل جراحی
scrub U ضد عفونی برای عمل جراحی
swab U سنبه جراحی گردوخاک گرفتن
thoracotomy U عمل جراحی شکافتن جدارسینه
scrubbed U ضد عفونی برای عمل جراحی
scrubbing U ضد عفونی برای عمل جراحی
probang U میله گلو پاک کن جراحی
interne U یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
swabs U سنبه جراحی گردوخاک گرفتن
pneumectomy U عمل جراحی وبرداشتن نسج ریه
emboly U یکنوع عمل جراحی مخصوص فتق
tonsillectomy U در اوردن لوزتین بوسیله عمل جراحی
osteoplastic U وابسته به روش جراحی ترمیمی استخوان
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
face lifting U جراحی و از بین بردن چین وچرک صورت
hysterectomize U بوسیله عمل جراحی زهدان رادر اوردن
psychosurgery U جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
embolectomy U عمل جراحی برای دراوردن مانع جریان خون
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
vasectomies U عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomy U عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
amor U امور
non litigious matters U امور حسبی
financial affairs U امور مالی
aviation authority U امور هواپیمایی
interior affairs U امور داخلی
money matters U امور پولی
authorities U اولیای امور
interior U امور داخله
authority U اولیاء امور
interiors U امور داخله
miscellaneous U امور متفرقه
religious matters U امور دینی
state affairs U امور مملکتی
authority ties of the state U اولیا امور
authority ties of the state U مصادر امور
combat duty U امور رزمی
the high functionery ries of the state U مصادر امور
civil affairs U امور غیرنظامیان
personal affairs U امور شخصی
administration U اداره امور یکانها
administrations U اداره امور یکانها
liquidation of company U تصفیه امور شرکتها
majordomo U متصدی امور خانوادگی
to arrange matters U ترتیب دادن امور
supervisory authority U اولیاء امور مراقبتی
secretary of state for foreign affairs U وزیر امور خارجه
chief financial officer [CFO] U مدیر امور مالی
corporate treasurer U مدیر امور مالی
air branch U قسمت امور هوایی
tax reforms U اصلاح امور مالیاتی
tax administration U اداره امور مالیات
table of authorities U جدول اولیا امور
routines U امور غیر مهم
routinely U امور غیر مهم
emotional and physical U امور عاطفی و بدنی
routine U امور غیر مهم
fish warden U متصدی امور شیلات
probate court U محکمه امور حسبی
promiscuous U بیقید در امور جنسی
ministry of foreign affairs U وزارت امور خارجه
foreign minister U وزیر امور خارجه
State Department U وزارت امور خارجه
principal centre of affairs U مرکز مهم امور
customs broker U واسطه امور گمرکی
chaplain activities fund U اعتبار امور مذهبی
Foreign Office U وزارت امور خارجه
politico military U امور سیاسی نظامی
non litigious jurisdiction act U قانون امور حسبی
civic action U امور عام المنفعه
non litigious matters act U قانون امور حسبی
clerical test U ازمون امور دفتری
militarization U نظامی کردن امور
minister for foreign affairs U وزیر امور خارجه
chaplain U افسر امور دینی
regulatory authority U اولیاء امور مراقبتی
chaplains U افسر امور دینی
g air U رکن 2 امور هوایی
surveillance authority U اولیاء امور نظارتی
resgestae U امور انجام شده
regulatory authority U اولیاء امور نظارتی
supervisory authority U اولیاء امور نظارتی
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. U وزارت امور خارجه
bureaucratic U وابسته به امور اداری
minister of foreign affairs U وزیر امور خارجه
space broker U کارگزار امور تبلیغات
surveillance authority U اولیاء امور مراقبتی
domiciles U منزل یا مرکز مهم امور
The ministry of economic affairs and finance U وزارت امور اقتصاد و دارایی
Ministry of Labor and Social Affairs . U وزارت کار ؟ امور اجتماعی
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
assignees in bankruptcy U هیئت تصفیه امور ورشکسته
deficit financing U اداره امور مالی با کسرموازنه
politics U علم سیاست امور سیاسی
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
technician U شخص متخصص در امور صفتی
presswork U اداره مطبعه امور چاپخانه
technicians U شخص متخصص در امور صفتی
to take the helm U زمام امور رادردست گرفتن
domicile U منزل یا مرکز مهم امور
to go into hiding U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to go underground U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
counsel appointed U وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
diplomatist U کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
major domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domos U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
channeled U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channel U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
dialectic U هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
housekeeping U امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
deck department U قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com