English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trick U مدت زمان پست نگهبانی
tricked U مدت زمان پست نگهبانی
tricking U مدت زمان پست نگهبانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sentinels U دیده ور نگهبانی نگهبانی دادن
sentinel U دیده ور نگهبانی نگهبانی دادن
duty roster U دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
watched U نگهبانی
watch U نگهبانی
tricking U نگهبانی
watches U نگهبانی
wardenship U نگهبانی
out post U نگهبانی
watching U نگهبانی
protectorship U نگهبانی
tricked U نگهبانی
trick U نگهبانی
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
set the watch U تنظیم نگهبانی
sentry boxes U اتاقک نگهبانی
escort U نگهبانی کردن
off duty U خارج از نگهبانی
radar quardship U نگهبانی رادار
tricking U نوبت نگهبانی
to stand sentinel U نگهبانی کردن
sentry box U اتاقک نگهبانی
watchtower U برج نگهبانی
escorting U نگهبانی کردن
chaperon U نگهبانی کردن
chaperons U نگهبانی کردن
chaperones U نگهبانی کردن
chaperone U نگهبانی کردن
stand guard U نگهبانی دادن
relieve U تعویض نگهبانی
second dog watch U نگهبانی دوم
relieves U تعویض نگهبانی
relieving U تعویض نگهبانی
watchtowers U برج نگهبانی
escorted U نگهبانی کردن
to nount guard U به نگهبانی رفتن
escorts U نگهبانی کردن
tricked U نوبت نگهبانی
sentinel U نگهبانی کردن
sentinels U نگهبانی کردن
watched U پاس نگهبانی
on sentry U مامور نگهبانی
watched U نگهبانی دادن
orderly officen U افسر نگهبانی
sentries U قراول نگهبانی
watches U پاس نگهبانی
sentry U قراول نگهبانی
cavalier U سکوی نگهبانی
guard U نگهبانی دادن
trick U نوبت نگهبانی
guards U نگهبانی دادن
first watch U نگهبانی شامگاه
watch U پاس نگهبانی
first dog watch U نگهبانی اول
watch U نگهبانی دادن
watching U نگهبانی دادن
guarding U نگهبانی دادن
watching U پاس نگهبانی
rosters U صورت نگهبانی
roster U صورت نگهبانی
middle watch U نگهبانی نیمه شب
duty roster U لوحه نگهبانی
watches U نگهبانی دادن
watch and ward U حق نگهبانی روزانه و شبانه
first dogwatch U نوبت نگهبانی عصر
main guard U پست نگهبانی اصلی
duty U ماموریت خدمت نگهبانی
off duty U مرخصی راحتی نگهبانی
watch bill U لوحه نگهبانی ناو
port watch U پست نگهبانی بندر
watchdog U نگهبانی دادن نگهبان بودن
fixed post system U سیستم پستهای نگهبانی ثابت
watchdogs U نگهبانی دادن نگهبان بودن
look out U نگهبانی کردن موافب بودن
sentry boxes U سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
sentry box U سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
relief U مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
scouted U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouts U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scout U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
point duty U نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
out post U پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
sentry go U فرمان نگهبانی را عوض کنیدنگهبانان عوض کنید
rotas U صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
rota U صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
anchor watch U گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
listening watch U پست به گوش رادیویی نگهبانی به گوش
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
guards U محافظت کردن نگهبانی کردن
guarding U محافظت کردن نگهبانی کردن
guard U محافظت کردن نگهبانی کردن
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
term U زمان
termed U زمان
terming U زمان
time consuming U زمان بر
dates U زمان
cotemporaneous U هم زمان
clocks U زمان ها
contemporaneous U هم زمان
zeitgeist U زمان
thence U از ان زمان
away U از ان زمان
yet U تا ان زمان
timepiece U زمان
tempos U زمان
tempo U زمان
clock U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
date U زمان
time-piece U زمان
period U زمان
time-consuming U زمان بر
periods U زمان
cycle time U زمان
coinstantaneous U هم زمان
synchronous U هم زمان
stroke U زمان
stroked U زمان
strokes U زمان
stroking U زمان
thitherto U تا ان زمان
times U زمان
synchrone U هم زمان
timed U زمان
whene'er U هر زمان
simultaneously U در یک زمان
time U زمان
time of blowing U زمان دم
down time U زمان تلف
effective time U زمان موثر
ephemeris time U زمان تقویمی
ephemeris time U زمان نجومی
all crash U زمان فوریت
dwell idling time U زمان هرزگردی
hereunto U تا این زمان
whenever U هر زمان که هرگاه
equilibrium time U زمان تعادل
execution time U زمان اجرا
floor to floor time U زمان اصلی
fusing time U زمان ذوب
fuze setting U زمان ماسوره
greenwich time U زمان گرینیچ
adaptation time U زمان انطباق
handleing time U زمان بررسی
head seek time U زمان جستجوی هد
activity time U زمان هر فعالیت
holding time U زمان نگهداری
hour meter U زمان شمار
real time U زمان حقیقی
past tense U زمان گذشته
adverb of time U فرف زمان
expected time U زمان تحمل
fire time U زمان انفجار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com