Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ideal paralleling
U
مدار موازی ایده ال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parallel circuit
U
مدار موازی
parallel resonant circuit
U
مدار همنوای موازی
parallelled
U
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
parallels
U
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
paralleled
U
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
parallel
U
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
parallelling
U
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
port
U
مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
paralleling
U
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
interface
U
مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
interfaces
U
مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
piggyback
U
اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا
piggybacks
U
اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا
dual
U
استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
DIL
U
مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
universal
U
مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است
serial
U
اتصال و مدار برای تبدیل داده موازی در کامپیوتر از حالت سری به صورتی که هر بیت یک بار روی سیم ارسال شوند
serials
U
اتصال و مدار برای تبدیل داده موازی در کامپیوتر از حالت سری به صورتی که هر بیت یک بار روی سیم ارسال شوند
duplexes
U
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex
U
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
serial
U
مدار مبدل داده موازی در کامپیوتر به سری . که امکان ارسال و دریافت داده سری از قطعه دیگر را می دهند
serials
U
مدار مبدل داده موازی در کامپیوتر به سری . که امکان ارسال و دریافت داده سری از قطعه دیگر را می دهند
parallels
U
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleling
U
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelled
U
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallel
U
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleled
U
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelling
U
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
multiple
U
معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
lpt
U
در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
MIMD
U
معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit
U
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching
U
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet
U
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pinning
U
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin
U
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned
U
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
shunt
U
موازی موازی فرعی
shunts
U
موازی موازی فرعی
shunted
U
موازی موازی فرعی
mask design
U
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
powder train
U
مدار خرج مدار باروت
firing circuit
U
مدار چاشنی مدار انفجار
concepts
U
ایده
ideass
U
ایده ها
conceptss
U
ایده ها
ideals
U
ایده ال
ideal
U
ایده ال
ideas
U
ایده
universal
U
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
one hook
U
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
ideal position
U
وضعیت ایده ال
optimum point
U
نقطه ایده ال
ideal solenoid
U
پیچک ایده ال
ideologue
U
ایده ئولوگ
merit goods
U
کالاهای ایده ال
egoideal
U
ایده ال نفسانی
ideal solenoid
U
سولنوئید ایده ال
ideal capacitor
U
خازن ایده ال
ideal solution
U
محلول ایده ال
ideal solenoid
U
سولنئید ایده ال
ideal rocket
U
راکت ایده ال
ideal rectifier
U
یکسوکننده ایده ال
optimal distribution
U
توزیع ایده ال
ideal position
U
پوزیسیون ایده ال
ideal gas
U
گاز ایده ال
ideal conductor
U
هادی ایده ال
ideal efficiency
U
بازده ایده ال
ideal dielectric
U
دی الکتریک ایده ال
ideal crystal
U
کریستال ایده ال
take it
<idiom>
U
ایده گرفتن
ideal fluid
U
سیال ایده ال
ideal galvanic cell
U
باطری ایده ال
ideal efficiency
U
راندمان ایده ال
ideological
U
ایده ئولوژیک
ideologically
U
ایده ئولوژیک
idealist
U
ایده الیست
best thing since sliced bread
<idiom>
U
[یک ایده یا نقشه خوب]
ideal conductivity
U
قابلیت هدایت ایده ال
ideological relations
U
روابط ایده ئولوژیک
idealist
U
معتقد به ایده الیسم
nonideal gas
U
گاز غیر ایده ال
ideologue
U
سازنده ایده ئولوژی
ideal rectangular pulse
U
پالس مربعی ایده ال
ideal electron gas
U
گاز االکترون ایده ال
ideal no load d.c. voltage
U
ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
ideal no load voltage
U
ولتاژ بی باری ایده ال
ideal galvanic cell
U
سلول گالوانیکی ایده ال
platonism
U
فلسفه ایده الی شدن
ideal magnetization curve
U
منحنی مغناطیس کنندگی ایده ال
dialectical idealism
U
مکتب جدلی ایده الی
mathematical
U
نمایش سیستم با ایده ها و فرمولهای ریاضی
platonize
U
پیرو فلسفه ایده الی شدن
Utopias
U
دولت یا کشور کامل و ایده الی
representationalist
U
معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
Utopia
U
دولت یا کشور کامل و ایده الی
afrocentric
<adj.>
U
تاکید بر ایده ها، سبک و ارزش های آفریقایی
She wasn't any too pleased about his idea.
U
او
[زن]
در مورد ایده او
[مرد]
خیلی خوشحال نبود.
idealize
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealises
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizing
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealised
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealized
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizes
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealising
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
ideologist
U
ایده ئولوگ کسی که در مورد افکار وعقاید مطالعه میکند
interface
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
doctrine
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
It was an enjoyable performance, if less than ideal.
U
این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
chrles' law
U
در گازهای کامل یا ایده ال در فشار ثابت دما و حجم نسبت مستقیم دارند
idealism
U
روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
Biomimicry
U
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
neoclassical school
U
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
virtual
U
مشخصات ترمینال ایده آل که به عنوان مدل ترمینال واقعی به کارمی رود
late-Modern architecture
U
[معماری که تصویرها و ایده ها و نقش و نگار آن گرفته شده از جنبش معماری مدرن بود.]
shunt
U
موازی
shunted
U
موازی
parallelling
U
موازی
shunts
U
موازی
parallels
U
موازی
parallelled
U
موازی
paralleled
U
موازی
parallel
U
موازی
paralleling
U
موازی
coaxial
U
موازی
two parallel lines
U
دو خط موازی
parallel ruler
U
خط کش موازی
parallel computer
U
کامپیوتر موازی
parallel adder
U
افزایشگر موازی
parallel column
U
ستونهای موازی
parallel transmission
U
ارسال موازی
parallelled
U
برابر خط موازی
antiparalle
U
موازی ناهمسو
paralleled
U
برابر خط موازی
parallel cells
U
یاختههای موازی
parallel access
U
دستیابی موازی
parallel storage
U
انباره موازی
parallel storage
U
انبارش موازی
parallel system
U
شبکه موازی
parallel transmission
U
مخابره موازی
parallel transmission
U
انتقال موازی
parallel printer
U
چاپگر موازی
parallel port
U
درگاه موازی
parallel operation
U
عملیات موازی
parallel operation
U
عملکرد موازی
paralleling
U
برابر خط موازی
parallel interface
U
رابط موازی
parallel sheaf
U
مروحه موازی
parallel printing
U
چاپ موازی
parallel processing
U
پردازش موازی
parallel feed
U
خورد موازی
parallel processor
U
موازی پرداز
parallel conversion
U
تبدیل موازی
parallel processor
U
پردازنده موازی
parallel reading
U
خواندن موازی
parallel run
U
اجرای موازی
parallel connection
U
اتصال موازی
pyeonhi seogi
U
موازی ایستادن
parallelling
U
برابر خط موازی
running in parallel
U
پردازش موازی
parallels
U
برابر خط موازی
centronics interface
U
رابط موازی
axially parallel
U
موازی محوری
collimator
U
موازی ساز
parallel operation
U
عمل موازی
along
U
موازی با طول
shunts
U
مقاومت موازی
shunt capacitor
U
خازن موازی
shunt
U
مقاومت موازی
shunted
U
مقاومت موازی
parallel
U
برابر خط موازی
doube bead
U
گچ بری موازی
shunt element
U
عنصر موازی
serioprallel
U
دنبالهای و موازی
machinist vise
U
گیره موازی
ideal index
U
شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
dialectical idealism
U
دیالکتیک هگلی دیالکتیک ایده الیسم
flashes
U
معدن موازی سریع A/D.
parallelled
U
موازی کردن اسکیها
series parallel connection
U
اتصال سری- موازی
flash
U
معدن موازی سریع A/D.
paralleling
U
موازی کردن اسکیها
trimaran
U
قایق با 3 بدنه موازی
parallelling
U
موازی کردن اسکیها
series parallel connection
U
اتصال زنجیری- موازی
flashed
U
معدن موازی سریع A/D.
trimarans
U
قایق با 3 بدنه موازی
parallel trussed girder
U
تیر شبکهای موازی
swing
U
پیچیدن موازی اسکیها
swings
U
پیچیدن موازی اسکیها
twentyfive
U
خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
parallels
U
موازی کردن اسکیها
twentyfive yard line
U
خط 52 یاردی موازی خط پایانی
to flatten out
U
موازی زمین پروازکردن
to flatten out
U
بازمین موازی شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com