English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hide U مخفی نگاه داشتن
hides U مخفی نگاه داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
stopped U نگاه داشتن
stayed U نگاه داشتن
keeps U نگاه داشتن
to lay fast U نگاه داشتن
preservatize U نگاه داشتن
to lock out U نگاه داشتن
retain U نگاه داشتن
retained U نگاه داشتن
retaining U نگاه داشتن
stopping U نگاه داشتن
to keep in U نگاه داشتن
stop U نگاه داشتن
stops U نگاه داشتن
to give support to U نگاه داشتن
to hang up U نگاه داشتن
holds U نگاه داشتن
stay U نگاه داشتن
hold U نگاه داشتن
refrain U نگاه داشتن
to keep any one waiting U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
refrains U نگاه داشتن
retains U نگاه داشتن
to stop [doing something] U نگاه داشتن
tackle U نگاه داشتن
tackled U نگاه داشتن
tackles U نگاه داشتن
tackling U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
to put to a pause U نگاه داشتن
freezes U ثابت نگاه داشتن
wedges U باگوه نگاه داشتن
wedged U باگوه نگاه داشتن
wedge U باگوه نگاه داشتن
to behave oneself U ادب نگاه داشتن
freeze U ثابت نگاه داشتن
journalize U دفترروزانه نگاه داشتن
wedging U باگوه نگاه داشتن
inurn U در فرف نگاه داشتن
inshrine U با حرمت نگاه داشتن
commemorating U بیادگار نگاه داشتن
keep on U بازهم نگاه داشتن
commemorates U بیادگار نگاه داشتن
commemorated U بیادگار نگاه داشتن
impark U در محوطه نگاه داشتن
hold down U مطیع نگاه داشتن
enwomb U در رحم نگاه داشتن
commemorate U بیادگار نگاه داشتن
to hold in trust U بطورامانت نگاه داشتن
to keep away U دور نگاه داشتن
to keep down U پایین نگاه داشتن
shroud U در زیرحجاب نگاه داشتن
to keep in U روشن نگاه داشتن
stunt U کوتاه نگاه داشتن
on ice <idiom> U دور نگاه داشتن
stunting U کوتاه نگاه داشتن
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
to lay up in a napkin U بی مصرف نگاه داشتن
shrouded U در زیرحجاب نگاه داشتن
to keep on file U درپرونده نگاه داشتن
to keep the pot boiling U کارهارادرجریان نگاه داشتن
to keep at bay U معطل نگاه داشتن
to hush up U ساکت نگاه داشتن
to pick up oneself U خودرا نگاه داشتن
to keep on U روشن نگاه داشتن
stunts U کوتاه نگاه داشتن
keep under one's hat <idiom> U پنهان نگاه داشتن
to time a race U وقت مسابقهای را نگاه داشتن
retains U ابقاء کردن نگاه داشتن
to rein up U جلو اسب را نگاه داشتن
pawl U باگیره یاعایق نگاه داشتن
Keep somebody at bay <idiom> U [کسی را دور نگاه داشتن]
to observe the proprieties U اداب معاشرت را نگاه داشتن
retaining U ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrating U نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrates U نگاه داشتن تقدیس کردن
keep something at bay <idiom> U [چیزی را دور نگاه داشتن]
retained U ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrate U نگاه داشتن تقدیس کردن
retain U ابقاء کردن نگاه داشتن
commemorating U نگاه داشتن جشن گرفتن
smothers U در دل نگاه داشتن خفه شدن
spare U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
spared U برای یدکی نگاه داشتن
commemorate U نگاه داشتن جشن گرفتن
smothering U در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothered U در دل نگاه داشتن خفه شدن
smother U در دل نگاه داشتن خفه شدن
hold over U برای اینده نگاه داشتن
commemorates U نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorated U نگاه داشتن جشن گرفتن
spared U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
spare U برای یدکی نگاه داشتن
to shut in U تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
enchain U در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
fish globe U شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
file U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
filed U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
exclude U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to p a vehicle or horse U جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
excludes U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to keep on U در نیاوردن [نگاه داشتن] [جامه یا کلاه]
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
memorialize U برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
to trainb arms U تفنگ رابایک دست وتقریباموازی بازمین نگاه داشتن
underground U مخفی شبکه مخفی جنگ غیر منظم
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
outrigger U چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
clipboards U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
clipboard U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
to save ones face U ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
to hold any one to ransom U کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
planch U صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
guarding U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
to keep time U موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
keek U باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloated U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me U بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
glances U نگاه نگاه مختصر
glanced U نگاه نگاه مختصر
glance U نگاه نگاه مختصر
hid U مخفی
covert U مخفی
perdu or due U مخفی
secret U مخفی
secrets U مخفی
undercover U مخفی
closeting U مخفی
closets U مخفی
slinkiest U مخفی
hush hush U مخفی
slinkier U مخفی
furtive U مخفی
concealed U مخفی
hush-hush U مخفی
closet U مخفی
hidden U مخفی
closeted U مخفی
slinky U مخفی
clandestine U مخفی
blinds U مخفی گاه
hidden U مخفی شده
stowing U مخفی کردن
stows U مخفی کردن
hugger mugger U مخفی کردن
stow U مخفی کردن
submergence U مخفی سازی
hidden codes U رمزهای مخفی
submers U مخفی کردن
hickok belt U مخفی کردن زه
stowed U مخفی کردن
secret ballot U رای مخفی
submerging U مخفی کردن
submerge U مخفی کردن
plainclothesman U پلیس مخفی
submerged U مخفی کردن
submerges U مخفی کردن
codes U کدهای مخفی
hid U مخفی شده
under- U مخفی درزیر
mole U مامور مخفی
defector in place U مامور مخفی
hideaways U مخفی گاه
hidy-hole U مخفی گاه
hidey-hole U مخفی گاه
hideaway U مخفی گاه
under U مخفی درزیر
blinded U مخفی گاه
secret agent U مامور مخفی
clandestinely U بطور مخفی
bugging U میکروفن مخفی
skeleton in one's closet <idiom> U رازهای مخفی
obscured U مخفی کردن
stowaway U مسافر مخفی
emissary U مامور مخفی
occult U مخفی کردن
emissaries U مامور مخفی
bugs U میکروفن مخفی
bug U میکروفن مخفی
obscuring U مخفی کردن
obscurest U مخفی کردن
obscures U مخفی کردن
obscurer U مخفی کردن
obscure U مخفی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com