English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shortener U مختصر کننده
simplifier U مختصر کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
shortening reaction U واکنش مختصر واکنش کوتاه کننده
Other Matches
precise U مختصر کردن مختصر
little U مختصر
compend U مختصر
short term U مختصر
grammalogue U مختصر
succinct U مختصر
gnomical U مختصر
abbreviated U مختصر
partial U مختصر
abridged U مختصر
shorter U مختصر
briefest U مختصر
shortest U مختصر
incomprehensive U مختصر
briefer U مختصر
tis U مختصر ti is
febricula U تب مختصر
laconically U مختصر گو
brief U مختصر
short U مختصر
sum U مختصر
sums U مختصر
succinct <adj.> U مختصر
summaries U مختصر
briefed U مختصر
epitome U مختصر
abstracted U مختصر
tersest U مختصر
terser U مختصر
terse U مختصر
viz U مختصر
synoptic U مختصر
laconic U مختصر گو
summary U مختصر
short <adj.> U مختصر
curt <adj.> U مختصر
concise U مختصر
fleeting <adj.> U مختصر
concise <adj.> U مختصر
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
paraph U امضای مختصر
curtail U مختصر نمودن
squabbling U نزا مختصر
contracted U مختصر محدود
squabbles U نزا مختصر
squabbled U نزا مختصر
curtailed U مختصر نمودن
curtailing U مختصر نمودن
squabble U نزا مختصر
curtails U مختصر نمودن
briefest U کوتاه مختصر
nodding acquaintance آشنایی مختصر
synopsis U اجمال مختصر
synopses U اجمال مختصر
summary U خلاصه مختصر
cheep U اشاره مختصر
briefly speaking U مختصر کنیم
snack U خوراک مختصر
snacks U خوراک مختصر
short and sweet <idiom> U مختصر ومفید
summaries U خلاصه مختصر
handlist U فهرست مختصر
comedietta U کمدی مختصر
briefer U کوتاه مختصر
grind out U پیشروی مختصر
briefed U کوتاه مختصر
brief U کوتاه مختصر
apercu U خلاصه مختصر
tiffin U ناهار مختصر
velitation U جنگ مختصر
potluck U غذای مختصر
compendium U مختصر کوتاهی
petit mal U صرع مختصر
click U صدای مختصر
let us be brief U مختصر کنیم
brachygraphy U مختصر نویسی
flashes U روشنایی مختصر
my initials are s.h U امضای مختصر من
telegraphic U تلگرافی مختصر
lacanic U مختصر و مفید
shorthand U مختصر نویسی
clicks U صدای مختصر
tendencies U علاقه مختصر
abridge U مختصر کردن
tendency U علاقه مختصر
pithy U مختصر ومفید
concisely U بطور مختصر
tot U یادداشت مختصر
scumble U مالش مختصر
clicked U صدای مختصر
tots U یادداشت مختصر
inking U اطلاع مختصر
flashed U روشنایی مختصر
flash U روشنایی مختصر
spot U زمان مختصر لحظه
bywords U اشاره یانگاه مختصر
pittance U کمک هزینه مختصر
abbreviating U مختصر یا مفید کردن
abriviated addressing U ادرس مختصر شده
spots U زمان مختصر لحظه
in a nutshell U بطور خیلی مختصر
shortens U مختصر کردن کاستن
simplification U تسهیل مختصر سازی
byword U اشاره یانگاه مختصر
abbreviate U مختصر یا مفید کردن
abbreviates U مختصر یا مفید کردن
bowing acquaintance آشنایی مختصر سلامی و بس
shortened U مختصر کردن کاستن
feather U فشار مختصر به گاز
shorten U مختصر کردن کاستن
simplifications U تسهیل مختصر سازی
curtly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
compendiously <adv.> U بصورت مختصر و مفید
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
pulls U برتری جزئی و مختصر
pull U برتری جزئی و مختصر
prospectus U شرح حال مختصر
metastable U دارای ثبات مختصر
prospectuses U شرح حال مختصر
look in U دیدن کردن مختصر
compendious U موجز مختصر ومفید
blockhouse U بنای استحکامی مختصر
briefly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
billets U ورقه جیره یادداشت مختصر
simplifications U ساده گردانی مختصر سازی
billeting U ورقه جیره یادداشت مختصر
billeted U ورقه جیره یادداشت مختصر
billet U ورقه جیره یادداشت مختصر
multocular U مختصر و مفید کوتاه و سودمند
to d. into a book U نگاه مختصر بکتابی کردن
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
step in U بازدید مختصر وکوتاهی کردن
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
simplifcation U ساده گردانی مختصر سازی
smack U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
simplification U ساده گردانی مختصر سازی
smacked U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smacks U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
outlining U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
flash U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
nuances U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
nuance U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
outlined U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
flashed U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
outline U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
That is it in a nutshell. U موضوع به طور خیلی مختصر اینطوری است.
luncheonette U رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
to run in to a person U دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
luncheonettes U رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
absorption representation U [حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
mnemonic U حامت مختصر کلمه یا تابع که برای یادآوری کمک میکند.
sclaff U تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com