English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
areola U محوطهء کوچک اطراف چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
barnyard U محوطهء اطراف انبار
barnyards U محوطهء اطراف انبار
axis U 1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
selections U دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
selection U دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
reshape handle U دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
pricks U جزء کوچک چیزی
prick U جزء کوچک چیزی
pricked U جزء کوچک چیزی
pricking U جزء کوچک چیزی
maquette U شکل کوچک چیزی
miniaturization U خیلی کوچک کردن چیزی
model U کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
modeled U کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
penny-wise and pound-foolish <idiom> U توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
modelled U کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
models U کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
pinning U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pin U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
litotes U کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
jigger U بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
environments U اطراف
environs U اطراف
environment U اطراف
parties U اطراف
from the four winds U از اطراف
milieus U اطراف
milieux U اطراف
milieu U اطراف
vicinity U در حدود در اطراف
pappus U کلاله اطراف گل
gravesides U اطراف قبر
graveside U اطراف قبر
sides of the question U اطراف موضوع
edge zone U اطراف لبه
about U در اطراف نزدیک
go around <idiom> U به اطراف سفرکردن
wry U به اطراف چرخاندن
wryly U به اطراف چرخاندن
periderm U پوست اطراف
pericardium U اطراف قلب
architrave U گچبری اطراف در
ambient noise U صدای اطراف
mess around <idiom> U دو رو اطراف بازیکردن
seaward U اطراف دریا روبدریا
sea chest U مکندههای اطراف ناو
atmosphere U فضای اطراف هرجسمی
quayside U زمین اطراف بارانداز
atmospheres U فضای اطراف هرجسمی
to look a bout U اطراف کار را پاییدن
black eye U سیاهی اطراف چشم
look round U اطراف کار را دیدن
port U ریل اطراف ناو
parties U متداعیین اطراف دعوی
black eyes U سیاهی اطراف چشم
touchline U خط اطراف زمین فوتبال
knobble U برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin U لیوان کوچک پیمانه کوچک
reel U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
drop leaf U رومیزی اویخته از اطراف میز
heat muff U پوشش اطراف پنجه اگزوز
(keep/have one's) ear to the ground <idiom> U بادقت مراقب اطراف بودن
snaking U تورگیری اطراف توپ ناو
paraselene U روشنایی اطراف هاله ماه
whiskery U موی اطراف گونه وچانه
whisker U موی اطراف گونه وچانه
sword dance U اجرای رقص در اطراف شمشیر
periosteal U واقع در اطراف ضریع استخوان
balteus U [نواری در اطراف بالشتک قوسی]
frame U و مرز اطراف فضای پنجره
boundry lines U خطوط اطراف زمین والیبال
reeled U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
safe distance U مسافت امن اطراف مین
reels U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
greater U شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
ambiance U نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
mauls U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
aureole U هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
ambience U نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
aureola U هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
peristyle U ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
cimbia U [نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
mauling U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
cross pointing U ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
plaster cast U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
albumens U مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
albumen U مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
vibrissa U سبیل وموی اطراف دهان حیوان
ambient U متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
thistledown U پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
maul U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauled U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
plaster casts U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
burg U حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
margin U فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margins U فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
to be wary of saying something U در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
cladding U ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
gipsy bonnet U کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
Gibbs surround U [معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
primary cluster U تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
riviera U ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
to send things flying U [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
splinter screen U پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
periodontics U مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
to look round U اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
riparian law U قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
dead knot U گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
sprite U شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
fluffs U موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
facing distance U مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
Is there an inexpensive restaurant around here? U آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
fluffing U موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluff U موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
broken stowage U فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
fluffed U موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
aprons U چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
apron U چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
centred U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
joystick U وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
joysticks U وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
run around U تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
centre U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centers U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
interrogatory U مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
tulip design U طرح گل لاله [گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
centered U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
cell U خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cells U خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
center U سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
ambitus U [اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
condensation cloud U ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
yoke U هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
scroll U برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
scrolls U برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
legs U ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
atole U جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
albanega U [دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
interference U اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
leg U ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
applet U 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
CDs U دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
CD U دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
elastic banding U روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
waste of manor U اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
y site U نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
scroll U میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
scrolls U میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
black matrix U صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
small scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com