English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fixed pivot U محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
redesignate U اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
unit categories U انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
parting shots U تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shot U تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
emergency complement U جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency establishment U تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
unit loading U بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
rallying points U محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point U محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
troops U یکانها
wing heavy U تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
dispatch U اعزام یکانها
reinforce U تقویت یکانها
reinforces U تقویت یکانها
keeping U ذخایر یکانها
despatching U اعزام یکانها
despatches U اعزام یکانها
incidents U تصادم یکانها
logistic route U امورلجستیکی یکانها
despatched U اعزام یکانها
weapon troops U یکانها ادوات
incident U تصادم یکانها
movements U حرکات یکانها
rotation U تعویض یکانها
dispatched U اعزام یکانها
line of retreat U خط بازگشت یکانها
dispatches U اعزام یکانها
replacements U تعویض یکانها
servicae life U عمرخدمتی یکانها
system of units U دستگاه یکانها
force structure U سازمان یکانها
replacement U تعویض یکانها
disbands U منحل کردن یکانها
collective call sign U معرف مشترک یکانها
disbanding U انحلال رسمی یکانها
disbanding U منحل کردن یکانها
disband U انحلال رسمی یکانها
disband U منحل کردن یکانها
relief in place U تعویض یکانها در محل
logistical U مربوط به اماد یکانها
troop program U برنامه تشکیل یکانها
rendezvous area U نقطه الحاق یکانها
disbands U انحلال رسمی یکانها
logistics U عمل تدارک یکانها
administrations U اداره امور یکانها
administration U اداره امور یکانها
employment U به کار بردن یکانها
separations U مستقل شدن یکانها
separation U مستقل شدن یکانها
force development U برنامه تشکیل یکانها
reception station U دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
redezvous U محل تلاقی یکانها
interservice U بین یکانها در حین خدمت
fast shuttle U تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
rotation U تعویض نوبتی یکانها یا افراد
redeployment U تغییر مکان دادن یکانها
force development U برنامه تامین یا بسیج یکانها
chop U تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped U تعویض کنترل عملیاتی یکانها
detach U زیرامر قرار دادن یکانها
disposition U استقرار یکانها و اماد درمنطقه
detaches U زیرامر قرار دادن یکانها
detaching U زیرامر قرار دادن یکانها
attachment U منتصب کردن یکانها انتصاب
fire restriction U محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
adjutant's call U احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
tent striking U فرمان اماده حرکت شدن یکانها
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
debarkation U تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
movement control U کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
common user items U اقلام مشترک المصرف بین یکانها
troop test U ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
gap filler U یکان پوشاننده شکافها یارخنههای بین یکانها
nose up U چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
hinge U لولا چرخش لولایی
hinges U لولا چرخش لولایی
unit citation U جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
oblique compartment U قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
marshalling U تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
rollpin U پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
tacticians U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tactician U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
replacing U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
replace U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
army training test U راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
developments U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
axis of rotation U محور چرخش
rolls U چرخش گردش
rolled U چرخش گردش
roll U چرخش گردش
pivoted U چرخش حول یک محور
rotational reflection axis U محور چرخش انعکاس
pivots U چرخش حول یک محور
pivot U چرخش حول یک محور
sample U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
spinning U چرخش [گردش] [دوران ]
tumple U گردش حول محور عرضی
rotation by ... U گردش [چرخش] به مقدار ... [ درجه دما یا زاویه]
tipping U در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما
tip U در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما
disciplinary control board U کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
divided landing gear U ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
variable displacement pump U پمپ سیالی که برونده ان درطیف وسیعی با ثابت ماندن سرعت چرخش تغییر میکند
moving pivot U نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
control surface angle U زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
cross stroke U فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
facing distance U مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
constitutionalize U برای بهداشت مزاج گردش کردن
to have a look round [around] the shops [British E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round [around] the stores [American E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
Are you going out tonight? U امشب میروید بیرون [برای گردش] ؟
toe pick U تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
toe rake U تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
torque U کارایی یک نیرو برای به گردش دراوردن جسم
orbital injection U دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
waltz three U سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
wheelbases U فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbase U فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
price line pricing U قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
rate integration gyro U ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
drag bunt U ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
finite precision numbers U استفاده از تعداد بیتهای ثابت برای نمایش اعداد
control column U فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
adjective colour U زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
axis of signal communication U محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
differential spoilers U اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
gyro U برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
flowcharting symbol U علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
mos U حافظه با وضعیت ثابت که از MOSFET برای ذخیره داده دودویی استفاده میکند
multimedia U محصول ماکروسافت که امکان تولید برنامههای کاربردی چند رسانهای با استفاده از کتابخانه توابع برای کنترل گردش ویدیو
austempering U تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
modulating U فرکانس ثابت و سیگنال نوسان که در یک حالت بخش شده برای ارسال داده به کار می رود
modulates U فرکانس ثابت و سیگنال نوسان که در یک حالت بخش شده برای ارسال داده به کار می رود
modulate U فرکانس ثابت و سیگنال نوسان که در یک حالت بخش شده برای ارسال داده به کار می رود
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
static employment U کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
canards U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canard U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
hinge U لولا
hinges U لولا
Hinduism U لولا
joint U لولا
pinning U لولا
linkage point U لولا
tails U دم یک لولا
pivot U لولا
pivots U لولا
tailed U دم یک لولا
tail U دم یک لولا
pivoted U لولا
pin U لولا
pinned U لولا
unhinge U از لولا در اوردن
pintle center U نقطه لولا
garnetiferous U لولا دار
articulation U مفصل لولا
butted U لولا فرنگی
butt U لولا فرنگی
unhinging U از لولا در اوردن
unhinges U از لولا در اوردن
butts U لولا فرنگی
pintle U میله لولا
hinge U لولا زدن
gimmal U مفصل لولا
split pen U میله لولا
hinges U لولا زدن
band U نوار لولا
bands U نوار لولا
split pin U میله لولا
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test U ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
polyptych U تصویر یا پنجره یا در لولا دارتاشو
constant speed drive U چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
garnets U حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
garnet U حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
joint U جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
clamshell U کاناپه خلبان که از جلو یاعقب لولا شده
standing order U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com