Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 225 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wall
U
محصور کردن
walls
U
محصور کردن
embay
U
محصور کردن
ensphere
U
محصور کردن
enwind
U
محصور کردن
mure
U
محصور کردن
impark
U
محصور کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bind
U
محصور کردن بهم پیوستن
binds
U
محصور کردن بهم پیوستن
compass
U
جهت کردن محصور کردن
garrison
U
محصور کردن حصار کشیدن
garrisons
U
محصور کردن حصار کشیدن
entangle
U
باسیم خاردارمحصور کردن محصور کردن
caged storage
U
انبار کردن به طریقه محصور
circumvallate
U
باسنگریابارو محصور شده سنگربندی کردن
embank
U
با خاک یا سنگ محصور کردن
ensheathe
U
درغلاف محصور کردن
immure
U
در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
impark
U
در پارک یا جنگل محصور کردن
lock up
U
در محلی محصور کردن
locked up
U
در محلی محصور کردن
wire entanglement
U
با سیم خاردار محصور کردن حصار سیم خاردار
to limit something
U
چیزی را محصور کردن
to restrict something
U
چیزی را محصور کردن
to confine something to something
U
چیزی را محصور کردن
Other Matches
fenced
U
محصور
restricted
U
محصور
pent up
U
محصور
closed
U
محصور
pent
U
محصور
walled
U
محصور
courtyard
U
محوطه محصور
closes
U
جای محصور
close
U
جای محصور
closer
U
جای محصور
closest
U
جای محصور
cooped up
U
محصور و محبوس
landlocked
U
محصور در خشکی
populated
U
مسکون محصور
landlocked
U
محصور درخشکی
snowbound
U
محصور در برف
pale
U
ناحیه محصور قلمروحدود
park
U
شکارگاه محصور مرتع
paler
U
ناحیه محصور قلمروحدود
hoosegow
U
محبس محل محصور
parks
U
شکارگاه محصور مرتع
palest
U
ناحیه محصور قلمروحدود
inbound
U
محصور در حدود معینی
parked
U
شکارگاه محصور مرتع
seagirt
U
محصور بوسیله دریا
entanglements
U
محصور با شبکه سیم خاردار
entanglement
U
محصور با شبکه سیم خاردار
scaling ladder
U
نردبان برای بالارفتن از جاهای محصور
degagement
U
[حریم محصور بین راهرو و دهلیز]
redoubt
U
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
closures
U
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closure
U
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
drylot
U
محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
fields
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
ring
U
محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
fielded
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
poundage
U
وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
pounded
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
caged storage
U
قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
clears
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
specifies
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
lubricates
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
judges
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
justifies
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
expended
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
specify
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
expend
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
to secure
U
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
clear
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
judging
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judged
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judge
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
crush
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
evaporates
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
lubricate
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
compensate
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
lubricated
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
crushed
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
evaporating
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
clearer
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
crushes
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
evaporated
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporate
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
parallelize
U
تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
compensates
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
expending
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
endorse
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorsed
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorses
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
expends
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
modulate
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
endorsing
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
modulating
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
ascertian
U
محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
modulates
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
detaching
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
refers
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
specifying
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
compensated
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
justify
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
justifying
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
referred
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
lubricating
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
refer
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
clearest
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
detach
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
detaches
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
screen
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
reforests
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforest
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com