English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preservation U محافظت جلوگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
protection U محافظت
care U محافظت
cared U محافظت
preservation U محافظت
cares U محافظت
conservation U محافظت
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
preserve wood U محافظت چوب
protects U محافظت کردن
guard U محافظت کردن
guarding U محافظت کردن
guards U محافظت کردن
protect U محافظت کردن
shields U محافظت کردن
shield U محافظت کردن
protecting U محافظت کردن
shelter U محافظت کردن
sheltering U محافظت کردن
sheltering U محافظت حمایت
shelters U محافظت حمایت
stickability U قابلیت محافظت
sheltered U محافظت کردن
sheltered U محافظت حمایت
shelter U محافظت حمایت
shelters U محافظت کردن
copy protection U محافظت از کپی
normal maintenance U محافظت عادی
thermal protection U محافظت حرارتی
to screen [from] U [با پرده] محافظت کردن [از]
protected storage U حافظه محافظت شده
protected storage U انباره محافظت شده
right of self preservation U حق محافظت از سرحدات خود
The Physics of Radiation Protection U فیزیک محافظت از پرتو
reserved words U کلمههای محافظت شده
care U محافظت کردن مراقبت
security U محافظت شده یا رمزدار
cared U محافظت کردن مراقبت
cares U محافظت کردن مراقبت
Health physics U فیزیک محافظت از پرتو
protective U زره حفافتی محافظت کننده
protected passed pawn U پیاده رونده محافظت شده
parkas U نوعی کت برای محافظت از باد و باران
unprotected U که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
preserve U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
to screen one's eyes from the sun U از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
cladding U ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
breaker U وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
breakers U وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
variable U داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
variables U داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
cassettes U پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassette U پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
automatic reset circuit breaker U محافظت کننده مدر که باافزایش بیش از حد مجازمدار را قطع میکند
blockhouse U ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
encipher U تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
write protect U شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
cover U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
covers U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
coverings U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
goggles U عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
circuits U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuit U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
cassette U چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
cassettes U چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
dou U [در معماری چین و ژاپن بلوک چوبی شکاف دار که از طاقچه دیوارکوب محافظت می کند.]
fused U وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fuse U وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
optical U شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
fibre optics U لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
countercheck U جلوگیری
interdiction U جلوگیری
premunition U جلوگیری
prevention U جلوگیری
obstruction U جلوگیری
interception U جلوگیری
stoppages U جلوگیری
obstructions U جلوگیری
suppression U جلوگیری
contraception U جلوگیری
stoppage U جلوگیری
debarment U جلوگیری
arrests U سد جلوگیری
restraint U جلوگیری
restraints U جلوگیری
forbiddance U جلوگیری
arrest U سد جلوگیری
arrested U سد جلوگیری
privilege U ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
prohibit U جلوگیری کردن
prohibiting U جلوگیری کردن
checkless U غیرقابل جلوگیری
keep U جلوگیری کردن
keeps U جلوگیری کردن
contraception U جلوگیری از ابستنی
prevent U جلوگیری کردن از
accident prevention U جلوگیری از سانحه
controlment U اختیارداری جلوگیری
prohibits U جلوگیری کردن
preservative U ماده جلوگیری
preventive U جلوگیری کننده
preventive U عامل جلوگیری
inhibitions U جلوگیری از بروزاحساسات
inhibition U جلوگیری از بروزاحساسات
uncontrollably U غیرقابل جلوگیری
prevents U جلوگیری کردن از
prevents U جلوگیری کردن
prevent U جلوگیری کردن
prevented U جلوگیری کردن
prevented U جلوگیری کردن از
preventing U جلوگیری کردن
preservatives U ماده جلوگیری
abatement U فروکش جلوگیری
uncontrollable U غیرقابل جلوگیری
hinder U جلوگیری کردن
repressed U جلوگیری شده
hindered U جلوگیری کردن
hindering U جلوگیری کردن
hinders U جلوگیری کردن
restrain U جلوگیری کردن از
restraining U جلوگیری کردن از
restrains U جلوگیری کردن از
preventing U جلوگیری کردن از
check U جلوگیری کردن از
stop U جلوگیری منع
holds U جلوگیری کردن
premune U ناشی از جلوگیری
inhibit U جلوگیری کردن
preclusive U جلوگیری کننده
inhibits U جلوگیری کردن
bridle U جلوگیری کردن از
bridled U جلوگیری کردن از
bridles U جلوگیری کردن از
bridling U جلوگیری کردن از
hold U جلوگیری کردن
to keep back U جلوگیری کردن از
rule out U جلوگیری کردن
birth control U جلوگیری از ابستنی
suppressive U جلوگیری کننده
suppressor U جلوگیری کننده
repessive U جلوگیری کننده
quenchless U غیرقابل جلوگیری
irrepressible U جلوگیری نکردنی
quenchable U قابل جلوگیری
pull up U جلوگیری کردن
preventible U قابل جلوگیری
preventable U قابل جلوگیری
preventability U قابلیت جلوگیری
prevenience U منع جلوگیری
block age U جلوگیری انسداد
arrests U جلوگیری از سقوط
arrests U جلوگیری کردن
rebuff U جلوگیری کردن
rebuffed U جلوگیری کردن
rebuffing U جلوگیری کردن
rebuffs U جلوگیری کردن
inhibitive U وابسته به جلوگیری
inhibiter U جلوگیری کننده
hold in U جلوگیری کردن
arrest U جلوگیری کردن
checks U جلوگیری کردن از
checked U جلوگیری کردن از
stopping U جلوگیری منع
erosion control U جلوگیری از فرسایش
stops U جلوگیری منع
inhibitor U جلوگیری کننده
interceptive U جلوگیری کننده
to provide against U جلوگیری کردن
stopped U جلوگیری منع
arrested U جلوگیری از سقوط
noise suppression U جلوگیری ازپارازیت
arrested U جلوگیری کردن
letted U منع جلوگیری
arrest U جلوگیری از سقوط
interdict U جلوگیری ممنوعیت
fettling U شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
counter fert U دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
screen U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screened U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screening, screenings U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screens U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
nail U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nailed U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nails U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
curbed U جلوگیری لبه پیاده رو
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
control U بازرسی نظارت جلوگیری
curbing U جلوگیری لبه پیاده رو
curbs U جلوگیری لبه پیاده رو
contraceptives U وسیله جلوگیری از ابستنی
prohibitively U بطور جلوگیری کننده
prohibitory U گران جلوگیری کننده
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
prohibitive U گران جلوگیری کننده
curb U جلوگیری لبه پیاده رو
incontrollable U غیر قابل جلوگیری
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
preventative U پیشگیر جلوگیری کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com