Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
supportive
U
مجهز کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
well found
U
کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
well founded
U
کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
staff
U
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffed
U
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffs
U
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
barbed
U
مجهز
in full fig
U
مجهز
equipped
U
مجهز
acoutre
U
مجهز
accoutered
U
مجهز
armed
U
مجهز
accoutred
U
مجهز
barded
U
مجهز
weaponed
U
مجهز
full sail
U
تبار مجهز
imp
U
مجهز کردن
equip
U
مجهز کردن
busking
U
مجهز کردن
jet propelled
U
مجهز به موتور جت
habilitate
U
مجهز کردن
equips
U
مجهز کردن
tool
U
مجهز کردن
busks
U
مجهز کردن
panoplied
U
مجهز و اراسته
equipping
U
مجهز کردن
jet-propelled
U
مجهز به موتور جت
busked
U
مجهز کردن
busk
U
مجهز کردن
imps
U
مجهز کردن
turboprop jet engine
U
موتور جت مجهز به موتورتوربین
reflectorize
U
مجهز به بازتابنده کردن
reflecterize
U
مجهز به بازتابنده کردن
bugged
U
مجهز به میکروفن مخفی
weaponed
U
مجهز به جنگ افزار
on a war footing
U
مجهز واماده جنگ
masts
U
دیرک بادکل مجهز کردن
under arms
U
مجهز باسلحه سبک و انفرادی
tower wagon
U
اتومبیل مجهز به جرثقیل یانردبان
to provide oneself
U
خودرا اماده یا مجهز کردن
recoil operated
U
مجهز به دستگاه عقب نشینی
prepares
U
مهیا ساختن مجهز کردن
prepare
U
مهیا ساختن مجهز کردن
preparing
U
مهیا ساختن مجهز کردن
squad cars
U
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
augmented turbofan
U
توربوفن مجهز به سیستم پس سوز
mast
U
دیرک بادکل مجهز کردن
fuse cut out switch
U
کلید قطع مجهز به فیوز
squad car
U
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
combined circuit
U
مین مجهز به مدار عامل مرکب
dieselize
U
با موتور دیزل مجهز شدن یاکردن
grids
U
بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
grid
U
بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
furnish
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
compound helicopter
U
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
titans
U
نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
bench check
U
کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
titan
U
نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
lobe
U
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
lobes
U
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
hustlers
U
بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
grate
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
hustler
U
بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
grated
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grates
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
furnishing
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnish
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
peripheral slots
U
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
mechanised
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
dight
U
اماده کردن مجهز کردن
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
combined influence mine
U
مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
U
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit
U
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
U
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
U
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
U
کج کننده واژگون کننده
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flare
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
U
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff
U
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket
U
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
U
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
U
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
hoppers
U
لی لی کننده
solver
U
حل کننده
mitigatory
U
کم کننده
bender
U
خم کننده
hopper
U
لی لی کننده
mitigative
U
کم کننده
skittish
U
رم کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com