Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
coercive
U
مجبور کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bound up
U
مجبور
compellable
U
مجبور کردنی
obligations
U
مجبور کردن
obligation
U
مجبور کردن
obliges
U
مجبور کردن
obliged
U
مجبور کردن
oblige
U
مجبور کردن
compel
U
مجبور کردن
compelled
U
مجبور کردن
compelling
U
مجبور کردن
compels
U
مجبور کردن
constrainable
U
مجبور کردنی
force
U
مجبور کردن
forces
U
مجبور کردن
forcing
U
مجبور کردن
constrain
U
مجبور کردن
constraining
U
مجبور کردن
constrains
U
مجبور کردن
under constraint
U
مجبور درفشار
impelled
U
بر ان داشتن مجبور ساختن
walk the plank
<idiom>
U
مجبور به استعفا شدن
impel
U
بر ان داشتن مجبور ساختن
impels
U
بر ان داشتن مجبور ساختن
impelling
U
بر ان داشتن مجبور ساختن
induces
U
اغوا کردن مجبور شدن
inducing
U
اغوا کردن مجبور شدن
having
U
مجبور بودن وادار کردن
have
U
مجبور بودن وادار کردن
induced
U
اغوا کردن مجبور شدن
induce
U
اغوا کردن مجبور شدن
forcing
U
مجبور کردن کسی به انجام کاری
forces
U
مجبور کردن کسی به انجام کاری
force
U
مجبور کردن کسی به انجام کاری
toss out
<idiom>
U
مجبور به ترک شدن ،ازدست دادن
put the screws to someone
<idiom>
U
مجبور کردن شخص دراطاعت ازشما
get after someone
<idiom>
U
مجبور کردن شخص درانجام کاری
eat crow
<idiom>
U
مجبور کردن کسی به اشتباه وشکست
The army had to retreat from the battlefield.
U
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
rat out on
<idiom>
U
مجبور کردن شخص به کاری که دوست نداد
walk the plank
<idiom>
U
مجبور به ترک کشتی بوسیله دزدان دریایی
twist one's arm
<idiom>
U
مجبور کردن شخص برای انجام کاری
turn out
<idiom>
U
بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
nemo tenetur se impum accusare
U
هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow.
U
این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
forces
U
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forcing
U
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
force
U
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
enforcing
U
مجبور کردن وادار کردن به کاری
enforces
U
مجبور کردن وادار کردن به کاری
throw out
<idiom>
U
اخراج کردن،مجبور به ترک کردن
enforce
U
مجبور کردن وادار کردن به کاری
enforcement
U
مجبور کردن وادار کردن به اکراه
enforced
U
مجبور کردن وادار کردن به کاری
work into
<idiom>
U
آرام آرام مجبور شدن
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
presumption hominis
U
قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
reprisals
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
U
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit
U
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
U
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot
U
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
U
کج کننده واژگون کننده
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flare
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilisers
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker
U
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
radar picket
U
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff
U
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
U
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
U
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
fluxing oil
U
اب کننده
refuser
U
رد کننده
repudiationist
U
رد کننده
hoppers
U
لی لی کننده
attacking
U
تک کننده
hopper
U
لی لی کننده
commulator
U
یک سو کننده
puffer
U
پف کننده
whisperer
U
پچ پچ کننده
surfy
U
کف کننده
rebutter
U
رد کننده
noncommittal
U
رد کننده
ear-splitting
U
کر کننده
tracker
U
پی کننده
syncopator
U
غش کننده
refutatory
U
رد کننده
renunciant
U
رد کننده
crepitant
U
خش خش کننده
refutative
U
رد کننده
catterer
U
پچ پچ کننده
solvent
U
اب کننده
swooner
U
غش کننده
solvents
U
اب کننده
trackers
U
پی کننده
doer
U
کننده
doers
U
کننده
crusher
U
له کننده
benders
U
خم کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com