English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (43 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pull over <idiom> U متوقف کردن ماشین گوشه جاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shut down U خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
road building machine U ماشین جاده سازی
cornering U گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corner U گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corners U گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
divided highway [American E] U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
underpasses U مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpass U مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
emerging traffic U جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
halts U متوقف کردن
halted U متوقف کردن
halt U متوقف کردن
put under the ban U متوقف کردن
stops U متوقف کردن ایستگاه
stopping the work U متوقف کردن کار
gravel U شن دار متوقف کردن
stopping U متوقف کردن ایستگاه
stopped U متوقف کردن ایستگاه
to bring traffic to a standstill U ترافیک را متوقف کردن
stop U متوقف کردن ایستگاه
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
merging traffic U ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
road screen U پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
call it quits <idiom> U متوقف کردن تمام کار
checked U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checks U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
phaseout U تدریجا متوقف کردن کار یاتولید
fielding U متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
tie up <idiom> U آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
ended U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
end U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
to stop cold something U چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
to suspend payment U پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
eremitic U گوشه نشینانه گوشه گیر
acute angle U گوشه تیز گوشه تند
stall U متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
cancellation U عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stalling U متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
going U وضع جاده زمین جاده
service road U جاده کناری جاده سرویس
cancel U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
appel U پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
lay to rest <idiom> U رها کردن ،متوقف کردن
cloisters U صومعه گوشه نشینی کردن
leered U از گوشه چشم نگاه کردن
leer U از گوشه چشم نگاه کردن
cloister U صومعه گوشه نشینی کردن
leering U از گوشه چشم نگاه کردن
leers U از گوشه چشم نگاه کردن
miter U گوشه 09 درجه را نصف کردن
t mitre the square U گوشه نودزینه را نیم کردن
road clearance U تخلیه کردن جاده
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
To widen a road . U جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
to be in the pouts U در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
to have the pout U در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
balisage U مشخص کردن مسیر جاده باچراغهای راهنما
barricades U سنگربندی کردن سد کردن جاده
barricaded U سنگربندی کردن سد کردن جاده
barricade U سنگربندی کردن سد کردن جاده
barricading U سنگربندی کردن سد کردن جاده
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
to shift freight traffic from road to rail U حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
track clearer U جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
road distance U مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
blocking U سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
wheel load U فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
operate U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operated U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operates U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
throw a monkey wrench into <idiom> U آرام آرام متوقف کردن چیزی
print U ماشین کردن
prints U ماشین کردن
printed U ماشین کردن
type write U ماشین کردن
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to type in quadruplicate U چهارنسخه ماشین کردن
type write U ماشین نویسی کردن
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
hit the road <idiom> U ترک کردن (معمولابرای ماشین)
bulldoze U روی ماشین بولدوزکار کردن
blenders U ماشین مخصوص مخلوط کردن
blender U ماشین مخصوص مخلوط کردن
bulldozing U روی ماشین بولدوزکار کردن
wind up <idiom> U سفت کردن فنر ماشین
bulldozed U روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldozes U روی ماشین بولدوزکار کردن
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
sailings U کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sail U کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailed U کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
to cross-check the result with a calculator U حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
turn on U وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
feeds U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feed U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
to switch on the dipped [dimmed] headlights U چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
cls U در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
abeyant U متوقف
abeyant abeyance U متوقف
dead in the water U متوقف در اب
crashingly U متوقف
halt U متوقف
halted U متوقف
insolvent U متوقف
crashing U متوقف
crash U متوقف
crashed U متوقف
crashes U متوقف
halts U متوقف
installed U متوقف
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
combine U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combining U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
microphonics U انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
combines U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
stoppers U متوقف کننده
let up <idiom> U کم کم متوقف شدن
throwback U متوقف سازی
stopple U متوقف کننده
lay off U متوقف ساختن
hold on <idiom> U متوقف شدن
slap down U متوقف ساختن
halted U متوقف شدن
stops U متوقف کننده
stand fast U متوقف شدن
pt down U متوقف ساختن
throwbacks U متوقف سازی
pull-ins U متوقف شدن
fetch up U متوقف شدن
dead in the water U متوقف در دریا
stopper U متوقف کننده
holding attack U تک متوقف کننده
stopping U متوقف کننده
pull in U متوقف شدن
halts U متوقف شدن
stop U متوقف کننده
to come to a stand U متوقف شدن
halt U متوقف شدن
stopped U متوقف کننده
suppressible U متوقف کردنی
pull-in U متوقف شدن
come to a stand U متوقف شدن
to put to a pause U متوقف ساختن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
steamrollers U باجاده صاف کن جاده را صاف کردن
steamroller U باجاده صاف کن جاده را صاف کردن
steamrollering U باجاده صاف کن جاده را صاف کردن
steamrollered U باجاده صاف کن جاده را صاف کردن
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
to goose [American E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
to rev [British E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
tedder U ماشین مخصوص پخش وخشک کردن علف درو شده
to come to a stop U متوقف شدن [مهندسی]
crashingly U متوقف شدن ناگهانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com