Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
professed
U
متعهد مدعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defense
U
دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
accuser
U
مدعی
remedy sought by plaintiff
U
مدعی به
pursuers
U
مدعی
pursuer
U
مدعی
accusers
U
مدعی
actor
U
مدعی
actors
U
مدعی
pretendant
U
مدعی
asserter
U
مدعی
object of claim
U
مدعی به
maintainer
U
مدعی
letter of attorney
U
مدعی
assertive
U
مدعی
attorney
U
مدعی
claimant
U
مدعی
attorneys
U
مدعی
plaintiffs
U
مدعی
plaintiff
U
مدعی
underwriters
U
متعهد
sureties
U
متعهد
surety
U
متعهد
guarantors
U
متعهد
guarantor
U
متعهد
subscribers
U
متعهد
warranties
U
متعهد
warranty
U
متعهد
underwriter
U
متعهد
promisee
U
متعهد له
promiser
U
متعهد
warrantee
U
متعهد له
warranter
U
متعهد
warrantor
U
متعهد
committed
[to]
<adj.>
U
متعهد
[به]
subscriber
U
متعهد
obligator
U
متعهد
guaranty
U
متعهد له
obligee
U
متعهد له
promisor
U
متعهد
obligor
U
متعهد
claimant
[arbitration proceedings]
U
مدعی
[قانون]
respondent
U
مدعی علیه
respondents
U
مدعی علیه
pretender
U
مدعی من غیر حق
Attorneys General
U
مدعی العموم
petitioner
[divorce proceedings]
U
مدعی
[قانون]
defendants
U
مدعی علیه
defendant
U
مدعی علیه
pursuer
[Scottish English]
U
مدعی
[قانون]
pretenders
U
مدعی من غیر حق
lord a
U
مدعی العموم
dirctor of public prosecutions
U
مدعی العموم
attorneygeneralship
U
مدعی العمومی
attorneygeneral
U
مدعی العموم
encumbrancer
U
مدعی ملک
prosecuting attorney
U
مدعی العموم
relator
U
مدعی خصوصی
the a party
U
مدعی خصم
rightful claimant
U
مدعی محق
plaintiff
U
مدعی
[قانون]
complainant
[British E]
U
مدعی
[قانون]
complainants
U
عارض مدعی
complainant
U
عارض مدعی
he claims to
U
او مدعی است که
Attorney General
U
مدعی العموم
professed
U
مدعی مقر به
adversaries
U
مدعی متخاصم
public prosector
U
مدعی العموم
adversary
U
مدعی متخاصم
public prosecutors
U
مدعی العموم
public prosecutor
U
مدعی العموم
federate
U
متعهد کرد
guarantee
U
ضامن متعهد
pledges
U
متعهد کردن
to bind
U
متعهد ساختن
non-aligned
U
غیر متعهد
plight
U
متعهد کردن
pledging
U
متعهد کردن
stalwart
<adj.>
U
با وفا
[متعهد]
bailee
U
ضامن و متعهد
federated
U
متعهد کرد
federates
U
متعهد کرد
federating
U
متعهد کرد
pledge
U
متعهد کردن
engages
U
متعهد شدن
engages
U
متعهد کردن
nonaligned
U
غیر متعهد
engage
U
متعهد شدن
engage
U
متعهد کردن
plight
U
متعهد شدن
guarantees
U
ضامن متعهد
guarantor
U
کفیل متعهد
pledged
U
متعهد کردن
guarantors
U
کفیل متعهد
guaranteed
U
ضامن متعهد
suitor
U
عرضحال دهنده مدعی
elegit
U
حکم تامین مدعی به
object of claim
U
مدعی به متنازع فیه
know-it-alls
U
مدعی علم الیقین
suitors
U
عرضحال دهنده مدعی
claimant
U
طلب کننده مدعی
pretenders
U
مدعی تاج وتخت
contender
U
مدعی دربرابر قهرمان
pretender
U
مدعی تاج وتخت
contenders
U
مدعی دربرابر قهرمان
know it all
U
مدعی علم الیقین
know-it-all
U
مدعی علم الیقین
demurred
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demur
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
claims
U
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claiming
U
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claimed
U
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claim
U
مدعی به مطالبات ادعا کردن
put in a claim for something
U
مدعی مالکیت چیزی شدن
demurring
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
right of begin
U
حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
demurs
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
maintains
U
حمایت کردن از مدعی بودن
maintain
U
حمایت کردن از مدعی بودن
maintained
U
حمایت کردن از مدعی بودن
guarantee
U
تکفل کردن متعهد له
binds
U
متعهد وملزم ساختن
bind
U
متعهد وملزم ساختن
engages
U
نامزدکردن متعهد کردن
guaranteed
U
تکفل کردن متعهد له
guarantees
U
تکفل کردن متعهد له
nonalignment
U
کشور غیر متعهد
release from the obligation
U
ابراء ذمه متعهد
engage
U
نامزدکردن متعهد کردن
libelee
U
مدعی علیه شخص مورد افترا
the burden of proof rests with
U
اثبات ادعا بر عهده مدعی است
replication
U
جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
libellee
U
مدعی علیه شخص مورد افترا
gage
U
شرط بستن متعهد شدن
obliges
U
متعهد شدن لطف کردن
oblige
U
متعهد شدن لطف کردن
pledging
U
متعهد شدن التزام دادن
i undertake to pay that sum
U
متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
Can I pin you down to that?
U
شما را به این متعهد بکنم؟
pledged
U
متعهد شدن التزام دادن
pledge
U
متعهد شدن التزام دادن
pledges
U
متعهد شدن التزام دادن
obliged
U
متعهد شدن لطف کردن
nemo potest esse simul actor et judex
U
هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
to engage yourself to do something
U
خود را به انجام امری متعهد نمودن
to commit yourself to do something
U
خود را به انجام امری متعهد نمودن
to pin somebody down on something
U
کسی را به چیزی متعهد و ملتزم کردن
to undertake to do something
U
رسما متعهد به انجام کاری شدن
nonalignment
U
روش سیاسی غیر متعهد بودن
levy a sum on a person's property
U
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
state attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state's attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
venire facias tot matrons
U
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
minuteman
U
داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
implied assumpist
U
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
bond
U
سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
undertaker
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaking
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
association for system management
U
یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند
asm
U
Yystems for Associationیک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کندanagement
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
undertakes
U
متعهد شدن عهده دار شدن
uncommitted
U
غیر متعهد نشده تعهد نشده
undertaken
U
متعهد شدن عهده دار شدن
undertake
U
متعهد شدن عهده دار شدن
demur
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
subscribes
U
ابونه شدن متعهد شدن
subscribed
U
ابونه شدن متعهد شدن
subscribe
U
ابونه شدن متعهد شدن
subscribing
U
ابونه شدن متعهد شدن
del credere agent
U
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
undertakes
U
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertake
U
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken
U
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
nonaligned
U
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
trust
U
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts
U
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusted
U
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com