Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
great
U
متعدد ماهر
great-
U
متعدد ماهر
greatest
U
متعدد ماهر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
several
U
متعدد
multiple
U
متعدد
manifold
U
متعدد
umpteenth
U
متعدد
multifarious
U
متعدد
innumerous
U
متعدد
somedeal
U
متعدد
stour
U
متعدد
umpteen
U
متعدد
numerously
U
بطور متعدد
multiplex
U
چندتایی متعدد
zigzag reflection
U
انعکاس متعدد
multilateral
U
متعدد الاطراف
blanket buying
U
خریدکالاهای متعدد
polytheism
U
پرستش خدایان متعدد
manifoldly
U
بطور متعدد یا گوناگون
multi contact plug
U
دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
polyphony
U
صداهای متعدد وگوناگون
multidimensional
U
دارای ابعاد متعدد
dendrite
U
شاخههای متعدد سلولهای عصبی
server
U
توسط کاربران متعدد در یک زمان است
polyphagous
U
تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
shared
U
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
shares
U
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
open policy
U
بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
share
U
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
open cover
U
بیمه نامهای که جهت حمل محمولههای متعدد تهیه میشود
multimult
U
پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
nibbler
U
ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
diligent
<adj.>
U
ماهر
light handed
U
ماهر
dexterous
U
ماهر
neat handed
U
ماهر
hardworking
<adj.>
U
ماهر
handy
U
ماهر
light footed
U
ماهر
knacky
U
ماهر
workmanlike
U
ماهر
sedulous
<adj.>
U
ماهر
industrious
<adj.>
U
ماهر
fine fingered
U
ماهر
skilled
U
ماهر
expert
U
ماهر
deft
U
ماهر
skilful
U
ماهر
he was neat
U
ماهر
industrious
U
ماهر
handiest
U
ماهر
handier
U
ماهر
adroit
<adj.>
U
ماهر
assiduous
<adj.>
U
ماهر
experts
U
ماهر
skillful Šetc
U
ماهر
wieldy
U
ماهر
workmanly
U
ماهر
skillful
U
ماهر
adept
U
ماهر
proficient
U
ماهر
pert
U
ماهر
dextrous
U
ماهر
studious
<adj.>
U
ماهر
skilled labour
U
کارگر ماهر
scientail
U
ماهر علمی
expert gunner
U
توپچی ماهر
water dog
U
شناگر ماهر
skilled worker
U
کارگر ماهر
semi skilled
U
نیمه ماهر
semiskilled
U
نیمه ماهر
sharpshooter
U
تیرانداز ماهر
shotmaker
U
شوت زن ماهر
light foot
U
ماهر تردست
versant
U
ماهر واستاد
tactically
U
ماهر ماهرانه
flunky
U
غیر ماهر
marksman
U
تیرانداز ماهر
jimmies
U
ماهر دیلم
understandings
U
مطلع ماهر
understanding
U
مطلع ماهر
marksmen
U
تیرانداز ماهر
masters
U
ماهر شدن
mastered
U
ماهر شدن
nattiest
U
پاکیزه ماهر
journeyman
U
کارگر ماهر
journeymen
U
کارگر ماهر
nattier
U
پاکیزه ماهر
master
U
ماهر شدن
natty
U
پاکیزه ماهر
flunkies
U
غیر ماهر
qualifies
U
ماهر شدن
qualify
U
ماهر شدن
slick
U
ماهر صاف
jimmy
U
ماهر دیلم
slickest
U
ماهر صاف
articulating
U
ماهر در صحبت
craftsmen
U
کارگر ماهر
flunkey
U
غیر ماهر
flunkeys
U
غیر ماهر
flunkys
U
غیر ماهر
cunning
U
ماهر زیرکی
articulate
U
ماهر در صحبت
craftsman
U
کارگر ماهر
skilled
U
ماهر و باتجربه
articulates
U
ماهر در صحبت
tactical
U
ماهر ماهرانه
ace
U
خلبان ماهر و متهور
unskilled worker
U
کارگر غیر ماهر
semi skilled worker
U
کارگر نیمه ماهر
snipers
U
تیرانداز ماهر تفنگ
aces
U
خلبان ماهر و متهور
reinsman
U
سوار کار ماهر
shot
U
تیراندازی تیرانداز ماهر
shots
U
تیراندازی تیرانداز ماهر
mastered
U
ماهر شدن در چیزی
figure skater
U
اسکیت باز ماهر
navvy
U
کارگر غیر ماهر
navvies
U
کارگر غیر ماهر
skillful weaver
U
بافنده ماهر و خبره
master
U
ماهر شدن در چیزی
sniper
U
تیرانداز ماهر تفنگ
qualified
U
صلاحیت دار ماهر
masters
U
ماهر شدن در چیزی
building craftsman
U
کارگر ماهر ساختمانی
polymeric
U
دارای ذرات وترکیبات متعدد ومشابه چند نژادی چند رگه
marksman
U
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
gift of the gab
<idiom>
U
درصحبت کردن ماهر بودن
toxophilite
U
تیرانداز ماهر با تیر و کمان
unskilled labor
U
نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
cradler
U
بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
digger
U
پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
mudder
U
اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
orion
U
منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
streetwise
U
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
stickhandler
U
شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
remote data concentrator
U
وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
digger
U
بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
roughrider
U
سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
demolition derby
U
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
punter
U
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punters
U
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
bunter
U
توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
duress
U
در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
Grand Prix
U
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grands Prix
U
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
penalty kicker
U
بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
wheel sucker
U
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
sniper scope
U
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
marks man
U
تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر
dogger
U
اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com