Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it spells ruin to the workmen
U
متضمن خانه خرابی کارگران است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Most home helps prefer to live out.
U
بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
it tends to ruin him
U
وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
electronic cottage
U
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
post-
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posted
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posts
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
lady help
U
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
U
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
U
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
U
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
workers
U
کارگران
blue collar employees
U
کارگران
labours
U
کارگران
homebody
U
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
our neighbour door
U
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
houndstooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine
U
پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycombs
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
toft
U
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
hound's tooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
farm labors
U
کارگران کشاورزی
foremen
U
مباشر کارگران
foreman
U
مباشر کارگران
manual workers
U
کارگران دستکار
farm labors
U
کارگران مزارع
picket line
U
صف کارگران اعتصابی
labor unions
U
اتحادیه کارگران
skilled workers
U
کارگران متخصص
labourunion
U
اتحادیه کارگران
labour union
U
اتحادیه کارگران
labor service
U
اتحادیه کارگران
industrial workers
U
کارگران صنعتی
picket lines
U
صف کارگران اعتصابی
workforce
U
شمار کارگران
wildcat strike
<idiom>
U
اعتصاب کارگران
labor union
U
اتحادیه کارگران
dormitory-suburb
U
خوابگاه کارگران
Company town
U
شهرک کارگران
embody
U
متضمن
embodied
U
متضمن
embodying
U
متضمن
underlying
U
متضمن
informational
U
متضمن
containing
U
متضمن
embodies
U
متضمن
profit sharing
U
سهم کارگران از سود
profit-sharing
U
سهم کارگران از سود
waterside workmen
U
کارگران کنار دریا
industrial workers of the world
U
کارگران صنعتی جهان
caboose
U
اطاق کارگران قطار
the men were locked out
U
در را بروی کارگران بستند
work people
U
کارگران طبقه کارگر
griddles
U
غربال سیمی کارگران
griddle
U
غربال سیمی کارگران
Honey comb design
U
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
invitatory
U
متضمن دعوت
exonerative
U
متضمن معافیت
interdictory
U
متضمن نهی
inclusively
U
بطور متضمن
purposive
U
متضمن مقصود
punitory
U
متضمن مجازات
prophetical
U
متضمن پیشگویی
declaratory
U
متضمن بیان
comprising
U
دربرگیرنده متضمن
fatidic
U
متضمن پیشگویی
pergnant
U
حاصلخیز متضمن
torturous
U
متضمن زجروشکنجه
presupposing
U
متضمن بودن
presupposes
U
متضمن بودن
mission type
U
متضمن ماموریت
embodied
U
متضمن بودن
presupposed
U
متضمن بودن
presuppose
U
متضمن بودن
embodying
U
متضمن بودن
embody
U
متضمن بودن
expositorv
U
متضمن تفسیر
embodies
U
متضمن بودن
retaliator
U
متضمن تلافی
to unionise
[British E]
U
متحد کردن
[مثال کارگران]
All of the workers want to go.
U
تمام کارگران می خواهند بروند
to unionize
[American E]
U
متحد کردن
[مثال کارگران]
premonitory
U
متضمن اخطار قبلی
directive
U
متضمن دستور امریه
directives
U
متضمن دستور امریه
entails
U
متضمن بودن دربرداشتن
entail
U
متضمن بودن دربرداشتن
gestural
U
متضمن حرکات واشارات
entailing
U
متضمن بودن دربرداشتن
entailed
U
متضمن بودن دربرداشتن
theorematic
U
متضمن برهان قضیهای
tortuose
U
متضمن شبه جرم
invocatory
U
متضمن دعا استمدادی
retributive
U
متضمن مکافات جزایی
good humoured
U
متضمن خوش خلقی
proclamatory
U
متضمن اگهی یا اعلام
good-humoured
U
متضمن خوش خلقی
modificatory
U
متضمن تعدیل یااصلاح
telic
U
متضمن نتیجه غایی
knobstick
U
کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
exclamatory
U
شگفت اور متضمن فریاد
refutative
U
تکذیب کننده متضمن جواب رد
refutatory
U
تکذیب کننده متضمن جواب رد
cellular
U
لانه زنبوری خانه خانه
bagnio
U
فاحشه خانه جنده خانه
weigh house
U
قپاندار خانه ترازودار خانه
garde manger
U
سرد خانه اشپز خانه
barrack
U
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracked
U
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
double time
U
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
section crew
U
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
section gang
U
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
barracking
U
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
truck system
U
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
gesticulatory
U
متضمن اشارات وحرکات بادست وسر
sinecures
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
prognosticative or ticatory
U
خبر دهنده متضمن نشانه برای پیشگویی
cells
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
U
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
countervailing power
U
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
formula
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
caveatemptor
U
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
escapism
U
هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
injunctions
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
range
U
یک خانه یا تعدادی خانه
ranged
U
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
U
خانه خانه کردن
ranges
U
یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession
U
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
smash
U
خرابی
destruction
U
خرابی
demolition
U
خرابی
demolitions
U
خرابی
disrepair
U
خرابی
ruination
U
خرابی
breakdowns
U
خرابی
godsend
U
خرابی
wreck
U
خرابی
dilapidation
U
خرابی
wrecking
U
خرابی
breakdown
U
خرابی
wrecks
U
خرابی
smashes
U
خرابی
eversion
U
خرابی
desolation
U
خرابی
havoc
U
خرابی
failures
U
خرابی
rottenness
U
خرابی
devastation
U
خرابی
failure
U
خرابی
wreckage
U
خرابی
malfunction
U
خرابی
malfunctioned
U
خرابی
malfunctions
U
خرابی
ruin
U
خرابی
ruins
U
خرابی
faulted
U
خرابی
fault
U
خرابی
ruining
U
خرابی
faults
U
خرابی
power failures
U
خرابی برق
the mischief of it is that'
U
خرابی ان اینست که
wrack
U
خرابی بدبختی
page fault
U
خرابی صفحه
power failure
U
خرابی برق
fail safe
U
با خرابی امن
transient failure
U
خرابی گذرا
decays
U
خرابی تنزل
decaying
U
خرابی تنزل
car breakdown
U
خرابی اتومبیل
fail-safe
U
با خرابی امن
decay
U
خرابی تنزل
to do execution
U
خرابی وارداوردن
decayed
U
خرابی تنزل
equipment failure
U
خرابی تجهیزاتی
defect description
U
توضیح خرابی
error description
U
توضیح خرابی
fault description
U
توضیح خرابی
catastrophic failure
U
خرابی فجیع
failure free
U
بدون خرابی
fail softly
U
با خرابی تدریجی
fail softly
U
با خرابی ملایم
fail soft
U
با خرابی تدریجی
fail soft
U
با خرابی ملایم
failure rate
U
نرخ خرابی
failure rate
U
میزان خرابی
disk crash
U
خرابی دیسک
description of error
U
توضیح خرابی
crashingly
U
شکستگی خرابی
crashing
U
شکستگی خرابی
crashes
U
شکستگی خرابی
crashed
U
شکستگی خرابی
insulation fault
U
خرابی نارسانا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com