English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
implied mission U ماموریت استنتاجی
implied task U ماموریت استنتاجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
aborting U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
inductional U استنتاجی
inferential U استنتاجی
a posteriori U استنتاجی
inductive U استنتاجی
deductive U استنتاجی
illiative U استنتاجی
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
implied task U وفایف استنتاجی
deductive method U روش استنتاجی
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
aposteriori U از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
commission U :ماموریت
mission U ماموریت
errand U ماموریت
errands U ماموریت
commissioning U :ماموریت
commissions U :ماموریت
duty U ماموریت
missions U ماموریت
assignment U ماموریت
assignments U ماموریت
apostleship U ماموریت
tasks U ماموریت
task U ماموریت
temporary duty U ماموریت موقت
mission objectives U هدفهای ماموریت
activity U ماموریت عمل
activities U ماموریت عمل
abort U انصراف از ماموریت
political mission U ماموریت سیاسی
agentship U ماموریت پیشکاری
task unit U یگان ماموریت
mission time U مدت ماموریت
mission type U حاوی ماموریت
mission type U متضمن ماموریت
permanent oppointment U ماموریت دایمی
primary mission U ماموریت اصلی
fire task U ماموریت اتش
fire mission U ماموریت اتش
field duty U ماموریت رزمی
end of mission U ماموریت تمام
sea duty U ماموریت دریایی
combat duty U ماموریت رزمی
specified mission U ماموریت تصریحی
appointment quota U سهمیه ماموریت
functions U ماموریت عمل
air mission U ماموریت هوایی
staff duty U ماموریت ستادی
missions U وابسته به ماموریت
station U محل ماموریت
commission U ماموریت امریه
stations U محل ماموریت
commissioned U ماموریت دار
reinforcing U ماموریت تقویتی
commissions U ارتکاب ماموریت
commissions U ماموریت امریه
commissions U ماموریت دادن
commission U ارتکاب ماموریت
commissioning U ماموریت دادن
functioned U ماموریت عمل
function U ماموریت عمل
stationed U محل ماموریت
commissioning U ارتکاب ماموریت
commission U ماموریت دادن
tours U سیاحت ماموریت
touring U سیاحت ماموریت
mission U وابسته به ماموریت
toured U سیاحت ماموریت
agencies U گماشتگی ماموریت
tour U سیاحت ماموریت
agency U گماشتگی ماموریت
commissioning U ماموریت امریه
employment schedule U برنامه ماموریت ناو
surface mission U ماموریت دفاع زمینی
perdu U ماموریت مخاطره امیز
posting U تعیین محل ماموریت
general support U ماموریت عمل کلی
immediate mission U ماموریت فوری هوایی
postings U تعیین محل ماموریت
perdue U ماموریت مخاطره امیز
task group U گروه ماموریت زمینی
duty U ماموریت خدمت نگهبانی
confidential U دارای ماموریت محرمانه
close support mission U ماموریت پشتیبانی نزدیک
short tour U ماموریت کوتاه مدت
post U محل ماموریت موضع
post- U محل ماموریت موضع
change of station U تغییر محل ماموریت
posts U محل ماموریت موضع
posted U محل ماموریت موضع
mission essential U ضروری برای انجام ماموریت
air defense sector U منطقه ماموریت پدافند هوایی
mission request U درخواست اجرای ماموریت هوایی
sectors U منطقه ماموریت قطاع اتش
abort عدم موفقیت درانجام ماموریت
specified tasks U ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
to override one's commission U از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
sector U منطقه ماموریت قطاع اتش
mission essential U حیاتی از نظر انجام ماموریت
general support reinforcing U ماموریت عمل کلی تقویتی
mission U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
commission U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissions U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
assignment U ماموریت دادن انتقال افهار
assignments U ماموریت دادن انتقال افهار
party U گروه مخصوص انجام یک ماموریت
missions U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
commissioning U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
task element U یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
diverts U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverted U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
divert U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
overseas U ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
shore duty U ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
search mission U ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
joint task force U نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
charactristic velocity U مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
aircraft role equipment U تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
mission U ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
missions U ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
detail U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detailing U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
to second somebody U ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
what luck U در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
packets U گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packet U گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
carrier company U تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
resume U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
judy U در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
deploying U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
i stay U در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
state tiger U در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
back haul U بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
imagery sortie U پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
extra duty U وفیفه اضافی ماموریت اضافی
casual detachment U یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
field allowance U فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com