English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rolling mill U ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rollman U کارگر روی ماشین غلتک داریا چرخنده
glassworks U کارخانه شیشه گری
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
plant U ماشین الات کارخانه
plants U ماشین الات کارخانه
engineering works U کارخانه ماشین سازی
plater U صفحه فلزی ساز ماشین غلتک کاغذ سازی اسب مخصوص مسابقه اسب دوانی
installing U قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
install U قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
installs U قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
downtime U مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
turnery U کارخانه تراش ماشین تراش
ink bottle U شیشه مرکب شیشه جوهر
plate glass U شیشه سنگ شیشه تختهای
glassman U تاجر شیشه شیشه ساز
flatbed U وسیلهای با شیشه مسط ح که کار هنری روی آن قرار می گیرد نوک اسکن زیر شیشه حرکت میکند و تصویر را به فایل گرافیکی تبدیل میکند
sawmill U کارخانه اره کشی ماشین اره کشی
sawmills U کارخانه اره کشی ماشین اره کشی
platen U غلتک
trundling U غلتک
calender U غلتک
rollers U غلتک
roller U غلتک
trundled U غلتک
trundle U غلتک
trundles U غلتک
rolled U غلتک
rolls U غلتک
sledges U غلتک
roll U غلتک
trundler U غلتک زن
trundl U غلتک
sledge U غلتک
roll U غلتک زدن
feed roller U غلتک پیش بر
calendering U غلتک زنی
rolled U غلتک زدن
rolls U غلتک زدن
steam roller U جاده کوب غلتک
tumbling barrel U غلتک مخصوص صیقل فلزات
to get into one's stride <idiom> U روی غلتک افتادن [اصطلاح روزمره]
vitrify U بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
roller bearing U یاتاقانی که میله ان باچند غلتک دیگر بگردش اید
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
go cart U چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
glass wool U پشم یا براده شیشه پشم شیشه
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
production U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
factories U کارخانه
plants U کارخانه
manufactory U کارخانه
workplace U کارخانه
workplaces U کارخانه
workhouse U کارخانه
work U کارخانه
worked U کارخانه
shop U کارخانه
shopped U کارخانه
plant U کارخانه
workhouses U کارخانه
works U کارخانه
factory-spun U نخ کارخانه ای
house work U کارخانه
shops U کارخانه
coopery U کارخانه
factory U کارخانه
glass U شیشه
water glass U اب شیشه
glass cutter U شیشه بر
bottle U شیشه
plates U شیشه
plate U شیشه
bottles U شیشه
glazier U شیشه بر
pane U شیشه
panes U شیشه
glassblower U شیشه گر
glazier U شیشه گر
glass blower U شیشه گر
ice plant U کارخانه یخ ساز
plants U نبات کارخانه
cement plant U کارخانه سیمان
chimney stalk U دودکش کارخانه
studios U کارگاه کارخانه
mill U کارخانه نورد
studio U کارگاه کارخانه
power house U کارخانه برق
shed U کارخانه سرپوشیده
shedding U کارخانه سرپوشیده
sheds U کارخانه سرپوشیده
industrialists U کارخانه دار
industrialist U کارخانه دار
mills U کارخانه نورد
installations U کارخانه نصب
installation U کارخانه نصب
plant U نبات کارخانه
spinning U کارخانه نخریسی
manufaturer U صاحب کارخانه
manufacturer U صاحب کارخانه
manufacturers U صاحب کارخانه
gasworks U کارخانه گاز
bookbindery U کارخانه صحافی
manufactoring plant U کارخانه تولیدی
car factory U کارخانه خودروسازی
cast steel plant U کارخانه فولادریزی
plant mixing U امیختن در کارخانه
plant mixing U اختلاط در کارخانه
plant construction U ساختمان کارخانه
pilot plant U کارخانه نمونه
lock out U تعطیل کارخانه
packingplant U کارخانه کنسروسازی
packinghouse U کارخانه کنسروسازی
out <adv.> U بیرون از کارخانه
generating station U کارخانه برق
breweries U کارخانه ابجوسازی
cotton mill U کارخانه نخ ریسی
spinning factory U کارخانه نخ ریسی
power station U کارخانه برق
generating plant U کارخانه برق
brewery U کارخانه ابجوسازی
He is running ( runs ) the factory . U او کارخانه را می گرداند
fulling mill U کارخانه قصاری
siren U سوت کارخانه
sirens U سوت کارخانه
cut back U تعطیل کارخانه
gas works U کارخانه گاز
manufacturing U کارخانه دار
power stations U کارخانه برق
factory chimney U دودکش کارخانه
copper smelting plant U کارخانه ذوب مس
works superintendent U مدیر کارخانه
sirenic U سوت کارخانه
ex factory U تحویل در کارخانه
ex mill U تحویل در کارخانه
smeltery U کارخانه گدازگری
electric plant U کارخانه برق
cotton factory U کارخانه نخ ریسی
smelting plant U کارخانه ذوب
works inspector U بازرس کارخانه
case bottle U شیشه چارپهلو
glass U شیشه الات
frosted glass U شیشه کدر
focusing screen U شیشه مات
lead work U شیشه اندازی
anti dazzle screen U شیشه نورگیر
panes U جام شیشه
pane U جام شیشه
pane U قاب شیشه
foamglass U شیشه اسفنجی
foamglass U شیشه کفی
fiberglass U پشم شیشه
anti dazzle screen U شیشه ضد نور
bottle brush U شیشه پاک کن
panes U قاب شیشه
frosted glass U شیشه مات
liquid glass U شیشه مایع
glaziery U شیشه بری
case-bottle U شیشه چارپر
glassworker U شیشه ساز
glasswork U شیشه سازی
glasswool U پشم شیشه
glass ware U فروف شیشه
glass wool U پشم شیشه
glassman U شیشه فروشی
granulated glass U شیشه اج دار
hard glass U شیشه سخت
lime glass U شیشه اهکی
cast glass U شیشه ریخته گی
lead glass U شیشه سربی
glass cloth U شیشه پاک کن
crown glass U شیشه گردیاچرخی
Pyrex U شیشه پیرکس
glass blowing U شیشه گری
glass rebate U دوراهه شیشه
glass fibers U الیاف شیشه
hyaline U شیشه مانند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com