English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to start a car [to crank a car] [American English] U ماشینی را روشن کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
mask U یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks U یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylit U روز روشن روشن کردن
daylight U روز روشن روشن کردن
mechanization U ماشینی کردن
agricultural mechanization U ماشینی کردن کشاورزی
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
serviced U ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
service U ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
loop pile U پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
grader U ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
hard U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
clarifying U روشن کردن
refreshed U روشن کردن
elucidate U روشن کردن
brighten U روشن کردن
refreshes U روشن کردن
clarifies U روشن کردن
light U روشن کردن
elucidating U روشن کردن
to shed light on U روشن کردن
ignite U روشن کردن
ignited U روشن کردن
ignites U روشن کردن
igniting U روشن کردن
clarify U روشن کردن
elucidates U روشن کردن
clears U : روشن کردن
elucidated U روشن کردن
lighted U روشن کردن
refresh U روشن کردن
clear U : روشن کردن
relume U روشن کردن
illuminates U روشن کردن
to bring tl light U روشن کردن
to clear up U روشن کردن
illumine U روشن کردن
illumining U روشن کردن
illumines U روشن کردن
illumined U روشن کردن
to fire up U روشن کردن
clearer U : روشن کردن
fire up U روشن کردن
power on U روشن کردن
brightened U روشن کردن
brightening U روشن کردن
brightens U روشن کردن
illuminating U روشن کردن
clearest U : روشن کردن
power up U روشن کردن
illuminate U روشن کردن
emblaze U روشن کردن
illume U روشن کردن
lightest U روشن کردن
to switch on U روشن کردن
turn on U روشن کردن
lumine U روشن کردن
to throw light upon U روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
illuminates U روشن کردن منطقه
To light a fire . U آتش روشن کردن
illuminate U روشن کردن منطقه
cold U روشن کردن یک کامپیوتر
igniting U روشن کردن گیراندن
to make something clear U چیزی را روشن کردن
cold start U دوباره روشن کردن
to bring out in relief U برجسته یا روشن کردن
explicate U روشن کردن فاهرکردن
coldest U روشن کردن یک کامپیوتر
colds U روشن کردن یک کامپیوتر
restart U روشن کردن دوباره
clarify U روشن کردن یا شدن
explicating U روشن کردن فاهرکردن
explicates U روشن کردن فاهرکردن
explicated U روشن کردن فاهرکردن
turn over <idiom> U موتور را روشن کردن
clarifying U روشن کردن یا شدن
refurbish U روشن و تازه کردن
refurbishing U روشن و تازه کردن
to kindle U آتش روشن کردن
to play with fire U آتش روشن کردن
to make oneself clear <idiom> U منظور را روشن کردن
colder U روشن کردن یک کامپیوتر
lighten U درخشیدن روشن کردن
refurbished U روشن و تازه کردن
clarifies U روشن کردن یا شدن
refurbishes U روشن و تازه کردن
lightened U درخشیدن روشن کردن
illuminating U روشن کردن منطقه
lightening U درخشیدن روشن کردن
ignites U روشن کردن گیراندن
ignited U روشن کردن گیراندن
ignite U روشن کردن گیراندن
owl light U کمی روشن کردن
lightens U درخشیدن روشن کردن
To light ( kindle) a fire. U آتش روشن کردن
to light a cigarette U سیگاری را روشن کردن
clear U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clears U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearer U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearest U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
turn on <idiom> U روشن کردن،بازکردن،شروع کردن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
shine U براق کردن روشن شدن
clearer U پیام کشف روشن کردن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
enlighten U روشن کردن تعلیم دادن
enlightening U روشن کردن تعلیم دادن
alight U روشن کردن اتش زدن
upstart U یکه خوردن روشن کردن
upstarts U یکه خوردن روشن کردن
shines U براق کردن روشن شدن
enucleate U روشن کردن توضیح دادن
clear U پیام کشف روشن کردن
search light illumination U روشن کردن منطقه با نورافکن
alights U روشن کردن اتش زدن
alighting U روشن کردن اتش زدن
alighted U روشن کردن اتش زدن
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
enlightens U روشن کردن تعلیم دادن
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
illuminations U روشن کردن منطقه روشنایی
illumination U روشن کردن منطقه روشنایی
to turn on U روشن کردن [کلید الکتریکی]
clears U پیام کشف روشن کردن
clearest U پیام کشف روشن کردن
turn on U بجریان انداختن روشن کردن
refreshes U از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
refreshed U از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refresh U از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
run U به کار انداختن روشن کردن موتور
to kick-start a motorcycle U موتورسیکلتی را با پا هندل زدن [روشن کردن]
runs U به کار انداختن روشن کردن موتور
to put one's affairs in order [to settle one's business] U تکلیف کار خود را روشن کردن
to switch on the dipped [dimmed] headlights U چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
powering U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powers U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
talk out U بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
to start U روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
switched U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switches U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
cold fault U نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
illumination by reflection U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
cold boot U روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
colder U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
shadow RAM U ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
cold U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
switch U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
format U تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
coldest U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colds U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colds U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
coldest U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
formats U تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
sense U روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
to rev [British E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
auto U امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
senses U روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
autos U امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
sensed U روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
to goose [American E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
pictured U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
squawking U در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
picturing U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
machine made U ماشینی
mechanic U ماشینی
mechanized U ماشینی
mechanician U ماشینی
mechanical U ماشینی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com