Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
academic costume
U
لباس رسمی استادی دانشگاه
academicals
U
لباس رسمی استادی دانشگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chairs
U
کرسی استادی در دانشگاه
chairing
U
کرسی استادی در دانشگاه
chaired
U
کرسی استادی در دانشگاه
chair
U
کرسی استادی در دانشگاه
to dress
[put on your clothes or particular clothes]
U
لباس پوشیدن
[لباس مهمانی یا لباس ویژه]
[اصطلاح رسمی]
alma mater
U
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
tuxedo
U
لباس رسمی
tuxedos
U
لباس رسمی
dress suit
U
لباس رسمی شب
Full dress. Formal dress.
U
لباس رسمی
driss uniform
U
لباس رسمی
tux
U
لباس رسمی
vestment
U
لباس رسمی
dress shirts
U
پیراهن لباس رسمی
dress shirt
U
پیراهن لباس رسمی
canonical dress
U
لباس رسمی روحانیون
dress uniform
U
لباس رسمی نظامی
canonicals
U
لباس رسمی روحانیون
regulation clothing
U
لباس رسمی نظامی
vestment
U
لباس رسمی اسقف
dinner jacket
U
لباس مخصوص مهمانی رسمی
dinner jackets
U
لباس مخصوص مهمانی رسمی
formal
U
لباس رسمی شب قرار دادی
vesture
U
پوشاندن لباس رسمی پوشیدن
toga
U
ردای بی استین لباس رسمی قضات
togas
U
ردای بی استین لباس رسمی قضات
pontificalia
U
جامه و نشانهای اسقفی لباس رسمی
Master of Arts
U
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Masters of Arts
U
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
motley
U
مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out
U
پهن کردن لباس
[روی بند لباس]
life jacket
U
لباس نجات لباس چوب پنبهای
professoriate
U
استادی
masterful
U
با استادی
professorship
U
استادی
masterless
U
بی استادی
expertness
U
استادی
professorships
U
استادی
masterstroke
U
استادی
masterstrokes
U
استادی
master stroke
U
استادی
masterkiness
U
استادی
workmanship
U
استادی
adeptness
U
استادی
skill
U
استادی
artifice
U
استادی
artifices
U
استادی
twist of the wrist
U
استادی
wonderwork
U
استادی
handiness
U
استادی
mastership
U
مقام استادی
professorship
U
مقام استادی
professorate
U
مربوط به استادی
stadimeter
U
استادی متر
professorships
U
مقام استادی
skilled
U
مستلزم استادی
professoriat
U
مقام استادی
art
U
استعداد استادی
professorial
U
وابسته به استادی
unskilled labour
U
کارهایی که استادی
arts
U
استعداد استادی
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
manipulates
U
با استادی درست کردن
candidate master
U
نامزد استادی شطرنج
snow job
<idiom>
U
لاف استادی زدن
wonder work
U
معجزه استادی عجیب
manipulate
U
با استادی درست کردن
manipulated
U
با استادی درست کردن
skill
U
استادی زبر دستی
high wrought
U
با استادی ساخته شده
tour de force
U
نمایش استادی و زبردستی
They all acknowledge him master .
U
همه او را به استادی قبول دارند
elaborateness
U
نازک کاری استادی در کار
manipulation
U
دست زنی تدبیر استادی
review
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officious
U
نیمه رسمی شبهه رسمی
officiary
U
مامور رسمی مقام رسمی
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
academy
دانشگاه
Univ
U
دانشگاه
universities
U
دانشگاه
colleges
U
دانشگاه
college
U
دانشگاه
university
U
دانشگاه
exchange devaluation
U
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
the institution of a universit
U
تاسیس دانشگاه
Chancellor
U
رئیس دانشگاه
University of Applied Sciences
[UAS]
U
دانشگاه فناوری
college of
[music, technology,...]
U
دانشگاه فناوری
senior technical college
U
دانشگاه فناوری
polytechnic
U
دانشگاه فناوری
academical
U
دانشجوی دانشگاه
Chancellors
U
رئیس دانشگاه
presidents
U
رئیس دانشگاه
president
U
رئیس دانشگاه
academy
U
دانشگاه هنر
academies
U
دانشگاه اموزشگاه
technical university
U
دانشگاه فنی
state university
U
دانشگاه دولتی
state university
U
دانشگاه ایالتی
staff college
U
دانشگاه جنگ
proctor
U
مدیر اجرایی دانشگاه
vice-chancellor
U
معاون رئیس دانشگاه
war college
U
دانشگاه عالی جنگ
vice-chancellors
U
معاون رئیس دانشگاه
semester
U
دوره 61 هفتهای دانشگاه
matriculant
U
قبول شده در دانشگاه
rectors
U
رئیس دانشگاه رهبر
vice chancellor
U
معاون رئیس دانشگاه
rector
U
رئیس دانشگاه رهبر
oxonian
U
وابسته به دانشگاه اکسفورد
semesters
U
دوره 61 هفتهای دانشگاه
extramural
U
مربوط به خارج از دانشگاه
He is majoring in mathematic at the university.
U
در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
He was not admitted to the university.
U
اورا به دانشگاه راه ندادند
donnish
U
وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
faculty
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
matriculation
U
امتحان ورودی دانشگاه کنکور
matriculation
U
دخول یا نام نویسی در دانشگاه
As a university professor , his performance stank.
U
طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
in the schools
U
مشغول دادن امتحانات دانشگاه
matriculate
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
spring practice
U
دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
matriculates
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
send down
U
دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
matriculating
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
mattriculation
U
نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
faculties
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
varsity
U
تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
general staff college
U
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
command and general staff college
U
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
prep school
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
sixth forms
U
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
prep schools
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
berkeley unix
U
گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
chancellery
U
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
sixth form
U
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
underclassman
U
شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
chancellory
U
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
ox man
U
کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
matriculates
U
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
great go
U
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
matriculating
U
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
he went out in the poll
U
امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
matriculate
U
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
poll degree
U
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
matriculated
U
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
upper class
U
وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
upper classes
U
وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
jayvee
U
عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
school doctor
U
استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
academia
U
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
advisee
U
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
upperclassman
U
کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
matricular
U
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
O levels
U
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O level
U
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
university extension
U
تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
steam irons
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
bachelors
U
مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
bachelor
U
مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
uniforms
U
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniform
U
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
campus environment
U
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
untented
U
بی لباس
clobber
U
لباس
bathhouse
U
لباس کن
nightgowns
U
لباس شب
dressing
U
لباس
nightgown
U
لباس شب
frou frou
U
خش خش لباس
clobbered
U
لباس
evining dress
U
لباس شب
costumes
U
لباس ها
bibandtucker
U
لباس
vestment
U
لباس
costume
U
لباس
vesture
U
لباس
clobbers
U
لباس
clobbering
U
لباس
acoutrement
U
لباس
accouterments
U
لباس
garb
U
لباس
costumes
U
لباس
rosette
U
گل لباس
costume
U
لباس
oilskins
U
لباس ضد اب
rosettes
U
گل لباس
outwall
U
لباس تن
out fit
U
لباس
clothing
U
لباس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com