English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slash U قیمت را شکستن
slashed U قیمت را شکستن
slashes U قیمت را شکستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
forces U درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
force U درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forcing U درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
breakaway U شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
pips U شکستن شکستن وبازشدن
pip U شکستن شکستن وبازشدن
pipped U شکستن شکستن وبازشدن
pipping U شکستن شکستن وبازشدن
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
split up U شکستن
fractures U شکستن
disobey U شکستن
disobeyed U شکستن
fracture U شکستن
hewn U شکستن
cracking U شکستن
chopped U شکستن
chop U شکستن
To break ranks. U صف را شکستن
pierce U شکستن
fractured U شکستن
disruptions U شکستن
nick U شکستن
nicked U شکستن
nicking U شکستن
nicks U شکستن
break U شکستن
breaks U شکستن
fractions U شکستن
fraction U شکستن
disruption U شکستن
disobeys U شکستن
pierces U شکستن
to break to pieces U شکستن
infraction U شکستن
infract U شکستن
crushes U شکستن
dishallow U شکستن
fly asunder U شکستن
to fly asunder U شکستن
to fall apart U در هم شکستن
to hew asunder U شکستن
deflected U شکستن
deflecting U شکستن
deflects U شکستن
to break rank U صف شکستن
crushed U شکستن
crush U شکستن
deflect U شکستن
to break a U شکستن
disobeying U شکستن
to break apart U شکستن
to break open U شکستن
fracturing U شکستن
vanquishes U درهم شکستن
unseal U مهرچیزی را شکستن
cleave U شکستن ورامدن
cleaved U شکستن ورامدن
cleaves U شکستن ورامدن
to break one's promise U شکستن عهدوقول
perjure U عهد شکستن
abjuring U سوگند شکستن
overwhelmed U درهم شکستن
crush U باصدا شکستن
scrunch U درهم شکستن
scrunching U درهم شکستن
scrunches U درهم شکستن
overwhelm U درهم شکستن
scrunched U درهم شکستن
overwhelms U درهم شکستن
crushed U باصدا شکستن
crushes U باصدا شکستن
abjures U سوگند شکستن
abjured U سوگند شکستن
abjure U سوگند شکستن
vanquish U درهم شکستن
vanquished U درهم شکستن
perjuring U عهد شکستن
perjures U عهد شکستن
vanquishing U درهم شکستن
0To break thru a blockade ( siege ) . U محاصره را شکستن
to break one's leg U شکستن ساق پا
deblock U شکستن کنده
refract U بر گرداندن شکستن
refracted U بر گرداندن شکستن
to bruise somebody U دل کسی را شکستن
to crack an egg U تخمی را شکستن
crash U درهم شکستن
beat a record U حد نصاب را شکستن
break down U درهم شکستن
crashingly U درهم شکستن
brittle fracture U شکستن از تردی
crashing U درهم شکستن
crashes U درهم شکستن
crashed U درهم شکستن
refracting U بر گرداندن شکستن
break U شکستن موج
fracture U شکستن شکافتن
breaks U شکستن موج
fractures U شکستن شکافتن
fractured U شکستن شکافتن
fracturing U شکستن شکافتن
refracts U بر گرداندن شکستن
housebreak U حرز را شکستن
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
fissionable U قابل شکستن وتقسیم
violates U شکستن نقض کردن
violated U شکستن نقض کردن
His failure was a bitter experience. U شکستن تجربه تلخی شد
To feel on top of the world. U با دم خود گردو شکستن
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
smiting U خرد کردن شکستن
smite U خرد کردن شکستن
To break a promise. U عهد وقولی را شکستن
violate U شکستن نقض کردن
smites U خرد کردن شکستن
smashes U خرد کردن شکستن
elision U باقوه مکانیکی شکستن
to break in U شاخ شکستن سوغان
stave U شکستن ریزش کردن
fission U شکستن هسته اتمی
shatter U داغان کردن شکستن
to bruise somebody U قلب کسی را شکستن
smash U خرد کردن شکستن
shatters U داغان کردن شکستن
edman degradation technique U شکستن به روش ادمن
knap U ضربه زدن شکستن
to collapse U درهم شکستن [مذاکره یا فرضیه]
smash U شکست دادن درهم شکستن
smashes U شکست دادن درهم شکستن
To break down the enemys resistance. U مقاومت دشمن رادرهم شکستن
fissional U وابسته به شکستن هسته اتم
shiwari U شکستن اجسام سخت درکاراته
To bite the hand that feeds one . U نمک راخوردن ونمکدان شکستن
section out U شکستن موج بطور ناهموار
shard U شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
shards U شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
age U شکستن جسم با فشارهای مکرر
ages U شکستن جسم با فشارهای مکرر
break-ins U حرز را شکستن وبزور داخل شدن
squish U صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
battering rams U میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
battering ram U میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
break in U حرز را شکستن وبزور داخل شدن
throw the book at <idiom> U شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
multilation U شکستن یا فلج کردن اعضا بدن
To set the Thames on fire . to do a herculeam task . U کمر غول راخم کردن ( شکستن )
break-in U حرز را شکستن وبزور داخل شدن
snapped U شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snaps U شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snapping U شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snap U شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
lay waste <idiom> U خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
crackle U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackled U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
parsed U شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
pagination U روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
parses U شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
untimate load U بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
parse U شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
creptation U تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
linear U روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
cracking U وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
cracking U شکستن هیدروکربورهای متشکله نفت خام و تبدیل ان به هیدروکربورهای سبکتر
get the axe U ناپدید شدن موج سوار زیر اب با شکستن موج
values U قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif& U قیمت
above rubies U بی قیمت
price line U خط قیمت
bourse U قیمت
value U قیمت
cost U قیمت
cif U قیمت
invalued U بی قیمت
high priced U پر قیمت
all in price U قیمت کل
price limit U حد قیمت
equivalents U هم قیمت
quotation U قیمت
set (one) back <idiom> U قیمت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com