English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 270 (46 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cease U قطع کردن عملیات
ceased U قطع کردن عملیات
ceases U قطع کردن عملیات
ceasing U قطع کردن عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
feint U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinted U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
circuit U یچ کردن عملیات انجام میدهد
circuits U یچ کردن عملیات انجام میدهد
reprisal U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
rehearsal U تمرین کردن عملیات
rehearsals U تمرین کردن عملیات
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
batch U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batches U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
phasing U مرحله بندی کردن عملیات
logging U عملی باز کردن عملیات در یک سیستم
open U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
reconnoitered U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitering U عملیات اکتشافی کردن
reconnoiters U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitre U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitred U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitres U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitring U عملیات اکتشافی کردن
algebra U استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
costing U مشخص کردن هزینه عملیات
demonstration U تظاهر به انجام عملیات کردن
demonstrations U تظاهر به انجام عملیات کردن
coach U رهبری عملیات ورزشی را کردن
coached U رهبری عملیات ورزشی را کردن
coaches U رهبری عملیات ورزشی را کردن
mirror U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrored U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrors U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
scout U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouted U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouts U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
clearing operations U عملیات پاک کردن مین
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
escape character U کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
exploratory hunting U عملیات اکتشافی و خنثی کردن مین یا مین روبی
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
interdiction U ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
mine watching U عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
notron utilities U مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
reconnoiter U عملیات اکتشافی کردن
ship to shore U حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
Other Matches
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
treatment U عملیات
treatments U عملیات
operations U عملیات
op U عملیات
operation U عملیات
operation center U مرکز عملیات
infiltration U عملیات نفوذی
operation manager U مدیر عملیات
combat information center U اطاق عملیات
operation map U نقشه عملیات
operation overlay U کالک عملیات
operationally ready U حاضر به عملیات
operations personal U پرسنل عملیات
operating program U برنامه عملیات
delay U عملیات تاخیری
action U جنگ عملیات
action U عملیات جنگی
sabotaged U عملیات تخریبی
sabotage U عملیات تخریبی
amphibious operation U عملیات اب خاکی
actions U جنگ عملیات
actions U عملیات جنگی
process chart U نقشه عملیات
preliminary treatment U عملیات مقدماتی
delays U عملیات تاخیری
delaying U عملیات تاخیری
subversive U عملیات براندازی
phases U مرحله عملیات
operations research U تحقیق در عملیات
over the beach operations U عملیات ساحلی
phasing U مراحل عملیات
over the beach operations U عملیات کرانهای
destructive operation U عملیات مخرب
offensives U عملیات افندی
offensive U عملیات افندی
spial U عملیات جاسوسی
assistant chief of staff, g (operations U معاونت عملیات
scope U منظور از عملیات
scope U هدف عملیات
autonomous operation U عملیات مستقل
espial U عملیات جاسوسی
finishing U عملیات تکمیل
operations room U اتاق عملیات
counter battery U عملیات ضد اتشبار
area of operation U منطقه عملیات
phased U مرحله عملیات
phase U مرحله عملیات
flow charts U شمای عملیات
war room U اتاق عملیات
flow chart U شمای عملیات
arithmetic operation U عملیات حسابی
plan of action U طرح عملیات
deputy for operations U معاونت عملیات
sabotages U عملیات تخریبی
hostility U عملیات خصمانه
initiative U ابتکار عملیات
limiting operation U عملیات محدودکننده
conversational operation U عملیات محاورهای
air operations U عملیات هوایی
airborne battlefield U عملیات هوابرد
scene of action U صحنه عملیات
campaign U عملیات جنگی
campaigned U عملیات جنگی
action deferred U تامل در عملیات
parallel operation U عملیات موازی
dry run U عملیات جنگی
region U ناحیه عملیات
rehearsal U تکرار عملیات
initiatives U ابتکار عملیات
covert operations U عملیات مخفی
countermine U عملیات ضد مین
counter military U ضد عملیات نظامی
covert operations U عملیات پنهانی
divert action U عملیات مخالف
manual operation U عملیات دستی
logical operations U عملیات منطقی
rescue operation U عملیات نجات
rehearsals U تکرار عملیات
regions U ناحیه عملیات
campaigning U عملیات جنگی
business type operation U عملیات تجارتی
delay action U عملیات تاخیری
earthworks U عملیات خاکی
concrete operations U عملیات عینی
pseudooperation U شبه عملیات
concept of operations U تدبیر عملیات
delaying action U عملیات تاخیری
serial operation U عملیات سری
psychological operations U عملیات روانی
computer operation U عملیات کامپیوتر
sabotaging U عملیات تخریبی
radius U شعاع عملیات
subversives U عملیات براندازی
closing U خاتمه عملیات
campaigns U عملیات جنگی
earth work U عملیات خاکی
continuity of operations U تسلسل عملیات
continuity of operations U مداومت عملیات
nature of the operation U ماهیت عملیات
night operations U عملیات شبانه
airmobile operations U عملیات هوارو
electrochemical treatment U عملیات الکتروشیمایی
hostilities U عملیات خصمانه
denial operations U عملیات ممانعتی
autonomous operation U عملیات ازاد
external operation U عملیات خارجی
string operation U عملیات رشتهای
block operation U عملیات بلوک
hot dogging U عملیات نمایشی
heat treatment U عملیات حرارتی
base of operations U پایگاه عملیات
Counter – espionage operations k. U عملیات ضد جاسوسی
Military operations. U عملیات نظامی
base operation U عملیات پایگاهی
building operations U عملیات ساختمانی
formal operations U عملیات صوری
synchronous operation U عملیات همزمان
terminal operations U عملیات بارانداز
terrain U زمین عملیات
terminal operations U عملیات اسکلهای
offenses U عملیات افندی
offenses U عملیات تعرضی
offence U عملیات افندی
immediate action U عملیات فوری
harassing actions U عملیات ایذایی
offence U عملیات تعرضی
chemical operations U عملیات شیمیایی
centre of activities U مرکز عملیات
global operation U عملیات سراسری
business type operation U عملیات کامپیوتری
theater of operations U صحنه عملیات
counter-espionage U عملیات ضدجاسوسی
flight operations U عملیات پرواز
counter espionage U عملیات ضدجاسوسی
f.of operations U حوزه عملیات
Construction works . U عملیات ساختمانی
surface treatment U عملیات سطحی
thermal treatment U عملیات گرمایی
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
feint U تظاهر به عملیات تظاهرات
logs U ضبط مجموعهای از عملیات
feinted U تظاهر به عملیات تظاهرات
surface treatment U عملیات سطح رویه
airmobile operations U عملیات متحرک هوایی
operations analysis U تجزیه و تحلیل عملیات
antisubmarine search U عملیات تجسس ضد زیردریایی
operations detachment U قسمت مسئول عملیات
containing action U عملیات احاطهای بازدارنده
hot working die U ابزار عملیات حرارتی
zero hour U ساعت شروع عملیات
operations detachment U عنصرعملیات رسد عملیات
electroplating shop U کارگاه عملیات گالوانیزهای
search and rescue U عملیات تجسس و نجات
hot working steel U فولاد عملیات حرارتی
task force U نیروی اجرای عملیات
log U ضبط مجموعهای از عملیات
amphibious demonstration U عملیات اب خاکی نمایشی
joint amphibious operations U عملیات مشترک اب خاکی
guides U کشتی فرماندهی عملیات
retirement U عملیات عقب روی
feinting U تظاهر به عملیات تظاهرات
task forces U نیروی اجرای عملیات
guided U کشتی فرماندهی عملیات
computer operations manager U مدیر عملیات کامپیوتر
amphibious squadron U گردان عملیات اب خاکی
guide U کشتی فرماندهی عملیات
concept of operations U روش اجرای عملیات
internal U عملیات ریاضی ALU
open market operations U عملیات بازار ازاد
amphibious demonstration U عملیات نمایشی اب خاکی
air surface zone U منطقه عملیات ضد زیردریایی
road reconnaissance U عملیات شناسایی جاده ها
floating point operation U عملیات ممیز شناور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com