Perdic | قصد شرکت یا ملحق شدن درتیمی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	try out for <idiom> U	قصد شرکت یا ملحق شدن درتیمی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	throw in one's lot with <idiom> U	ملحق شدن ،شرکت درچیزی
	annexed U	ملحق
	attributed <adj.> <past-p.> U	ملحق شده
	tie up <idiom> U	ملحق شدن
	link U	الحاق ملحق
	affected [added] <adj.> <past-p.> U	ملحق شده
	affixed <adj.> <past-p.> U	ملحق شده
	annexed <adj.> <past-p.> U	ملحق شده
	attached <adj.> <past-p.> U	ملحق شده
	enclosed <adj.> <past-p.> U	ملحق شده
	run into <idiom> U	ملحق شدن
	join U	به هم ملحق شدن یا کردن
	joined U	به هم ملحق شدن یا کردن
	joins U	به هم ملحق شدن یا کردن
	link U	ملحق شدن دو یکان
	letterheads U	مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
	letterhead U	مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
	compaq computer corporation U	شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
	assisted U	موافبت کردن ملحق شدن
	assist U	موافبت کردن ملحق شدن
	assisting U	موافبت کردن ملحق شدن
	assists U	موافبت کردن ملحق شدن
	chime in <idiom> U	ملحق شدن (آهنگ یا گفتگو)
	to go in with U	ملحق شدن با موافقت کردن با
	wade into <idiom> U	ملحق شدن بر،حمله کردن
	formate U	بستون یادسته هواپیما ملحق شدن
	constituent company U	شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
	limited company U	شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
	international finance corporation U	شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
	parent company U	شرکت مادر شرکت مرکزی
	privates U	رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
	private U	رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
	outsource U	به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
	dragger U	شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
	component U	اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
	components U	اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
	paperless U	شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
	house U	1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
	housed U	1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
	houses U	1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
	business group U	شرکت سهامی [شرکت]
	body corporate U	شرکت شرکت سهامی
	army component U	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
	combine U	ملحق شدن متحد شدن
	combines U	ملحق شدن متحد شدن
	combining U	ملحق شدن متحد شدن
	component command U	قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
	to join company with somebody U	به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
	businesses U	شرکت
	cahoot U	شرکت
	enterprises U	شرکت
	partnerships U	شرکت
	partnership U	شرکت
	enterprise U	شرکت
	associations U	شرکت
	business U	شرکت
	consociation U	شرکت
	concerns U	شرکت
	concern U	شرکت
	participation U	شرکت
	association U	شرکت
	corporations U	شرکت
	corporation U	شرکت
	EIS U	ول شرکت
	fellowsh U	شرکت
	company U	شرکت
	contribution U	شرکت
	contributions U	شرکت
	firm U	شرکت
	hand U	شرکت
	handing U	شرکت
	firmer U	شرکت
	firms U	شرکت
	houses U	شرکت
	housed U	شرکت
	house U	شرکت
	companies U	شرکت
	firmest U	شرکت
	incorporation U	شرکت
	articles of assosiation U	اساسنامه شرکت
	article of association U	اساسنامه شرکت
	article of a company U	اساسنامه شرکت
	participable U	شرکت کردنی
	associated company U	شرکت وابسته
	champerty U	شرکت در دعوا
	parent company U	شرکت مادر
	parent company U	شرکت اصلی
	associativity U	شرکت پذیری
	associative U	شرکت پذیر
	certificate of incorporation U	شرکت نامه
	artieles of association U	شرکت ناور
	civil partnership U	شرکت مدنی
	aiding and abetting U	شرکت در جرم
	affiliated company U	شرکت وابسته
	proportional liability partnership U	شرکت نسبی
	society U	شرکت کمیته
	societies U	شرکت کمیته
	subsidiary U	شرکت تابعه
	subsidiaries U	شرکت تابعه
	a stand-alone company U	یک شرکت مستقل
	proprietary company U	شرکت خصوصی
	to take part [in] U	شرکت داشتن [در]
	principals U	شرکت اصلی
	branch of a company U	شعبه شرکت
	shipping company U	شرکت کشتیرانی
	private enterprise U	شرکت خصوصی
	acting company U	شرکت عامل
	participable U	شرکت بردار
	share [in] U	شرکت [سهم] [در]
	shipping agent U	شرکت حمل
	participating U	شرکت کننده
	participative U	شرکت کننده
	sit out U	شرکت نداشتن در
	private company U	شرکت خصوصی
	private corporation U	شرکت خصوصی
	corporatism U	شرکت گرایی
	joint-stock company U	شرکت سهامی
	joint-stock companies U	شرکت سهامی
	principal U	شرکت اصلی
	holding company U	شرکت مالک
	winding up U	انحلال شرکت
	joint stock company U	شرکت سهامی
	airline U	شرکت هواپیمایی
	airlines U	شرکت هواپیمایی
	C.O U	مخفف شرکت
	employer's liability insurance company U	شرکت بیمه
	electric company U	شرکت برق
	economic unit U	خانوار شرکت
	doctor to the company U	پزشک شرکت
	dissolution of partner ship U	فسخ شرکت
	winding up of a company U	انحلال شرکت
	joint stock U	شرکت سهامی
	inveluntary partnership U	شرکت قهری
	invalidation of company U	بطلان شرکت
	house flag U	پرچم شرکت
	holding company U	شرکت مرکزی
	trading company U	شرکت تجارتی
	insurance company U	شرکت بیمه
	unlimited liability company U	شرکت تضامنی
	intel corporation U	شرکت اینتل
	to sit out U	شرکت نداشتن در
	voluntary partnership U	شرکت اختیاری
	go into U	شرکت کردن در
	giant corporation U	شرکت بزرگ
	general partnership U	شرکت تضامنی
	dissolution of a company U	انحلال شرکت
	to play at U	شرکت کردن در
	datapro U	یک شرکت تحقیقاتی
	company union U	اتحادیه شرکت
	subsidiary company U	شرکت فرعی
	stock company U	شرکت سهامی
	pall bearer U	شرکت میکند
	company secretary U	منشی شرکت
	company seal U	مهر شرکت
	company network U	شبکه شرکت
	company law U	قوانین شرکت
	parcenary U	شرکت در ارث
	parcenary U	شرکت مشاع
	commercial firm U	شرکت تجارتی
	commercial company U	شرکت تجاری
	take a hand at U	شرکت کردن در
	ncr corporation U	شرکت NCR
	tandy corporation U	شرکت Tandy
	play ball with someone <idiom> U	شرکت منصفانه
	sit in on <idiom> U	شرکت درجلسه
	corporativism U	شرکت گرایی
	corporately U	بصورت شرکت
	corporate appraisal U	ارزیابی شرکت
	cooperative society U	شرکت تعاونی
	mutual company U	شرکت تعاونی
	cooperative company U	شرکت تعاونی
	cooperative U	شرکت تعاونی
	memorandom of association U	اساسنامه شرکت
	memorandum of association U	اساسنامه شرکت
	microsoft corporation U	شرکت مایکروسافت
	compulsory partnership U	شرکت قهری
	partaken U	شرکت کردن
	participants U	شرکت کننده
	participant U	شرکت کننده
	partakes U	شرکت کردن
	partaking U	شرکت کردن
	participated U	شرکت کردن
	partake U	شرکت کردن
	participate U	شرکت کردن
	complicity U	شرکت در جرم
	participation U	شرکت در جرم
	assist U	شرکت جستن
	contributor U	شرکت کننده
	contributors U	شرکت کننده
	liquidation U	تصفیه شرکت
	assisted U	شرکت جستن
	assisting U	شرکت جستن
	partnership U	شرکت تضامنی
	participation U	شرکت کردن
	foundering U	موسس شرکت
	assists U	شرکت جستن
	partnerships U	شرکت تضامنی
	corporation U	شرکت سهامی
	founder U	موسس شرکت
	corporations U	شرکت سهامی