Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
channel
U
قسمت عمیق اب
channeled
U
قسمت عمیق اب
channeling
U
قسمت عمیق اب
channelled
U
قسمت عمیق اب
channels
U
قسمت عمیق اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
diving well
U
قسمت عمیق استخر
subcutis
U
عمیق ترین قسمت زیر پوست
Other Matches
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
deeper
U
عمیق
deep
U
عمیق
profound
U
عمیق
deepest
U
عمیق
deep rooted
U
عمیق
fathomless
U
عمیق
pit type furnace
U
کوره عمیق
deep targets
U
هدفهای عمیق
sopor
U
خواب عمیق
deep percolation
U
نفوذ عمیق
suspiration
U
نفس عمیق
midnight
U
دل شب تاریکی عمیق
deep hole drilling
U
سوراخ عمیق
deep hole boring
U
سوراخ عمیق
soaking pit
U
کوره عمیق
deep well
U
چاه عمیق
canyon
U
دره عمیق
recondite
U
عمیق پیچیده
abyss
U
بسیار عمیق
abysses
U
بسیار عمیق
abysm
U
بسیار عمیق
advance cracking
U
ترکهای عمیق
grand opera
U
اپرای عمیق
deep fording
U
عبور از اب عمیق
crevasses
U
شکاف عمیق
willie waught
U
جرعه عمیق
canyons
U
دره عمیق
depth charges
U
خرج عمیق
depth charge
U
خرج عمیق
profoundly
U
بطور عمیق
inhalation
U
نفس عمیق
depth adjustment
تنظیم عمیق
deep drawing
U
کشش عمیق
crevasse
U
شکاف عمیق
in-depth
U
دقیق و عمیق
heartstrings
U
احساسات عمیق
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
ebb tide
U
جریان جذر عمیق
pit type furnace
U
کوره نوع عمیق
canon
U
دره عمیق وباریک
bathyal
U
مربوط به دریای عمیق
canons
U
دره عمیق وباریک
deep fording
U
عبوراز پایاب عمیق
deep charge
U
خرج عمیق دریایی
subsoil
U
شخم عمیق زدن
deep supporting fire
U
اتش پشتیبانی عمیق
heartstring
U
عمیق ترین احساسات دل
to be dead asleep
U
در خواب عمیق بودن
psychognosy
U
مطالعه عمیق روانی
clunk
U
صدای عمیق و تو خالی
reconditely
U
بطور پوشیده یا عمیق
clunks
U
صدای عمیق و تو خالی
in a world of one's own
<idiom>
U
مشکل عمیق داشتن
To take a deep breath .
U
نفس عمیق کشیدن
subsoil ploughing
U
شخم گود یا عمیق
psychognosis
U
مطالعه عمیق روانی
suspire
U
نفس عمیق کشیدن
deep sleep
U
خواب عمیق
[روانشناسی]
slow-wave sleep
[SWS]
U
خواب عمیق
[روانشناسی]
ravines
U
دره تنگ و عمیق
ravine
U
دره تنگ و عمیق
steep
U
دارای شیب عمیق
steepest
U
دارای شیب عمیق
pit furnace crane
U
جراثقال کوره عمیق
plunge
U
گودال عمیق سرازیری تند
bore hole pump
U
تلمبه توربینی چاه عمیق
plunges
U
گودال عمیق سرازیری تند
plunged
U
گودال عمیق سرازیری تند
deep hole boring machine
U
دستگاه مته سوراخ عمیق
total discharge
U
تخلیه الکتریکی عمیق
[در باتری]
depth-adjustment mechanism
طرز کار تنظیم عمیق
deep minefield
U
میدان مین عمیق زیرابی
tarn
U
دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
deep hole drilling machine
U
دستگاه مته سوراخ عمیق
hungry
U
[تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
heart strings
U
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
ruts
U
جای چرخ عمیق روی شوسه
rut
U
جای چرخ عمیق روی شوسه
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
deep discharge
U
تخلیه الکتریکی عمیق
[مهندسی برق یا الکترونیک]
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
I have thought long and hard about it.
U
خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
straddle trench
U
خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
Sophrosyne
U
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
division police petty officer
U
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division
U
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit
U
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
compartmental
U
قسمت قسمت
plank
U
قسمت
caboodle
U
قسمت
Corp
U
قسمت
feck
U
قسمت
head stall
U
قسمت سر
instalments
U
قسمت
instalment
U
قسمت
installments
U
قسمت
data division
U
قسمت
section
U
قسمت
sections
U
قسمت
piece
U
قسمت
pieces
U
قسمت
compartments
U
قسمت
department
U
قسمت
dole
U
قسمت
underfoot
U
قسمت کف پا
sect
U
قسمت
sects
U
قسمت
cross section of a gravity dam
U
قسمت
snick
U
قسمت
segment
U
قسمت
compartment
U
قسمت
departments
U
قسمت
divisions
U
قسمت
division
U
قسمت
in part
U
در یک قسمت
segments
U
قسمت
ratio
U
قسمت
ratios
U
قسمت
internode
U
قسمت
in sections
U
قسمت قسمت
it fell to my lot to go
U
قسمت
kismet
U
قسمت
part
U
قسمت
components
U
قسمت
arm
U
قسمت
piecemeal
U
قسمت به قسمت
rasher
U
قسمت
partition
U
قسمت
grist
U
قسمت
canto
U
قسمت
rashers
U
قسمت
cantos
U
قسمت
percentages
U
قسمت
batches
U
قسمت
batch
U
قسمت
agencies
U
قسمت
agency
U
قسمت
component
U
قسمت
detachments
U
قسمت
party
U
قسمت
partitions
U
قسمت
portions
U
قسمت
unit
U
قسمت
detachment
U
قسمت
portion
U
قسمت
units
U
قسمت
percentage
U
قسمت
radicals
U
قسمت اصلی
signal corps
U
قسمت مخابرات
service
U
قسمت یکان
radical
U
قسمت اصلی
staddle
U
قسمت تحتانی
branches
U
دایره قسمت
foreparts
U
قسمت جلو
crypto service
U
قسمت رمز
staffed
U
قسمت ستاد
forepart
U
قسمت جلو
standing part
U
قسمت ایستا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com