Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sapper
U
قسمت حفاری
sappers
U
قسمت حفاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drill extractor
U
التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
digs
U
حفاری
dig
U
حفاری
diggings
U
حفاری
drilling
U
حفاری
excavation
U
حفاری
drilling mud
U
گل حفاری
boring pipe
U
لوله حفاری
drillship
کشتی حفاری
excavate
U
حفاری کردن
trench excavator
U
ماشین حفاری
earth excavating
U
حفاری زمین
rotary drilling
U
حفاری دورانی
back shovel
U
بیل حفاری
crowed shevel
U
بیل حفاری
back hoe
U
بیل حفاری
mud flush rotary
U
حفاری اورانی
unearth
U
حفاری کردن
inclined drilling
U
حفاری مایل
outfit
U
تجهیزات حفاری
unearthed
U
حفاری کردن
drilling bit
U
مته حفاری
drilling capacity
U
فرفیت حفاری
unearthing
U
حفاری کردن
drilling pipe
U
سوزن حفاری
unearths
U
حفاری کردن
earth excavating
U
حفاری زمین
scoop
U
ماشین حفاری
outfits
U
تجهیزات حفاری
excavated
U
حفاری کردن
digger
U
الت حفاری
excavates
U
حفاری کردن
excavating
U
حفاری کردن
scoops
U
ماشین حفاری
scooping
U
ماشین حفاری
scooped
U
ماشین حفاری
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
hoe
U
کج بیل حفاری یا خاکبرداری
navvies
U
کارگرحفار ماشین حفاری
jetting tube
U
لوله تزریق در حفاری
open cut
U
حفاری در فضای باز
navvy
U
کارگرحفار ماشین حفاری
hoed
U
کج بیل حفاری یا خاکبرداری
hoeing
U
کج بیل حفاری یا خاکبرداری
hoes
U
کج بیل حفاری یا خاکبرداری
core
U
نمونه مواد حفاری
cores
U
نمونه مواد حفاری
adamantine drilling
U
حفاری با مته ساچمهای
pool tool
U
حفاری با میله توپر
archeological dig
U
حفاری باستان شناسی
common excavation of structure
U
حفاری عمومی ساختمان
grab
U
بیل حفاری دندانه دار
grabs
U
بیل حفاری دندانه دار
grabbing
U
بیل حفاری دندانه دار
grabbed
U
بیل حفاری دندانه دار
workings
U
همه بخشهای حفاری شده معدنی
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
boring tubes
U
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
bored well
U
چاهی که بوسیله مته حفاری شده باشد
jar
U
این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
jarred
U
این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
trepanation
U
مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
jars
U
این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
king pile
U
تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
kelly
U
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
kelly drive bushing
U
اتصال کلی که بصورت استوانه بوده و مابین کلی وسوزن حفاری وجود دارد
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division
U
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
U
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit
U
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
segments
U
قسمت
segment
U
قسمت
batch
U
قسمت
batches
U
قسمت
Corp
U
قسمت
instalments
U
قسمت
compartments
U
قسمت
compartment
U
قسمت
ratios
U
قسمت
ratio
U
قسمت
instalment
U
قسمت
installments
U
قسمت
section
U
قسمت
underfoot
U
قسمت کف پا
sect
U
قسمت
sects
U
قسمت
sections
U
قسمت
snick
U
قسمت
cross section of a gravity dam
U
قسمت
feck
U
قسمت
plank
U
قسمت
piece
U
قسمت
pieces
U
قسمت
dole
U
قسمت
department
U
قسمت
agencies
U
قسمت
it fell to my lot to go
U
قسمت
rashers
U
قسمت
rasher
U
قسمت
internode
U
قسمت
grist
U
قسمت
cantos
U
قسمت
canto
U
قسمت
agency
U
قسمت
piecemeal
U
قسمت به قسمت
portions
U
قسمت
portion
U
قسمت
in part
U
در یک قسمت
arm
U
قسمت
kismet
U
قسمت
in sections
U
قسمت قسمت
caboodle
U
قسمت
components
U
قسمت
part
U
قسمت
detachments
U
قسمت
detachment
U
قسمت
component
U
قسمت
head stall
U
قسمت سر
partitions
U
قسمت
partition
U
قسمت
compartmental
U
قسمت قسمت
data division
U
قسمت
party
U
قسمت
division
U
قسمت
divisions
U
قسمت
departments
U
قسمت
percentages
U
قسمت
percentage
U
قسمت
unit
U
قسمت
units
U
قسمت
seen
U
قسمت سوم see
parcels
U
قسمت گره
parcel
U
قسمت گره
proportions
U
سهم قسمت
proportion
U
سهم قسمت
cable block
U
قسمت کابل
broadest
U
قسمت پهن
broader
U
قسمت پهن
control section
U
قسمت کنترل
broad
U
قسمت پهن
headquarters detachment
U
قسمت ارکان
concertina fold
U
یک قسمت به یک جهت
hauling part
U
قسمت کشنده
active federal service
U
قسمت کادر
headquarters detachment
U
قسمت قرارگاه
actine
U
قسمت خارجی
northwards
U
قسمت شمالی
head piece
U
قسمت بالا
personnel section
U
قسمت پرسنلی
hilted
U
قسمت عقبی
hauling part
U
قسمت متحرک
staddle
U
قسمت تحتانی
legs
U
بخش قسمت
leg
U
بخش قسمت
division officer
U
افسر قسمت
subactivity
U
قسمت جزء
divisional officer
U
افسر قسمت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com