English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
site U قرار داشتن مستقر بودن
sited U قرار داشتن مستقر بودن
sites U قرار داشتن مستقر بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To be in the ring (arena). U تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
reside U مستقر بودن
resided U مستقر بودن
resides U مستقر بودن
in a spot <idiom> U درمشکل قرار داشتن
hold down <idiom> U تحت کنترل قرار داشتن
dead duck <idiom> U در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
fidget U بی قرار بودن
fidgeting U بی قرار بودن
fidgets U بی قرار بودن
fidgeted U بی قرار بودن
prepossess U تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
suspect U شک داشتن مظنون بودن
suspecting U شک داشتن مظنون بودن
suspects U شک داشتن مظنون بودن
requires U نیاز داشتن لازم بودن
loved U عشق داشتن عاشق بودن
love U عشق داشتن عاشق بودن
detest U تنفر داشتن از بیزار بودن از
matter U مهم بودن اهمیت داشتن
matters U مهم بودن اهمیت داشتن
deserve U سزاوار بودن شایستگی داشتن
deserve U لایق بودن استحقاق داشتن
deserves U سزاوار بودن شایستگی داشتن
deserves U لایق بودن استحقاق داشتن
to have patience U شکیبا بودن صبر داشتن
mattered U مهم بودن اهمیت داشتن
loves U عشق داشتن عاشق بودن
to have an interest [in] U سهم داشتن [شریک بودن] [در]
finger in the pie <idiom> U دست داشتن ،مسئول بودن
requiring U نیاز داشتن لازم بودن
mattering U مهم بودن اهمیت داشتن
required U نیاز داشتن لازم بودن
require U نیاز داشتن لازم بودن
yearns U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearned U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearn U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
adequateness U توافق داشتن متفق بودن
detests U تنفر داشتن از بیزار بودن از
detesting U تنفر داشتن از بیزار بودن از
may U توانایی داشتن قادر بودن
undulated U تموج داشتن موجدار بودن
undulates U تموج داشتن موجدار بودن
adheres U توافق داشتن متفق بودن
tending U متمایل بودن به گرایش داشتن
adhering U توافق داشتن متفق بودن
abounded U زیاد بودن وفور داشتن
tended U متمایل بودن به گرایش داشتن
tend U متمایل بودن به گرایش داشتن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
abounding U زیاد بودن وفور داشتن
abounds U زیاد بودن وفور داشتن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
adhered U توافق داشتن متفق بودن
tends U متمایل بودن به گرایش داشتن
undulate U تموج داشتن موجدار بودن
dominates U حکمفرما بودن تسلط داشتن
dominated U حکمفرما بودن تسلط داشتن
merits U شایسته بودن استحقاق داشتن
meriting U شایسته بودن استحقاق داشتن
merited U شایسته بودن استحقاق داشتن
merit U شایسته بودن استحقاق داشتن
dominate U حکمفرما بودن تسلط داشتن
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
adhere U توافق داشتن متفق بودن
caban U طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
underlie U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlies U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlain U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
overpoise U مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
equivalents U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
equivalent U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
play second fiddle to someone <idiom> U ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
To be a good conversationalist . U دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
to wobble [rotate unevenly] U لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
outclassing U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
constant speed drive U چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
shimmers U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmering U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmered U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmer U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
stand by <idiom> U پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
deep seated U مستقر
resident U مستقر
residents U مستقر
puts U مستقر
putting U مستقر
put U مستقر
based U مستقر
established U مستقر
established right U حق مستقر
deployed <adj.> <past-p.> U مستقر شده
inserted <adj.> <past-p.> U مستقر شده
applied <adj.> <past-p.> U مستقر شده
stabile U مستقر وپایدار
inposition U مستقر در موضع
installed <adj.> <past-p.> U مستقر شده
plants U مستقر کردن
appointed <adj.> <past-p.> U مستقر شده
localized bond U پیوند مستقر
plant oneself U مستقر شدن
positioner U مستقر کننده
fixes U مستقر شدن
dynamic U نیروی مستقر
determinate U مستقر شده
plant U مستقر کردن
fix U مستقر شدن
dynamically U نیروی مستقر
occupier U مستقر مستاجر
occupiers U مستقر مستاجر
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
delocalized electron U الکترون غیر مستقر
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
army in the field U ارتش مستقر در صحنه عملیات
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
conus armies U ارتشهای مستقر در قاره امریکا
guides post U نفر هادی مستقر شوید
theater army U ارتش مستقر در صحنه عملیات
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
settles U مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
emplacement U پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
deployed U مستقر گسترش یافته در روی زمین
settle U مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
bottom mine U مینی که در کف دریا مستقر میشودمین کفهای
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
emplace U جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
surface mount technology U روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
staged crews U پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
zmarker beacon U نوعی برج کنترل هوایی مستقر در میدان تیر پدافندهوایی
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
target system U سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
vectored attacks U تک غیر مستقیم هواپیما به هدف با استفاده از هدایت یک یکان زمینی مستقر دراطراف هدف
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
tenants U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com