Perdic | قانون هیات گرایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	law of pragnanz U	قانون هیات گرایی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	missions U	هیات اعزامی هیات تبلیغی
	mission U	هیات اعزامی هیات تبلیغی
	summing up U	خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
	summings up U	خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
	hydrotropism U	اب گرایی یا هیدروتربیسم رطوبت گرایی
	legalism U	رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
	forced sale U	فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
	code U	قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
	the law is not retroactive U	قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
	declaratory statute U	قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
	law of procedure U	قانون اصول محاکمات قانون شکلی
	penal statute U	قانون جزایی قانون مجازات
	say's law U	قانون سی . براساس این قانون
	canon U	قانون کلی قانون شرع
	canons U	قانون کلی قانون شرع
	marginal productivity law U	قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
	implied trust U	امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
	missions U	هیات
	party U	هیات
	boarded U	هیات
	councils U	هیات
	council U	هیات
	board U	هیات
	bodies U	هیات
	body U	هیات
	mission U	هیات
	corps U	هیات
	governing bodies U	هیات حاکمه
	the ministry U	هیات وزیران
	cabint U	هیات وزرا
	consular corps U	هیات کنسولی
	council of ministers U	هیات وزیران
	managing committee U	هیات رئیسه
	board of trustee U	هیات امناء
	arbitral tribunal U	هیات تحکیم
	selection board U	هیات گزینش
	board of conciliation U	هیات مصالحه
	board of directors U	هیات مدیره
	sovereign U	هیات رئیسه
	sovereigns U	هیات رئیسه
	board of directors U	هیات نظار
	legislature U	هیات مقننه
	legislatures U	هیات مقننه
	board of trutees U	هیات امنا
	governing body U	هیات حاکمه
	cabinets U	هیات دولت
	cabinet U	هیات دولت
	delegations U	هیات نمایندگان
	delegation U	هیات نمایندگان
	jury U	هیات منصفه
	juries U	هیات داوران
	juries U	هیات منصفه
	deputation U	هیات نمایندگان
	executive commission U	هیات رئیسه
	executive commission U	هیات مجریه
	executive committee U	هیات رئیسه
	executive committee U	هیات اجرایی
	legislative assembly U	هیات مقننه
	deputations U	هیات نمایندگان
	council of ministers U	هیات وزرا
	diplomatic corps U	هیات دیپلماتیک
	diplomatic corps U	هیات سیاسی
	fact finding body U	هیات تحقیق
	managing committee U	هیات مدیره
	jury U	هیات داوران
	directorates U	هیات مدیره
	directorate U	هیات مدیره
	managing commission U	هیات مدیره
	head of the mission U	رئیس هیات اعزامی
	constituency U	هیات موکلان یک حوزه
	forewoman U	سخنگوی هیات منصفه
	member of the jury U	عضو هیات منصفه
	jury man U	عضو هیات منصفه
	diplomatic body U	هیات نمایندگان سیاسی
	diplomatic bady U	هیات سیاسی نمایندگان
	verdicts U	تصمیم هیات منصفه
	chairman of the board of directors U	رئیس هیات مدیره
	cabinet council U	جلسه هیات وزیران
	awarded U	حکم هیات داوری
	award U	حکم هیات داوری
	juror U	عضو هیات منصفه
	constituencies U	هیات موکلان یک حوزه
	officer U	عضو هیات رئیسه
	officers U	عضو هیات رئیسه
	diplomatic corps U	هیات نمایندگان سیاسی
	election of the committee U	انتخابات هیات رئیسه
	verdicts U	رای هیات منصفه
	verdict U	رای هیات منصفه
	awarding U	حکم هیات داوری
	awards U	حکم هیات داوری
	jurors U	عضو هیات منصفه
	foreman U	سخنگوی هیات منصفه
	foremen U	سخنگوی هیات منصفه
	verdict U	تصمیم هیات منصفه
	Privy Council U	هیات مشاورین سلطنتی
	grand jury U	هیات منصفه عالی
	chairmen U	رئیس هیات مدیره
	chairman U	رئیس هیات مدیره
	benches U	هیات قضات محکمه
	bench U	هیات قضات محکمه
	grand juries U	هیات منصفه عالی
	the law does not apply to him U	او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
	returns U	گزارش نهایی هیات تحقیق
	returned U	گزارش نهایی هیات تحقیق
	challenging a juror U	جرح عضو هیات منصفه
	legislator U	شارع عضو هیات مقننه
	return U	گزارش نهایی هیات تحقیق
	legislators U	شارع عضو هیات مقننه
	selection U	دسته یا هیات انتخاب شده
	selections U	دسته یا هیات انتخاب شده
	bar council U	هیات مدیره کانون وکلا
	order in council U	تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
	returning U	گزارش نهایی هیات تحقیق
	delegation U	اعزام نماینده هیات نمایندگی
	delegations U	اعزام نماینده هیات نمایندگی
	oligrachy U	هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
	striking a jury U	تعیین هیات منصفه با روش حذفی
	leftism U	چپ گرایی
	sensualism U	حس گرایی
	ambivalence U	دو سو گرایی
	hydrotropic U	اب گرایی
	skepticism U	شک گرایی
	struck U	هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
	principal challenger U	رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
	separatism U	جدا گرایی
	syndicalism U	اتحادیه گرایی
	spiritualism U	روح گرایی
	industrialism U	صنعت گرایی
	nationalism U	ملت گرایی
	corporatism U	شرکت گرایی
	eroticism U	شهوت گرایی
	defeatism U	شکست گرایی
	structuralism U	ساخت گرایی
	positivism U	اثبات گرایی
	positivism U	مثبت گرایی
	synthetism U	تالیف گرایی
	theatricalism U	تماشاخانه گرایی
	transformism U	دگرگونی گرایی
	homosexuality U	همجنس گرایی
	perfectionism U	کمال گرایی
	solipsism U	نفس گرایی
	somatotonia U	فعالیت گرایی
	sophism U	سفسطه گرایی
	spiritism U	روح گرایی
	stereotapis U	جمد گرایی
	subjectivism U	درون گرایی
	voluntarism U	اراده گرایی
	subjective U	ذهن گرایی
	theism U	یزدان گرایی
	tribalism U	ایل گرایی
	tribalism U	قبیله گرایی
	subjectivism U	ذهن گرایی
	subjectivism U	ذهنی گرایی
	extremism U	افراط گرایی
	transformism U	تحول گرایی
	moralization U	اخلاق گرایی
	militarism U	جنگ گرایی
	functionalism U	کارکرد گرایی
	cynism [rare] [cynicism] U	کلبی گرایی
	revanchism U	کین گرایی
	monarchical U	شاه گرایی
	tritheism U	سه یزدان گرایی
	unitarianism U	توحید گرایی
	universalism U	عام گرایی
	utilitarianism U	سودمند گرایی
	utopianism U	ارمان گرایی
	traditionalism U	سنت گرایی
	verbalism U	لفظ گرایی
	verism U	حقیقت گرایی
	viscerotonia U	لذت گرایی
	vitalism U	حیات گرایی
	westernization U	غرب گرایی
	consumerism U	مصرف گرایی
	minimalism U	کمینه گرایی
	cynicism U	کلبی گرایی
	historicity U	تاریخ گرایی
	introversion U	درون گرایی
	intuitionalism U	شهود گرایی
	intuitionism U	شهود گرایی
	evolutionism U	تکامل گرایی
	erotism U	شهوت گرایی
	environmentalism U	پرمون گرایی
	empircism U	تجربه گرایی
	galvanotropism U	برق گرایی
	galvanotaxis U	برق گرایی
	electrotaxis U	برق گرایی
	eidesis U	تخیل گرایی
	irredentism U	الحاق گرایی
	islamism U	اسلام گرایی
	denominationalism U	فرقه گرایی
	machiavellianism U	ماکیاول گرایی
	intellectualism U	عقل گرایی
	extroversion U	برون گرایی
	instrumentalism U	وسیله گرایی
	heliotropism U	افتاب گرایی
	ideality U	اندیشه گرایی
	gregariousness U	جمع گرایی
	governmentalism U	حکومت گرایی
	germanism U	المان گرایی
	geotropism U	زمین گرایی