Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clubbabble
U
قابل عضویت درباشگاه یامجمع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
taxi squad
U
گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
membership
U
عضویت
memberships
U
عضویت
fellowships
U
عضویت
fellowship
U
عضویت
membership of the parliament
U
عضویت پارلمان
membership group
U
گروه عضویت
membership character
U
ویژگی عضویت
group membership
U
عضویت گروهی
maintenance of membership
U
حمایت از عضویت
secedes
U
از عضویت خارج شدن
membership of legislative assembly
U
عضویت مجلس مقننه
enters
U
داخل عضویت شدن
seceded
U
از عضویت خارج شدن
secede
U
از عضویت خارج شدن
adhesion
U
انضمام قبول عضویت
enter
U
داخل عضویت شدن
seceding
U
از عضویت خارج شدن
card-carrying
U
دارای کارت عضویت
entered
U
داخل عضویت شدن
ipso facto
U
عضویت خود بخودی
enrolling
U
عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrolled
U
عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrol
U
عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrolls
U
عضویت دادن درفهرست واردکردن
enroll
U
عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrols
U
عضویت دادن درفهرست واردکردن
closed shop
U
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops
U
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
yellow dog contract
U
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
panel
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panels
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
nobleman
U
شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
noblemen
U
شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
presbyteries
U
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbytery
U
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
maintenance of membership
U
هرکس حق اشتغال به کار دارد لیکن اگر عضو اتحادیهای باشدباید در صورت عضویت ان تازمان تعیین شده باقی بماندوالا شغلش را از دست خواهدداد
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
card
U
کارت تبریک کارت عضویت
cards
U
کارت تبریک کارت عضویت
union shop
U
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
sensible
U
قابل درک قابل رویت
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
incapable
U
نا قابل
ablest
U
قابل
soluble
U
قابل حل
qualified
U
قابل
good
U
قابل
solvable
U
قابل حل
sensible
U
قابل حس
thorough paced
U
قابل
apt
U
قابل
capable
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
acceptor
U
قابل
able
U
قابل
abler
U
قابل
livable
U
قابل زیستن
deducible
U
قابل کسر
livable
U
قابل زندگی
livable
U
قابل معاشرت
superimposable
U
قابل تحمیل
liveable
U
قابل زیستن
knowable
U
قابل دانستن
liveable
U
قابل معاشرت
superimposable
U
قابل تزاید
superposable
U
قابل انطباق
pitiable
U
قابل ترحم
decipherable
U
قابل استخراج
liable
U
قابل اطمینان
superimposable
U
قابل اضافه
submersible
U
قابل شناوری
accountable
U
قابل توضیح
recoverable
U
قابل وصول
procurable
U
قابل حصول
obtainable
U
قابل حصول
plausible
U
قابل استماع
amenable
U
قابل جوابگویی
descendible
U
قابل نزول
liveable
U
قابل زندگی
declinable
U
قابل تصریف
translatable
U
قابل ترجمه
decomposable
U
قابل تجزیه
translatable
U
قابل تعبیر
observable
U
قابل مراعات
changeable
U
قابل تغییر
acceptable
U
قابل پذیرش
supportable
U
قابل تحمل
correctable
U
قابل تصحیح
crescive
U
قابل رشد
tractile
U
قابل کشش
thinkable
U
قابل فکر
tractile
U
قابل اتساع
criticizable
U
قابل انتقاد
thankworthy
U
قابل سپاسگزاری
conveyable
U
قابل رساندن
emendable
U
قابل تصحیح
traceable
U
قابل تعقیب
to take effect
U
قابل اجراشدن
to come into effect
U
قابل اجراشدن
titratable
U
قابل عیارگیری
elastic
U
قابل ارتجاع
machinable
U
قابل تراش
newsworthy
U
قابل انتشار
opens
U
قابل بحث
opened
U
قابل بحث
conveyable
U
قابل انتقال
macroscopic
U
قابل رویت
swimmable
U
قابل شناوری
supposable
U
قابل فرض
considerable
U
قابل توجه
traceable
U
قابل ردیابی
transformative
U
قابل تغییر
employable
U
قابل استخدام
cultivable
U
قابل کشت
divisible
U
قابل تقسیم
open
U
قابل بحث
extendable
U
قابل تعمیم
terminable
<adj.>
U
قابل فسخ
temptable
U
قابل اغوا
extendable
U
قابل تمدید
crystallizable
U
قابل تبلور
to come into operation
U
قابل اجراشدن
kenspeckle
U
قابل شناسایی
serviceable
U
قابل استفاده
expendable
U
قابل خرج
discoverable
U
قابل کشف
realizable
U
قابل تحقق
realizable
U
قابل درک
sociable
U
قابل معاشرت
discriminable
U
قابل تمیز
adaptable
U
قابل توافق
tolerable
U
قابل قبول
tolerable
U
قابل تحمل
discussable
U
قابل بحث
flammable
U
قابل اشتعال
discussible
U
قابل بحث
inflammable
U
قابل اشتعال
dislikable
U
قابل تنفر
discountable
U
قابل کسر
remarkable
U
قابل توجه
diffusible
U
قابل انتشار
vaporizable
U
قابل تبخیر
justiciable
U
قابل دادرسی
judicable
U
قابل قضاوت
variative
U
قابل تغییر
transmutative
U
قابل تغییر
dilatable
U
قابل اتساع
vibratile
U
قابل اهتزاز
diminishable
U
قابل کاستن
dirigible
U
قابل هدایت
writable
U
قابل درج
arable
U
قابل کشتکاری
venial
U
قابل عفو
excitable
U
قابل تحریک
applicable
U
قابل اطلاق
substantial
U
قابل توجه
dubitable
U
قابل تردید
warrantable
U
قابل گواهی
irrecusable
U
غیر قابل رد
willable
U
قابل اراده
willable
U
قابل اعمال
exportable
U
قابل صدور
willable
U
قابل ارث
winnable
U
قابل فتح
effable
U
قابل تغییر
wirable
U
قابل مخابره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com