Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
beechive spring
U
فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wiring
U
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
BNC connector
U
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
card up one's sleeve
<idiom>
U
برای روز مبادا نگهداشتن
stall feed
U
در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
stay
U
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
stayed
U
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
carry light
U
نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
eat one's cake and have it too
<idiom>
U
هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
boost control
U
سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
watch guard
U
زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
nothing to the right
U
دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
drag bunt
U
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
battens
U
قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
batten
U
قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
steel wool
U
براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
teeing
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tees
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tee
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
capturing
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
teed
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
sustained
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
characteristic diagram for the steel
U
دیاگرام مشخصه فولاد دیاگرامی که تغییر شکلهای فولاد را برحسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
cold rolling
U
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
monometalism
U
سیستم یک فلزی برای پشتوانه پول
chimney-crane
U
[میله فلزی برای آویزان کردن غذا]
bail
U
فلزی بشکل لا وصل به قرقره ماهیگیری برای پیچیدن نخ
chain plate
U
صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
tape line
U
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
aviation snips
U
قیچی دستی مرکبی برای بریدن ورقههای فلزی
sled
U
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sleds
U
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
stick bridge
U
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
blowout disc
U
دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
snap swivel
U
حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
carbon steel
U
فولاد کربن یا فولاد سخت
traveler
U
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
ball bearings
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter
U
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
angle drill
U
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
wracks
U
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
kopfring
U
حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
cleco fastener
U
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
racked
U
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racks
U
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
shields
U
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
rack
U
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
c clamp
U
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
shield
U
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
wracked
U
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
decarburizing
U
گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
nibbler
U
ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
telltale
U
نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد
toe weight
U
وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
jointer
U
[بست فلزی برای اتصال سنگ ها در سنگ چینی]
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
birdcage
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcages
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
printhead
U
1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
plates
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
sustain
U
نگهداشتن
retains
U
نگهداشتن
bate
U
نگهداشتن
imprison
U
نگهداشتن
retention
U
نگهداشتن
hold
U
نگهداشتن
retaining
U
نگهداشتن
holds
U
نگهداشتن
imprisoning
U
نگهداشتن
imprisons
U
نگهداشتن
retain
U
نگهداشتن
sustained
U
نگهداشتن
preserving
U
نگهداشتن
sustains
U
نگهداشتن
preserves
U
نگهداشتن
to take into custody
U
نگهداشتن
preserve
U
نگهداشتن
hold on
U
نگهداشتن
retained
U
نگهداشتن
to keep in d.
U
نگهداشتن
reserves
U
نگهداشتن
reserving
U
نگهداشتن
saves
U
نگهداشتن
saved
U
نگهداشتن
reserve
U
نگهداشتن
to hold in restraint
U
نگهداشتن
save
U
نگهداشتن
lock
U
محکم نگهداشتن
fid
U
بامیله نگهداشتن
secure
U
محکم نگهداشتن
hold over
<idiom>
U
طولانی نگهداشتن
chin
U
زیرچانه نگهداشتن
tong
U
باانبر نگهداشتن
locks
U
محکم نگهداشتن
sabbattize
U
سبت نگهداشتن
preserve
U
باقی نگهداشتن
secures
U
محکم نگهداشتن
preserves
U
باقی نگهداشتن
preserving
U
باقی نگهداشتن
station keeping
U
در خط نگهداشتن ناو
chins
U
زیرچانه نگهداشتن
have custody of
U
امانت نگهداشتن
retraining
U
نگهداشتن در ندامتگاه
snub
U
نگهداشتن طناب
snubs
U
نگهداشتن طناب
snubbing
U
نگهداشتن طناب
count out
<idiom>
U
بیرون نگهداشتن
snubbed
U
نگهداشتن طناب
steeled
U
فولاد
oxygen converter steel
U
فولاد ال دی
steeling
U
فولاد
bevelled steel straight edge
U
فولاد کج بر
cementite
U
فولاد
steels
U
فولاد
steel
U
فولاد
wage freeze
U
ثابت نگهداشتن دستمزد
to choke down
U
بزحمت دردل نگهداشتن
holds
U
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
propping
U
نگهداشتن پشتیبانی کردن
prop
U
نگهداشتن پشتیبانی کردن
To hold (keep) a secret close to ones chest.
U
رازی درسینه نگهداشتن
to block a ball
U
نگهداشتن توپ در بازی
desiccate
U
در جای خشک نگهداشتن
restrains
U
نگهداشتن مهار کردن
restraining
U
نگهداشتن مهار کردن
restrain
U
نگهداشتن مهار کردن
hold
U
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
grabbed
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
propped
U
نگهداشتن پشتیبانی کردن
grabs
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
surge
U
تحت کشش نگهداشتن
surged
U
تحت کشش نگهداشتن
surges
U
تحت کشش نگهداشتن
floated
U
روی اب نگهداشتن شناور
float
U
روی اب نگهداشتن شناور
l support
U
نگهداشتن بصورت زاویه
locked up
U
زیر قفل نگهداشتن
floats
U
روی اب نگهداشتن شناور
maintain
U
نگهداشتن برقرار داشتن
grabbing
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
keep up
<idiom>
U
درشرایط عالی نگهداشتن
maintains
U
نگهداشتن برقرار داشتن
grab
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintained
U
نگهداشتن برقرار داشتن
steel aloy
U
فولاد فشرده
thomas steel
U
فولاد توماس
steelwork
U
فولاد کاری
high grade steel
U
فولاد قیمتی
beaded flats
U
فولاد تخت
flat steel
U
فولاد تخت
tempered steel
U
فولاد ابداده
high speed steel
U
فولاد تندبر
basic converter steel
U
فولاد توماس
merchant bar
U
فولاد تجارتی
hypereutectoid steel
U
فولاد هیپراوتکتوئیدی
free cutting steel
U
فولاد خوش تراش
bar steel
U
فولاد شمش
steel aloy
U
الیاژ فولاد
refined steel
U
فولاد مصفا
ingots steel
U
فولاد شمش
cast iron
U
فولاد فشرده
electric steel
U
فولاد ابکاری
toll steel
U
فولاد ابزار
shear steel
U
فولاد قیچی
shaped iron
U
فولاد نیمرخ
hardened steel
U
فولاد اب دیده
silicon steel
U
فولاد سیلیکاتی
magnet steel
U
فولاد اهنربا
cold work steel
U
فولاد کارسرد
engineering steel
U
فولاد مهندسی
corrosion resistent steel
U
فولاد ضد زنگ
crude steel
U
فولاد خام
manganese steel
U
فولاد منگان
hardened steel
U
فولاد ابدار
clad steel
U
فولاد نرم
quenching of steel
U
اب دادن فولاد
copper bearing steel
U
فولاد مس دار
chrome steel
U
فولاد کروم
molten metal
U
فولاد ریختگی
alloy treated steel
U
فولاد کم الیاژ
alloy steel
U
فولاد الیاژی
angle steel
U
فولاد نبشی
annealed steel
U
فولاد تابدیده
killed steel
U
فولاد کشته
alloy steel
U
فولاد فشرده
alloy steel
U
الیاژ فولاد
quenched and tempered steel
U
فولاد بهساخته
magnet steel
U
فولاد مغناطیسی
crucible cast steel
U
فولاد بوتهای
structrual steelwork
U
فولاد ساختمانی
forging grade steel
U
فولاد اهنگری
overblown steel
U
فولاد با دم زیاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com