English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flare U فشفشه روشن کننده
flares U فشفشه روشن کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pyrotechnics U مواد فشفشفهای فشفشه روشن کننده
Other Matches
dye marker U فشفشه نشان کننده
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminator U روشن کننده
illuminant U روشن کننده
illuminative U روشن کننده
starshell U گلوله روشن کننده
illuminating shell U گلوله روشن کننده
illuminant U ماده روشن کننده
translucid U روشن کننده زجاجی
illumination round U گلوله روشن کننده
full beam spread U باند کامل روشن کننده
lightening bug ship U هلی کوپتر روشن کننده گشتی
retard U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retards U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
rocketed U فشفشه
rocket U فشفشه
squibs U فشفشه
squib U فشفشه
flares U فشفشه
rockets U فشفشه
dye marker U فشفشه
flare U فشفشه
rocketing U فشفشه
pyropowder U باروت فشفشه
pyrotechnics U ترقه فشفشه
squibs U کنایه فشفشه درکردن
squib U کنایه فشفشه درکردن
very pistol U طپانچه فشفشه انداز
trip flare U مین روشن کننده جهنده موشک منور جهنده
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylight U روز روشن روشن کردن
daylit U روز روشن روشن کردن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
fogless U روشن
transparently U روشن
perspicuous U روشن
alighted U روشن
diaphanous U روشن
transparent U روشن
on/off U روشن
elucidates U روشن
elucidated U روشن
setting up U روشن
elucidate U روشن
sets U روشن
set U روشن
moonlit U روشن
cloudless U روشن
legible U روشن
shrillest U روشن
shriller U روشن
clear cut U روشن
shrill U روشن
alights U روشن
elucidating U روشن
express U روشن
clean-cut U روشن
vivid U روشن
clear U روشن
alight U روشن
clearer U روشن
clearest U روشن
explicit U روشن
cleaners U روشن
clears U روشن
clean cut U روشن
expressing U روشن
expresses U روشن
expressed U روشن
alighting U روشن
unequivocal U روشن
lucid U روشن
in a good light U روشن
definite U روشن
sunnier U روشن
lighted U روشن
brighter U روشن
eyebright U روشن
light U روشن
sunniest U روشن
unequivocally U روشن
nitid U روشن
bright U روشن
sunny U روشن
brightest U روشن
eidetic U روشن
distinct <adj.> U روشن
explicit <adj.> U روشن
notable <adj.> U روشن
lightest U روشن
perspicuous <adj.> U روشن
clear-cut U روشن
on U روشن
furbisher U روشن گر
luculent U روشن
litten U روشن
sharp cut U روشن
tone U سایه روشن
tones U سایه روشن
to brighten up U روشن شدن
to bring tl light U روشن کردن
to clear up U روشن کردن
emblaze U روشن کردن
elucidatory U روشن سازنده
traffic signal U نشانه روشن
eidetic memory U یاد روشن
to shed light on U روشن کردن
to fire up U روشن کردن
to come to light U روشن شدن
to switch on U روشن کردن
serene U روشن صاف
lightest U روشن کردن
igniting U روشن کردن
kindle U روشن شدن
kindled U روشن شدن
kindles U روشن شدن
brighten U روشن کردن
ditinct U روشن مشخص
brightened U روشن کردن
lighting U سایه روشن
brightening U روشن کردن
brightens U روشن کردن
ignites U روشن کردن
ignited U روشن کردن
yin yang U تیره و روشن
luminescence U روشن تابی
pellucid U بلورین روشن
lighted U روشن کردن
light U روشن کردن
documentary photography U تصویر روشن
clear-sighted U روشن بین
enlighten U روشن فکرکردن
enlightening U روشن فکرکردن
enlightens U روشن فکرکردن
ignite U روشن کردن
head work U فکر روشن
relume U روشن کردن
illuminating U روشن فکر
half tone U سایه روشن
inexplicable U روشن نکردنی
saturated colour U رنگهای روشن
illuminating U روشن ساختن
second sight U روشن بینی
limpid U روشن خالص
illuminating U روشن کردن
fire up U روشن کردن
illuminates U روشن ساختن
illuminate U روشن کردن
illuminate U روشن فکر
illuminate U روشن ساختن
illuminates U روشن کردن
illuminates U روشن فکر
full orbed U تمام روشن
unambiguous U واضح روشن
In broad daylight. U درروز روشن
fireball U شهاب روشن
alive U روشن سرزنده
clarifies U روشن کردن
fireballs U شهاب روشن
clarify U روشن کردن
transpicuous U روشن اشکار
clarifying U روشن کردن
turn on U روشن کردن
illumining U روشن کردن
illumines U روشن کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com