English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
compaction U فشرده سازی متراکم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
Indeo U فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
Intel U فناوری نرم افزاری ساخت intel که به کامپیوتر اجازه میدهد تا تصاویر ویدیویی فشرده را ذخیره و بازیابی کند با استفاده از روشهای فشرده سازی نرم افزاری
data compression U متراکم سازی داده ها
data aggregate U متراکم سازی داده ها
compression U بهم فشردگی متراکم سازی
pack U فشرده سازی
packing U فشرده سازی
compactions U فشرده سازی
packs U فشرده سازی
compaction U فشرده سازی
packing density U تراکم فشرده سازی
pinch effect U اثر فشرده سازی
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
fractal U روش فشرده سازی تصاویر
asymmetric video compression U استفاده از کامپیوتر قوی برای فشرده سازی تصویر
compressor U برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
compressors U برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
picturing U الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
pic U الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیو DVI شرکت Intel
picture U الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
pictures U الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
CD I U این استاندارد شامل توابع کد گذاری فشرده سازی و نمایش است
pictured U الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
fractal U قالب فایل برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی که فشرده شده اند
FIF U فرمت فایل برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی که فشرده شده اند
pcm U روش ذخیره سازی صدا در قالب دقیق و فشرده توسط کارتهای صوتی قوی
DoubleSpace U برنامه نرم افزاری که بخشی از DOS-MS است و باعث فشرده سازی دیسک میشود
DV I U سیستمی که نحوه فشرده سازی و نمایش سیگنالهای صوتی و تصویری روی کامپیوتر را نشان میدهد
Huffman code U کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند
JPEG U استانداردی که نحوه ذخیره سازی تصاور گرافیکی را به صورت فشرده در فایل روی دیسک بیان میکند
DCC U نور مغناطیسی در یک جعبه فشرده که برای ذخیره سازی دادههای کامپیوتری یا سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتالی به کار می رود
data compression U متراکم سازی داده ها فشردگی داده ها
tar U سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
production U الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
productions U الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
self- U فایل فشرده که حاوی برنامهای است که محتوای آن را از حالت فشرده در می آورد
lossless compression U روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
augmentative U متراکم شونده متراکم کننده
congested U فشرده انباشته شده بهم فشرده
jammed U متراکم کردن
jam U متراکم کردن
compact U متراکم کردن
compacts U متراکم کردن
condensing U متراکم کردن
compress U متراکم کردن
densify U متراکم کردن
jams U متراکم کردن
compresses U متراکم کردن
compacting U متراکم کردن
compaction U متراکم کردن
compacted U متراکم کردن
compressing U متراکم کردن
condenses U متراکم کردن
condense U متراکم کردن
pack U متراکم کردن فشردن
packs U متراکم کردن فشردن
clogged U متراکم وانباشته کردن
soil consolidation U متراکم کردن خاک
clogs U متراکم وانباشته کردن
clog U متراکم وانباشته کردن
supercharge U متراکم کردن مقدماتی
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
aggregates U متراکم متراکم ساختن
aggregate U متراکم متراکم ساختن
accumulate U روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulates U روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulating U روی هم گذاشتن متراکم کردن
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
compress U هم فشرده کردن
cast up U فشرده کردن
compressing U هم فشرده کردن
compresses U هم فشرده کردن
decompress U ناهم فشرده کردن
icing U مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
rollers U دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
roller U دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
discrete U الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
file compression utility U برنامه کمکی فشرده کردن فایل
compacted U فشرده کردن بهم متصل کردن
compacts U فشرده کردن بهم متصل کردن
compacting U فشرده کردن بهم متصل کردن
compact U فشرده کردن بهم متصل کردن
amassing U توده کردن متراکم کردن
compress U خلاصه کردن متراکم کردن
amassed U توده کردن متراکم کردن
amasses U توده کردن متراکم کردن
amass U توده کردن متراکم کردن
congest U متراکم کردن گرفته کردن
compressing U خلاصه کردن متراکم کردن
compresses U خلاصه کردن متراکم کردن
compressing U فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compresses U فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compress U فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
crunching U متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
companding U دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
CD E U فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد
hovercraft U رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercrafts U رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
agglomerative U متراکم
compacting U متراکم
compacts U متراکم
leak proof U متراکم
densest U متراکم
dense U متراکم
denser U متراکم
cumulative U متراکم
compact U متراکم
cumulative distribution U متراکم
compactness U متراکم
compacted U متراکم
accumulated U متراکم
cumulous U متراکم
compressed U متراکم
dense list U لیست متراکم
combustor U متراکم کننده
comperssion capacitor U خازن متراکم
agglomerate U متراکم شدن
massy U متراکم غلیظ
voluminous U متراکم انبوه
accumulated capital U سرمایه متراکم
data aggregate U دادههای متراکم
condenses U همچگال متراکم
incompact U غیر متراکم
condensing U همچگال متراکم
compressors U متراکم کننده
compressor U متراکم کننده
condense U همچگال متراکم
dense binary code U رمزدودویی متراکم
cumulative frequency U فراوانی متراکم
compressed air U هوای متراکم
heavily overcast U ابری متراکم [هواشناسی]
cumulous U مانند ابرهای متراکم
eluvium U خاک باداورده و متراکم
condensed mercurytemperature U دمای جیوه متراکم
gas compressor U متراکم کننده هوا
trust fund U وجوه متراکم شده
supercharger U پیش متراکم کننده
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
over consolidated clay U خاک رس متراکم شده باپیشفشردگی
grouter U دستگاه متراکم کننده سیمان
compressed gas cylinder U سیلندر محتوی گاز متراکم
laminated product U تولید ماده متراکم متورق
wilson cloud U نوعی ابر غلیظ و متراکم
coke pusher U دستگاه متراکم کننده ذغال کک
cumulus U ابر متراکم و روی هم انباشته
accumulated dividend U سود سهام متراکم شده
air compresser U دستگاهی که هوا را متراکم میکند
planosol U گل سفید نرم و متراکم فلات
cumuli U ابر متراکم و روی هم انباشته
incompressibly U بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
compressed U فشرده
congested U در هم فشرده
squeezed U فشرده
condensed U به هم فشرده
squeezing U فشرده
compressive U فشرده
squeeze U فشرده
strained U فشرده
squeezes U فشرده
condensed U فشرده
intensive U فشرده
chert U نوعی سنگ چخماق که ریزدانه و متراکم است
simulating U شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulate U شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulates U شبیه سازی کردن تشبیه کردن
floored U کف سازی کردن
floors U کف سازی کردن
floor U کف سازی کردن
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
compact section U مقطع فشرده
coarctate U بهم فشرده
crushed <adj.> <past-p.> U فشرده شده
dice U رقابت فشرده
repressed brick U اجر فشرده
diced U رقابت فشرده
compact disk U دیسک فشرده
dices U رقابت فشرده
depressed U فشرده شدن
alloy steel U فولاد فشرده
dicing U رقابت فشرده
laser U دیسک فشرده
concise U لب گو فشرده ومختصر
cast iron U فولاد فشرده
seried U بهم فشرده
fasciated U بهم فشرده
condensive load U بار فشرده
condensed type U چاپ فشرده
press board U مقوای فشرده
massively U گنده فشرده
lasers U دیسک فشرده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com