Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 11 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
accumulated
U
متراکم
accumulated
U
انباشته شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accumulated depreciation
U
کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
the interst accumulated
U
تنزیل ان روی هم رفت
accumulated frequency
U
فراوانی تجمعی
accumulated frequency
U
فراوانی تراکمی
accumulated error
U
خطای انباشته
accumulated dividend
U
سود سهام متراکم شده
accumulated capital
U
سرمایه متراکم
accumulated profit
U
پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
Dust has accumulated
[settled]
on the chairs.
روی صندلی ها خاک نشسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com