Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dosmount command
U
فرمان پیاده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disembarkation
U
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
route marches
U
راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
route march
U
راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
detrain
U
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
overhauling
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
interim overhaul
U
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
ctrl break
U
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off
U
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering
U
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
grenadier
U
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
stand fast
U
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering
U
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
secondary landing
U
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
transit area
U
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
roll up
U
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
forward march
U
فرمان قدم رو فرمان پیش
overhauled
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
disassembly order
U
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
overhaul
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
scrambled
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scramble
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
dismantling
U
پیاده کردن
dismantled
U
پیاده کردن
set down
U
پیاده کردن
dismount
U
پیاده کردن
take down
U
پیاده کردن
dismounting
U
پیاده کردن
disassemble
U
پیاده کردن
dismantlement
U
پیاده کردن
dismantle
U
پیاده کردن
dismounts
U
پیاده کردن
disembarked
U
پیاده کردن
unset
U
پیاده کردن
dismantles
U
پیاده کردن
demodulation
U
پیاده کردن
disembarking
U
پیاده کردن
disembarks
U
پیاده کردن
disembark
U
پیاده کردن
pedestrianises
U
پیاده روی کردن
dismantle
U
پیاده کردن موتور
pads
U
پیاده سفر کردن
disassembly
U
پیاده کردن موتور
pedestrianising
U
پیاده روی کردن
pedestrianize
U
پیاده روی کردن
pedestrianised
U
پیاده روی کردن
dismount
U
پیاده کردن یا شدن
setting out
U
پیاده کردن نقشه
setting out
U
پیاده کردن مسیر
To implement a project.
U
طرحی را پیاده کردن
pad
U
پیاده سفر کردن
staking
U
پیاده کردن مسیر
dismantled
U
پیاده کردن موتور
dismantling
U
پیاده کردن موتور
pedestrianized
U
پیاده روی کردن
pedestrianizes
U
پیاده روی کردن
dismounts
U
پیاده کردن یا شدن
dismounting
U
پیاده کردن یا شدن
dismantles
U
پیاده کردن موتور
pedestrianizing
U
پیاده روی کردن
controlling
U
کنترل کردن فرمان
control
U
کنترل کردن فرمان
controls
U
کنترل کردن فرمان
dismounts
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
salvaged
U
پیاده کردن کامل قطعات
dismantling
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismount
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
removable
U
قابل سوار و پیاده کردن
salvage
U
پیاده کردن کامل قطعات
dismounting
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantled
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
walks
U
گردش کردن پیاده رفتن
dismantles
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
disassembly order
U
روش پیاده کردن وسیله
dismantle
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvages
U
پیاده کردن کامل قطعات
walk
U
گردش کردن پیاده رفتن
walked
U
گردش کردن پیاده رفتن
salvaging
U
پیاده کردن کامل قطعات
guide on me
U
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
debarkation
U
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
removal
U
از بین بردن برداشتن پیاده کردن
terminals
U
محل پیاده وسوار کردن بارها
terminal
U
محل پیاده وسوار کردن بارها
disassemble
U
پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
landing group
U
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
soft return
U
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
ramps
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
peg out
U
کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
administrative landing
U
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
air landing
U
پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
tramps
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
tramp
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
ramp
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
take to pieces
U
پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
new
U
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
new-
U
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
newer
U
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
newest
U
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
zaps
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
doctrines
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
rig the ship
U
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
computer controlled machine
U
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close interval
U
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close ranks
U
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
guide left
U
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
ship to shore
U
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
unhorse
U
از اسب افتادن یا پیاده شدن اسب را از گاری یا درشگه باز کردن
cancel check firing
U
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
tractor group
U
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
pavement
U
پیاده رو
foot slogger
U
پیاده
peripatetic
U
پیاده رو
sidewalk
U
پیاده رو
dismounted
U
پیاده
on of
U
پیاده
footpath
U
پیاده رو
footpaths
U
پیاده رو
afoot
U
پیاده
footer
U
پیاده رو
sidewalks
U
پیاده رو
pignorate
U
پیاده
side walk
U
پیاده رو
footway
U
پیاده رو
pavements
U
پیاده رو
walkway
U
پیاده رو
walkways
U
پیاده رو
foot bank
U
پیاده رو
pedestrians
U
پیاده
foot bridge
U
پل پیاده رو
impledge
U
پیاده
walk
U
پیاده رو
foot infantry
U
پیاده
pedestrian
U
پیاده
pedestrian bridge
U
پل پیاده رو
infantry man
U
پیاده
walked
U
پیاده رو
walks
U
پیاده رو
paths
U
پیاده رو
path
U
پیاده رو
ganway
U
پل پیاده رو
infantry
U
پیاده
sanctions
U
فرمان
sanctioning
U
فرمان
charter
U
فرمان
at my command
U
به فرمان من
handlebar
U
فرمان
commanded
U
فرمان
insubordinate
U
نا فرمان
ordinances
U
فرمان
ordinance
U
فرمان
indocile
U
نا فرمان
commandment
U
فرمان
bugle call
U
فرمان
handle bar
U
فرمان
sanctioned
U
فرمان
commandments
U
فرمان
charters
U
فرمان
command
U
فرمان
decrees
U
فرمان
decreeing
U
فرمان
sanction
U
فرمان
decree
U
فرمان
chartered
U
فرمان
edicts
U
فرمان
edict
U
فرمان
chartering
U
فرمان
steering
U
فرمان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com