English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dosmount command U فرمان پیاده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
route marches U راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
route march U راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
ctrl break U در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off U فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
stand fast U فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering U فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
forward march U فرمان قدم رو فرمان پیش
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
scrambled U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scramble U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
dismantling U پیاده کردن
dismantled U پیاده کردن
set down U پیاده کردن
dismount U پیاده کردن
take down U پیاده کردن
dismounting U پیاده کردن
disassemble U پیاده کردن
dismantlement U پیاده کردن
dismantle U پیاده کردن
dismounts U پیاده کردن
disembarked U پیاده کردن
unset U پیاده کردن
dismantles U پیاده کردن
demodulation U پیاده کردن
disembarking U پیاده کردن
disembarks U پیاده کردن
disembark U پیاده کردن
pedestrianises U پیاده روی کردن
dismantle U پیاده کردن موتور
pads U پیاده سفر کردن
disassembly U پیاده کردن موتور
pedestrianising U پیاده روی کردن
pedestrianize U پیاده روی کردن
pedestrianised U پیاده روی کردن
dismount U پیاده کردن یا شدن
setting out U پیاده کردن نقشه
setting out U پیاده کردن مسیر
To implement a project. U طرحی را پیاده کردن
pad U پیاده سفر کردن
staking U پیاده کردن مسیر
dismantled U پیاده کردن موتور
dismantling U پیاده کردن موتور
pedestrianized U پیاده روی کردن
pedestrianizes U پیاده روی کردن
dismounts U پیاده کردن یا شدن
dismounting U پیاده کردن یا شدن
dismantles U پیاده کردن موتور
pedestrianizing U پیاده روی کردن
controlling U کنترل کردن فرمان
control U کنترل کردن فرمان
controls U کنترل کردن فرمان
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
dismantling U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
removable U قابل سوار و پیاده کردن
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantled U پیاده کردن قطعات مونتاژ
walks U گردش کردن پیاده رفتن
dismantles U پیاده کردن قطعات مونتاژ
disassembly order U روش پیاده کردن وسیله
dismantle U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
walk U گردش کردن پیاده رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
guide on me U فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
debarkation U تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
removal U از بین بردن برداشتن پیاده کردن
terminals U محل پیاده وسوار کردن بارها
terminal U محل پیاده وسوار کردن بارها
disassemble U پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
soft return U فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
peg out U کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
administrative landing U پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
air landing U پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
new U فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
new- U فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
newer U فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
newest U فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
zaps U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close interval U فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close ranks U فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
guide left U فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
ship to shore U حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
unhorse U از اسب افتادن یا پیاده شدن اسب را از گاری یا درشگه باز کردن
cancel check firing U فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
pavement U پیاده رو
foot slogger U پیاده
peripatetic U پیاده رو
sidewalk U پیاده رو
dismounted U پیاده
on of U پیاده
footpath U پیاده رو
footpaths U پیاده رو
afoot U پیاده
footer U پیاده رو
sidewalks U پیاده رو
pignorate U پیاده
side walk U پیاده رو
footway U پیاده رو
pavements U پیاده رو
walkway U پیاده رو
walkways U پیاده رو
foot bank U پیاده رو
pedestrians U پیاده
foot bridge U پل پیاده رو
impledge U پیاده
walk U پیاده رو
foot infantry U پیاده
pedestrian U پیاده
pedestrian bridge U پل پیاده رو
infantry man U پیاده
walked U پیاده رو
walks U پیاده رو
paths U پیاده رو
path U پیاده رو
ganway U پل پیاده رو
infantry U پیاده
sanctions U فرمان
sanctioning U فرمان
charter U فرمان
at my command U به فرمان من
handlebar U فرمان
commanded U فرمان
insubordinate U نا فرمان
ordinances U فرمان
ordinance U فرمان
indocile U نا فرمان
commandment U فرمان
bugle call U فرمان
handle bar U فرمان
sanctioned U فرمان
commandments U فرمان
charters U فرمان
command U فرمان
decrees U فرمان
decreeing U فرمان
sanction U فرمان
decree U فرمان
chartered U فرمان
edicts U فرمان
edict U فرمان
chartering U فرمان
steering U فرمان
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com