English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
recall U فرا خواندن احضار لغو کردن
recalled U فرا خواندن احضار لغو کردن
recalls U فرا خواندن احضار لغو کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lilts U اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilt U اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
repeal U احضار کردن احضار
repeals U احضار کردن احضار
evoke U احضار کردن
summoned U احضار کردن
vouch U احضار کردن
recalls U احضار کردن
summon U احضار کردن
evoking U احضار کردن
recall U احضار کردن
process U احضار کردن
evokes U احضار کردن
processes U احضار کردن
invoking U احضار کردن
invokes U احضار کردن
invoked U احضار کردن
invoke U احضار کردن
countermand U احضار کردن
countermanded U احضار کردن
countermanding U احضار کردن
countermands U احضار کردن
recalled U احضار کردن
to summon somebody back U کسی را احضار کردن
to order somebody back U کسی را احضار کردن
to bring somebody back U کسی را احضار کردن
to recall somebody U کسی را احضار کردن
to call somebody back U کسی را احضار کردن
citation U احضار احضار به بازپرسی
citations U احضار احضار به بازپرسی
remand U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
adduse U احضار کردن بگواهی خواستن
summon U فراخواندن احضار قانونی کردن
summoned U فراخواندن احضار قانونی کردن
remands U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
conscripting U به خدمت وفیفه احضار کردن
conscript U به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripted U به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripts U به خدمت وفیفه احضار کردن
remanded U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
compellation U عمل خطاب یا احضار کردن نام
muster U احضار کردن جمع اوری کردن
mustered U احضار کردن جمع اوری کردن
mustering U احضار کردن جمع اوری کردن
musters U احضار کردن جمع اوری کردن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
cite U احضار کردن استشهاد کردن
citing U احضار کردن استشهاد کردن
cites U احضار کردن استشهاد کردن
cited U احضار کردن استشهاد کردن
orate U نطق کردن خواندن
sight-read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-reading U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
praelect U سخنرانی کردن خطا به خواندن
prelect U سخنرانی کردن خطا به خواندن
to spell out U بزحمت خواندن یا هجی کردن
sight-reads U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
to pipe up U زدن یا خواندن اغاز کردن
sight read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
arraign U احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
descants U اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
descant U اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
pops U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pop U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pray U نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
praying U نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
prays U نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
prayed U نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
read head U هد خواندن راس خواندن
open U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
to call the roll U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
study for bar U دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
crashed U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashingly U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashes U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crash U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashing U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
head crash U برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
summonses U احضار
summonsed U احضار
summoning U احضار
recalling U احضار
citations U احضار
summonsing U احضار
citation U احضار
calling U احضار
vocations U احضار
vocation U احضار
convocation U احضار
summons U احضار
convocations U احضار
extends U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
function invocation U احضار تابع
call to quarters U شیپور احضار
phantasmagoria U احضار روح
summoned U احضار فراخواستن
recall U فراخوانی احضار
phantasmagorias U احضار روح
summon U احضار فراخواستن
recalls U فراخوانی احضار
drop annunciator U زنگ احضار
impeachment U احضار بدادگاه
ouija board U لوح احضار
evocable U قابل احضار
warning sign U علامت احضار
impeaching U احضار نمودن
impeaches U احضار نمودن
summoner U احضار کننده
bans U اگهی احضار
banning U اگهی احضار
ban U اگهی احضار
invocations U حکم احضار
invocation U حکم احضار
impeach U احضار نمودن
recalled U فراخوانی احضار
impeached U احضار نمودن
annunciator U زنگ احضار
spiritism U احضار روح
arraign U احضار نمودن
head switching U فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
venire faciac U حکم احضار به محکمه
gravity drop U زنگ احضار وزنی
at his call U بر حسب اخطار یا احضار او
automatic annunciator U زنگ احضار خودکار
arraignment U احضار به محکمه تعقیب
annunciator wire U سیم زنگ احضار
spiritualism U اعتقاد به احضار ارواح
subpoenas U احضاریه حکم احضار
subpoena U احضاریه حکم احضار
seance U جلسه احضار روح
subpoenaing U احضاریه حکم احضار
subpoenaed U احضاریه حکم احضار
call-up U شیپور احضار بخاطر اوردن
evocation U احاله بدادگاه بالاتر احضار
call up U شیپور احضار بخاطر اوردن
evocations U احاله بدادگاه بالاتر احضار
draftee U احضار شده به خدمت نظام
call up U احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up U احضار برای فعالیتهای نظامی
call-ups U شیپور احضار بخاطر اوردن
call-ups U احضار برای فعالیتهای نظامی
head U دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
preparations U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
degauss U پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
adjutant's call U احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
wands U دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wand U دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
double click U احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
minuteman U داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
rhapsodiz U خواندن
reading age U سن خواندن
to take lessons U یا خواندن
reading U خواندن
lip-reads U لب خواندن
readings U خواندن
misreading U بد خواندن
read U خواندن
intone U خواندن
recitations U از بر خواندن
recitation U از بر خواندن
lip read U لب خواندن
misreads U بد خواندن
intoned U خواندن
intones U خواندن
lip-read U لب خواندن
intoning U خواندن
misread U بد خواندن
reads U خواندن
reading habit U عادت خواندن
read strobe U بارقه خواندن
reading disability U ناتوانی در خواندن
lull U لالایی خواندن
lulled U لالایی خواندن
nondestructive read U خواندن غیرمخرب
readability U قابلیت خواندن
lulling U لالایی خواندن
lulls U لالایی خواندن
read/write U خواندن- نوشتن
chortles U سرودوتسبیح خواندن
unreadable U نامستحق خواندن
unreadable U غیرقابل خواندن
to song a song U سرود خواندن
numerate U خواندن یاشمردن
raw head U نوک خواندن
to bid d. to U بمبارزه خواندن
psalmodize U زبور خواندن
r/w U خواندن- نوشتن
parallel reading U خواندن موازی
to read wrong U اشتباه [ی] خواندن
To misread the facts . To infer wrongly . U کور خواندن
spell U پی بردن به خواندن
to read out U بلند خواندن
read pulse U تپش خواندن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com