English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heading U عنوان سرصفحه
headings U عنوان سرصفحه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
Other Matches
front-page U سرصفحه
head line U سرصفحه
headlines U سرصفحه
front page U سرصفحه
head piece U سرصفحه
headline U سرصفحه
head liner U سرصفحه نویس
head U فرق سرصفحه
frontispiece U سرلوحه سرصفحه
frontispieces U سرلوحه سرصفحه
vigmette U ارایش سرصفحه کتاب
front page U مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front-page U مطالب سرصفحه یا سرمقاله
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
catchword U کلمه سرصفحه برای جلب توجه
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
rubrics U عنوان
titles U عنوان
ground U عنوان
headline U عنوان
headlines U عنوان
printed U عنوان و..
print U عنوان و..
life peer U عنوان
life peers U عنوان
captions U عنوان
caption U عنوان
epithets U عنوان
epithet U عنوان
prints U عنوان و..
by way of remainder U به عنوان رد
capitulary U عنوان
head line U عنوان
appellative U عنوان
rubric U عنوان
title U عنوان
name U عنوان
topic U عنوان
topics U عنوان ها
subject [topic] U عنوان
subjects U عنوان ها
themes U عنوان ها
heading U عنوان
headings U عنوان
names U عنوان ها
titles U عنوان ها
headword U عنوان
headwords U عنوان
title U عنوان
for example U به عنوان مثال
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
brand U عنوان تجارتی
branding U عنوان تجارتی
brands U عنوان تجارتی
natural U حرکت در عنوان
naturals U حرکت در عنوان
surname U لقب عنوان
surnames U لقب عنوان
headings U عنوان گذاری
captions U عنوان دادن
doctorates U عنوان دکتری
doctorate U عنوان دکتری
heading U عنوان گذاری
head U عنوان مبحث
topics U عنوان سرفصل
head U سالار عنوان
berth U کسب عنوان
berthed U کسب عنوان
berthing U کسب عنوان
topic U عنوان سرفصل
caption U عنوان دادن
berths U کسب عنوان
honorific U عنوان تجلیلی
intitule U عنوان دادن به
message heading U عنوان پیام
nowise U به هیچ عنوان
on loan U به عنوان قرض
start of heading U شروع عنوان
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
possessory title U عنوان مالکیت
untitled U بدون عنوان
superscrible U عنوان روی
titlist U دارای عنوان
the hoy f. U عنوان پاپ
exercise term U عنوان مانور
in a topic form U بصورت عنوان
appropriation title U عنوان سپرده
appropriation title U عنوان اعتبار
honorifics U عنوان تجلیلی
guize U روبند عنوان
lord U عنوان لردی دادن به
title page U صفحه عنوان کتاب
title block U قسمت عنوان نامه
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
subhead U عنوان جزء یا فرعی
superscription U عنوان روی پاکت
misdirection U گمراهی عنوان غلط
donna U عنوان مودبانه بانوان
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
subhead U عنوان فرعی مقاله
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
short title U عنوان کوتاه شده
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
clinched U کسب عنوان قهرمانی
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
title U واگذارکردن عنوان دادن به
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
language U برنامهای که به عنوان مترجم
clinching U کسب عنوان قهرمانی
clinches U کسب عنوان قهرمانی
title U دارنده عنوان قهرمانی
titles U دارنده عنوان قهرمانی
lords U عنوان لردی دادن به
clinch U کسب عنوان قهرمانی
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
headings U سمت سینه ناو عنوان
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
heading U عنوان یا نام متن در فایل
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
heading U سمت سینه ناو عنوان
headings U عنوان یا نام متن در فایل
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
rational number U عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
bundle U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com