English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
indict U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicted U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicting U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicts U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
indicement U تنظیم ادعانامه
indictments U تنظیم ادعانامه
indictment U تنظیم ادعانامه
claims officer U افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
claim U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claimed U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claiming U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claims U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
in personam U علیه شخص خاصی علیه انسان
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
indictments U ادعانامه
indictment U ادعانامه
bill of indictment U ادعانامه
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U حفظ کردن [علیه] [در برابر]
proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن
indicement U اتهام بموجب ادعانامه
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
bring a suit against a person U اقامه دعوی علیه کسی کردن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
lodge a complaint against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
denounces U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounce U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
tune U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
stet processus U گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
attending U تنظیم کردن
to set out U تنظیم کردن
to put in to shape U تنظیم کردن
lineup U تنظیم کردن
attend U تنظیم کردن
tune U تنظیم کردن
to draw out U تنظیم کردن
frame U تنظیم کردن
make out U تنظیم کردن
tunes U تنظیم کردن
calibrates U تنظیم کردن
calibrated U تنظیم کردن
adjusts U تنظیم کردن
adjusting U تنظیم کردن
attends U تنظیم کردن
adjust U تنظیم کردن
calibrating U تنظیم کردن
calibrate U تنظیم کردن
to draw up U تنظیم کردن
set up U تنظیم کردن
regularizing U تنظیم کردن
regularises U تنظیم کردن
regularised U تنظیم کردن
regiments U تنظیم کردن
adjustment U تنظیم کردن
formulating U تنظیم کردن
to make out U تنظیم کردن
regiment U تنظیم کردن
regularising U تنظیم کردن
formulate U تنظیم کردن
regularized U تنظیم کردن
formulates U تنظیم کردن
regularize U تنظیم کردن
regularizes U تنظیم کردن
redact U تنظیم کردن
classifies U تنظیم کردن
regulated U تنظیم کردن
regulating U تنظیم کردن
regulates U تنظیم کردن
formulated U تنظیم کردن
classifying U تنظیم کردن
classify U تنظیم کردن
regulate U تنظیم کردن
adjustments U تنظیم کردن
lay down U تنظیم کردن
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
preset U از پیش تنظیم کردن
pre-set U از پیش تنظیم کردن
pre-sets U از پیش تنظیم کردن
tune up U موتور را تنظیم کردن
pre-setting U از پیش تنظیم کردن
ranging U تنظیم کردن اسلحه
reconstitutes U تنظیم مقیاس کردن
reconstitute U تنظیم مقیاس کردن
spot U تنظیم تیر کردن
ranging U تنظیم تیر کردن
spots U تنظیم تیر کردن
reconstituted U تنظیم مقیاس کردن
adjustments U تنظیم و میزان کردن
draw up U کارها را تنظیم کردن
reconstituting U تنظیم مقیاس کردن
set the clock U ساعت را تنظیم کردن
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
replenished U تنظیم کردن روغن سلاحها
zero U روی صفر تنظیم کردن
zeros U روی صفر تنظیم کردن
replenishes U تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishing U تنظیم کردن روغن سلاحها
adjusts U تصفیه نمودن تنظیم کردن
replenish U تنظیم کردن روغن سلاحها
adjusting U تصفیه نمودن تنظیم کردن
zeroes U روی صفر تنظیم کردن
sight in U تنظیم کردن دید در تفنگ
adjusts U میزان کردن تنظیم کنید
order U سفارش دادن تنظیم کردن
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
adjusting U میزان کردن تنظیم کنید
located U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locate U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
setting up U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
locates U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
sets U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
pressurizes U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
set U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
mounts U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
mount U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
edited U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
billing U صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
pressurize U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
timing U تنظیم زمان عمل کردن موتور
piloted U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pilots U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
edit U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
pressurises U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pilot U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pressurizing U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
zeros U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeroes U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zero U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
wake up U تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
zero beat U تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
aligns U تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning U تنظیم کردن تطبیق کردن
control U نظارت کردن تنظیم کردن
controlling U نظارت کردن تنظیم کردن
controls U نظارت کردن تنظیم کردن
edited U تصحیح کردن تنظیم کردن
adjusts U تعدیل کردن تنظیم کردن
adjusting U تعدیل کردن تنظیم کردن
aligned U تنظیم کردن تطبیق کردن
to balance out U میزان کردن [تنظیم کردن ]
edit U تصحیح کردن تنظیم کردن
align U تنظیم کردن تطبیق کردن
zero U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
to tune in TV [radio] U روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
zeros U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeroes U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
weather helm U تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
to kern U کاهش دادن [و تنظیم کردن ] فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
halving adjustment U تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
pro and con U له و علیه
against U علیه
versus U علیه
v U علیه
cons U بر علیه
conning U بر علیه
conned U بر علیه
con U بر علیه
pros and cons U له و علیه
dialed U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
dialled U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com