English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bugle call U علامت دادن به وسیله شیپور شیپور جمع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
starke U با شیپور علامت دادن
tabard U نوار تزیینی ترمپت یا شیپور پرچم شیپور
sennet U شیپور علامت شروع نمایش یا ختم ان
trumpet U شیپور
trumpeted U شیپور
clarion U شیپور
trumpeting U شیپور
bugles U شیپور
bugle U شیپور
tooter U شیپور زن
cones U شیپور
cornu U شیپور
cone U شیپور
trombonists U شیپور زن
trumpeters U شیپور زن
trombonist U شیپور زن
trumpeter U شیپور زن
key bugle U شیپور
trom'ba U شیپور
clang U صدای شیپور
last post U شیپور خاموشی
eustachian tube U شیپور استاش
first call U شیپور جمع
drill call U شیپور مشق
clangs U صدای شیپور
trump U صدای شیپور
trumps U صدای شیپور
syrint U شیپور بیداری
cornett U نوعی شیپور
air operated horn U شیپور بادی
service calls U شیپور خدمت
clanged U صدای شیپور
clanging U صدای شیپور
turn in U شیپور خاموشی
last port U شیپور خاموشی
turn out U شیپور بیداری
heave out U شیپور بیداری
last port U شیپور عزا
curfew U شیپور خاموشی
cornets U نوعی شیپور
curfews U شیپور خاموشی
cornet U نوعی شیپور
taps U شیپور خاموشی
reveille U شیپور بیدارباش
French horn U نوعی شیپور
salpingitis U اماس شیپور
assembly U شیپور جمع
to the color U شیپور احترام
trumpeting U شیپور زدن
to sound a parley U با زدن شیپور
the sound of a bugle U صدای شیپور
horn U شیپور پیاله
tubas U شیپور بزرگ
call to quarters U شیپور احضار
tantara U شیپور زدن
chamade U شیپور امان
trumpet U شیپور زدن
trumpeted U شیپور زدن
to blow atrumpet U نواختن شیپور
tuba U شیپور بزرگ
clarion U شیپور بلند
tantara U صدای شیپور
clarion U شیپور جنگ
alarmed U شیپور حاضرباش اشوب
alarms U شیپور حاضرباش اشوب
trumpeted U شیپورچی شیپور زدن
trumpet U شیپورچی شیپور زدن
service calls U شیپور جمع عمومی
general muster U شیپور جمع عمومی
alarum U اخطار شیپور حاضرباش
alarmingly U شیپور حاضرباش اشوب
trom'ba U شاخ شیپور زدن
trumpeting U شیپورچی شیپور زدن
first seargeant's call U شیپور سرگروهبان پیش
alarm U شیپور حاضرباش اشوب
first post U شیپور خبر شبانه
to the color U شیپور احترام پرچم
warison U پاداش شیپور حمله
sousaphone U شیپور زنگوله دار
campanula U [شبیه شیپور مینیاتوری]
blast U صدای شیپور بادزدگی
officers call U شیپور افسر پیش
pipe down U بوسیله شیپور یا نای
blasts U صدای شیپور بادزدگی
assembly U شیپور خاموشی دستگاه مرکب
call-ups U شیپور احضار بخاطر اوردن
to sound the retire U شیپور عقب نشینی زدن
call-up U شیپور احضار بخاطر اوردن
call up U شیپور احضار بخاطر اوردن
to sound a retreat U شیپور عقب نشینی زدن
saxtuba U شیپور برنجی دارای صدای بم
drill call U شیپور شروع مشق صف جمع
trombone U شیپور دارای قسمت میانی متحرک
foghorn U شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
foghorns U شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
alarms U اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarm U اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmed U اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmingly U اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
toot U صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
tooted U صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
tooting U صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
toots U صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
retreats U مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreated U مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreat U مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreating U مراسم شامگاه شیپور شامگاه
all clear U شیپور رفع خطر هوایی رفع خطر
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
say the word <idiom> U علامت دادن
signal U علامت دادن
signaled U علامت دادن
signalled U علامت دادن
To give a signal ( sign) . U علامت دادن
beach marker U علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
signal U سیگنال علامت دادن
signalled U سیگنال علامت دادن
signaled U سیگنال علامت دادن
flags U باپرچم علامت دادن
flag U باپرچم علامت دادن
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
blinds U چشمک زدن علامت دادن
signaled U مخابره کردن علامت دادن
blinded U چشمک زدن علامت دادن
blind U چشمک زدن علامت دادن
denote U علامت بودن معنی دادن
denoted U علامت بودن معنی دادن
signalled U مخابره کردن علامت دادن
denotes U علامت بودن معنی دادن
negation U تغییر دادن علامت یک عدد
signal U مخابره کردن علامت دادن
hunting horn U بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
waff U اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
coacher U مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
hyphen U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphens U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
blips U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
houses U قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
house U قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
housed U قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
burn notice U علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
markers U علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker U علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
brown finish U صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
blue flag U پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
trasship U بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
mine mooring U اتصال دادن مینها به همدیگر به وسیله سیم یا بند
symbol U اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
contributions U جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
mechanical mouse U وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
contribution U جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
marker U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
symbol U علامت ترسیمی علامت فرمولی
character U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
long run U مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
polar motion U وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
intelligence U 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
invitations U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com