Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
red card
U
علامت اخراج اخراج بازیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
send off
U
اخراج بازیگر
send-offs
U
اخراج بازیگر
send-off
U
اخراج بازیگر
outed
U
اخراج بازیگر
out
U
اخراج بازیگر
out-
U
اخراج بازیگر
major penalty
U
اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
exclusion
U
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
disqualifications
U
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualification
U
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
man down
U
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
out
U
اخراج کردن اخراج شدن
outed
U
اخراج کردن اخراج شدن
out-
U
اخراج کردن اخراج شدن
undesireable discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
dishonorable discharge
U
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
foul
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
disqualifies
U
اخراج
disqualify
U
اخراج
eviction
U
اخراج
evictions
U
اخراج
disqualified
U
اخراج
evacuation
U
اخراج
the boot
U
اخراج
dismissals
U
اخراج
dismissal
U
اخراج
firing
U
اخراج
deposal
U
اخراج
dislodgement
U
اخراج
ejection
U
اخراج
excomminucation
U
اخراج
extrusion
U
اخراج
deported
U
اخراج
exclusion
U
اخراج
deportation
U
اخراج
out lawry
U
اخراج
lay off
U
اخراج
banishment
U
اخراج
ouster
U
اخراج
foul out
U
اخراج
rustication
U
اخراج
disqualifying
U
اخراج
expulsion
U
اخراج
deports
U
اخراج
deporting
U
اخراج
deport
U
اخراج
expulsions
U
اخراج
dismissals
U
اخراج از خدمت
dismissals
U
انفصال اخراج
expellable
U
قابل اخراج
dismissals
U
اخراج از شغل
cans
U
اخراج کردن
dismissal
U
اخراج از خدمت
dismissal
U
انفصال اخراج
out with
U
اخراج کردن
dismissal
U
اخراج از شغل
walking papers
<idiom>
U
برگه اخراج
let go
<idiom>
U
اخراج شدن
give someone the ax
<idiom>
U
اخراج شدن
expulsion
U
اخراج از کشور
reseau
U
اخراج اشعه
send down
U
اخراج کردن
ousts
U
اخراج کردن
xenelasia
U
اخراج بیگانگان
ousted
U
اخراج کردن
oust
U
اخراج کردن
exorcise
U
اخراج کردن
excommunicable
U
سزاوارتکفیریا اخراج
dis-
U
اخراج کردن
dismission
U
انفصال اخراج
deportation
U
اخراج از کشور
get the ax
<idiom>
U
اخراج شدن
ousting
U
اخراج کردن
expulsions
U
اخراج از کشور
cast out
U
اخراج کردن
clearing out
[of a place]
U
اخراج
[از مکانی]
deportee
U
اخراج شده
swap
U
اخراج کردن
swapped
U
اخراج کردن
swaps
U
اخراج کردن
to expel
[from]
U
اخراج کردن
[از]
swopped
U
اخراج کردن
swopping
U
اخراج کردن
swops
U
اخراج کردن
deportees
U
اخراج شده
avaunt
U
دستور اخراج
canning
U
اخراج کردن
can
U
اخراج کردن
suspensions
U
اخراج موقت
expels
U
اخراج کردن
expelling
U
اخراج کردن
expelled
U
اخراج کردن
expel
U
اخراج کردن
evictions
U
اخراج کردن
eviction
U
اخراج کردن
suspension
U
اخراج موقت
bad conduct discharge
U
اخراج از خدمت
brush off
U
اخراج بی ادبانه
sack
U
اخراج کردن یاشدن
discharges
U
اخراج تخلیه الکتریکی
game misconduct penalty
U
01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
wrongful dismissal
U
انفصال یا اخراج ناروا
explusion foul
U
خطای منجر به اخراج
boot
U
اخراج چاره یافایده
dismissing
U
سوزاندن توپزن و اخراج او
dismiss
U
سوزاندن توپزن و اخراج او
rusticate
U
با اخراج تنبیه کردن
discharge
U
اخراج تخلیه الکتریکی
dismisses
U
سوزاندن توپزن و اخراج او
duck
U
اخراج توپزن بی امتیاز
ducked
U
اخراج توپزن بی امتیاز
duckings
U
اخراج توپزن بی امتیاز
ducks
U
اخراج توپزن بی امتیاز
ejectable
U
قابل دفع یا اخراج
misconduct penalty
U
جریمه 01 دقیقه اخراج
pink slip
<idiom>
U
برگه اخراج از شغل
sacks
U
اخراج کردن یاشدن
sacked
U
اخراج کردن یاشدن
evacuate
U
اخراج خارج کردن یا شدن
minor penalty
U
خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
extrusive
U
اخراج کننده بیرون امده
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated
U
اخراج خارج کردن یا شدن
He was dismissed though (while) he was in fact innocent.
U
اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
somebody's days are numbered
<idiom>
U
از کار اخراج شدن کسی
bad conduct discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت
He was deported from Iran.
U
اورااز ایران اخراج کردند
back azimuth method
U
گرای معکوس در اخراج اشعه
pay off
U
با دادن مزد کامل اخراج کردن
yorked
U
توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
discharge without honor
U
اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
discharges
U
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
twos
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
discharge
U
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
extracted
U
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extract
U
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
two
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
extracts
U
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracting
U
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
to get
[be given]
your card
[British E]
<idiom>
U
برگه اخراج از شغل را گرفتن
[اصطلاح روزمره]
to get
[be given]
the pink slip
[American E]
<idiom>
U
برگه اخراج از شغل را گرفتن
[اصطلاح روزمره]
not out
U
توپزنی که هنوز اخراج نشده اعلام خطا
penalty time keeper
U
حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
They are openly seeking his being sacked.
U
آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
innings
U
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
to discharge someone without honor
[from the army]
U
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
outed
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
blind score
U
امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
out-
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
expellee
U
افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
boot out
<idiom>
U
اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
throw out
<idiom>
U
اخراج کردن،مجبور به ترک کردن
run out
<idiom>
U
به زور بیرون کردن ،اخراج کردن
deportees
U
محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
To dismiss (discharge) someone.
U
کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
banishes
U
اخراج بلد کردن دور کردن
deportee
U
محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
banishing
U
اخراج بلد کردن دور کردن
banished
U
اخراج بلد کردن دور کردن
banish
U
اخراج بلد کردن دور کردن
extraction
U
عمل اخراج در عمل سلاح
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
disbar
U
سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
send in
U
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stacks
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
double footed
U
بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
symbol
U
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
bucket
U
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
buckets
U
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
symbol
U
علامت ترسیمی علامت فرمولی
character
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
bingo
U
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
player
U
بازیگر
mummer
U
بازیگر
actor
U
بازیگر
fielder
U
بازیگر
actors
U
بازیگر
stager
U
بازیگر
puppeteer
U
بازیگر
puppeteers
U
بازیگر
performing
U
بازیگر
booter
U
بازیگر
backup
U
جانشین بازیگر
extra cover
U
بازیگر بل گیر
tennist
U
بازیگر تنیس
freed
U
بازیگر ازاد
club player
U
بازیگر باشگاهی
wingman
U
بازیگر گوش
substituted
U
تعویض بازیگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com