Total search result: 201 (30 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
phoneticism U |
عقیده به نوشتن و املا کردن کلمه مطابق صدایا تلفظان |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
hyphens U |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
 |
 |
hyphen U |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
 |
 |
insert key U |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
 |
 |
inserts U |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
 |
 |
insert U |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
 |
 |
inserting U |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
 |
 |
ins key U |
کلیدی که کلمه پرداز یا برنامه ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
 |
 |
scrawled U |
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن |
 |
 |
scrawls U |
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن |
 |
 |
scrawling U |
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن |
 |
 |
scrawl U |
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن |
 |
 |
write protect U |
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن |
 |
 |
dot U |
روش نوشتن دستورات و توقف پس از یک دستور که در دستورات توکار سیستمهای کلمه پرداز وجود دارد |
 |
 |
dotting U |
روش نوشتن دستورات و توقف پس از یک دستور که در دستورات توکار سیستمهای کلمه پرداز وجود دارد |
 |
 |
standards U |
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی |
 |
 |
standard U |
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی |
 |
 |
orthography U |
املا |
 |
 |
logogriph U |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
 |
 |
orthographically U |
از لحاظ املا |
 |
 |
orthographer U |
املا دان |
 |
 |
search and replace U |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
 |
 |
processor U |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
 |
 |
DVD U |
درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد |
 |
 |
photodigital memory U |
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار |
 |
 |
adjust U |
مطابق کردن |
 |
 |
to pattern out U |
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن |
 |
 |
synchronising U |
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن |
 |
 |
synchronises U |
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن |
 |
 |
synchronised U |
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن |
 |
 |
synchronize U |
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن |
 |
 |
synchronizes U |
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن |
 |
 |
to adjust U |
وفق دادن [سازگار کردن] [مطابق کردن ] |
 |
 |
word U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
worded U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
synchronizes U |
همزمان شدن با هم مطابق کردن |
 |
 |
synchronize U |
همزمان شدن با هم مطابق کردن |
 |
 |
tallying U |
تطبیق کردن مطابق بودن |
 |
 |
adjusts U |
تسویه نمودن مطابق کردن |
 |
 |
adjusting U |
تسویه نمودن مطابق کردن |
 |
 |
synchronised U |
همزمان شدن با هم مطابق کردن |
 |
 |
tallied U |
تطبیق کردن مطابق بودن |
 |
 |
synchronising U |
همزمان شدن با هم مطابق کردن |
 |
 |
synchronises U |
همزمان شدن با هم مطابق کردن |
 |
 |
tallies U |
تطبیق کردن مطابق بودن |
 |
 |
sovietize U |
مطابق رژیم شوروی کردن |
 |
 |
tally U |
تطبیق کردن مطابق بودن |
 |
 |
sinify U |
مطابق اداب ورسوم چینی کردن |
 |
 |
temporalize U |
مطابق مقتضیات وقت عمل کردن |
 |
 |
sinicize U |
مطابق اداب ورسوم چینی کردن |
 |
 |
observing U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
observe U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
suggests U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
observed U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
opine U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
make a suggestion U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
pass an opinion U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
suggesting U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
to make a suggestion U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
suggested U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
to venture an opinion U |
جسارتاافهار عقیده کردن |
 |
 |
pronounces U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
pass an opnion U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
observes U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
pronounce U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
express an opinion U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
suggest U |
افهار عقیده کردن |
 |
 |
adjusts U |
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن |
 |
 |
adjusting U |
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن |
 |
 |
least significant bit U |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
 |
 |
statute at large U |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
 |
 |
prefixes U |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
 |
 |
prefix U |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
 |
 |
markers U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
marker U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
augmenting U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
worded U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
word U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
augment U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
augmented U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
augments U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
Persian rug U |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
 |
 |
to rime one word with another U |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
 |
 |
ring shift U |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
dogmatize U |
امرانه افهار عقیده کردن مقتدرانه سخن گفتن |
 |
 |
sanitize U |
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن |
 |
 |
encipher U |
برمز نوشتن رمز نوشتن |
 |
 |
referred U |
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی |
 |
 |
refer U |
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی |
 |
 |
refers U |
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی |
 |
 |
hypertext U |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
 |
 |
synonym U |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
 |
 |
synonyms U |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
 |
 |
syllable U |
جزء کلمه مقطع کلمه |
 |
 |
syllables U |
جزء کلمه مقطع کلمه |
 |
 |
transliterate U |
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن |
 |
 |
lsb U |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
 |
 |
soft U |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
 |
 |
softest U |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
 |
 |
keyword U |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
 |
 |
enclitic U |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
 |
 |
softer U |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
 |
 |
to fill in U |
نوشتن خاکریزی کردن |
 |
 |
to commit to paper U |
نوشتن ثبت کردن |
 |
 |
phrase U |
کلمه بندی کردن |
 |
 |
phrases U |
کلمه بندی کردن |
 |
 |
phrased U |
کلمه بندی کردن |
 |
 |
to a. letter U |
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان |
 |
 |
commentated U |
حاشیه نوشتن یادداشت کردن |
 |
 |
spell U |
املاء کردن درست نوشتن |
 |
 |
overwrite U |
جانویسی کردن جای نوشتن |
 |
 |
commentates U |
حاشیه نوشتن یادداشت کردن |
 |
 |
prescribe U |
نسخه نوشتن تعیین کردن |
 |
 |
prescribed U |
نسخه نوشتن تعیین کردن |
 |
 |
annotations U |
نوشتن تذکرات تقریظ کردن |
 |
 |
annotation U |
نوشتن تذکرات تقریظ کردن |
 |
 |
spells U |
املاء کردن درست نوشتن |
 |
 |
prescribes U |
نسخه نوشتن تعیین کردن |
 |
 |
prescribing U |
نسخه نوشتن تعیین کردن |
 |
 |
commentating U |
حاشیه نوشتن یادداشت کردن |
 |
 |
to draw up a contract U |
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن |
 |
 |
spelled U |
املاء کردن درست نوشتن |
 |
 |
commentate U |
حاشیه نوشتن یادداشت کردن |
 |
 |
shifted U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shift U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shifts U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
rubricize U |
بخط قرمز نوشتن یا چاپ کردن |
 |
 |
rubricate U |
بخط قرمز نوشتن یا چاپ کردن |
 |
 |
interpage U |
در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن |
 |
 |
softest U |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
 |
 |
softer U |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
 |
 |
soft U |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
 |
 |
writes U |
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن |
 |
 |
write U |
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن |
 |
 |
writes U |
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن |
 |
 |
write U |
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن |
 |
 |
cycle U |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
 |
 |
cycled U |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
 |
 |
cycles U |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
 |
 |
justify U |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
 |
 |
justifying U |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
 |
 |
justifies U |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
 |
 |
open U |
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن |
 |
 |
opened U |
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن |
 |
 |
opens U |
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن |
 |
 |
log U |
وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز |
 |
 |
hyphens U |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
 |
 |
hyphen U |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
 |
 |
logs U |
وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز |
 |
 |
write permit ring U |
چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد |
 |
 |
crashingly U |
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک |
 |
 |
crashes U |
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک |
 |
 |
crashing U |
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک |
 |
 |
crashed U |
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک |
 |
 |
crash U |
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک |
 |
 |
erasable U |
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود |
 |
 |
he dose not know how to write U |
نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد |
 |
 |
searchingly U |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
 |
 |
searched U |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
 |
 |
tetragraph U |
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل |
 |
 |
search U |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
 |
 |
searches U |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
 |
 |
declarative statement U |
نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها |
 |
 |
declarations U |
نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها |
 |
 |
declaration U |
نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها |
 |
 |
macro U |
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود |
 |
 |
labelled U |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
 |
 |
labeling U |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
 |
 |
label U |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
 |
 |
labels U |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
 |
 |
program U |
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند |
 |
 |
programs U |
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند |
 |
 |
word star U |
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic |
 |
 |
housed U |
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها |
 |
 |
house U |
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها |
 |
 |
houses U |
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها |
 |
 |
text U |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
 |
 |
texts U |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
 |
 |
agreeably to U |
مطابق |
 |
 |
secundumn U |
مطابق |
 |
 |
confirming U |
مطابق |
 |
 |
correspondents U |
مطابق |
 |
 |
pursuant U |
مطابق |
 |
 |
corresponding U |
مطابق |
 |
 |
correspondent U |
مطابق |
 |
 |
from U |
مطابق |
 |
 |
consilient U |
مطابق |
 |
 |
similar U |
مطابق |
 |
 |
frae U |
مطابق |
 |
 |
complied with U |
مطابق با |
 |
 |
accordant U |
مطابق |
 |
 |
respondent U |
مطابق |
 |
 |
complied U |
مطابق با |
 |
 |
correspoundent U |
مطابق |
 |
 |
according U |
مطابق |
 |
 |
after U |
مطابق |
 |
 |
incompliance with U |
مطابق |
 |
 |
congurous U |
مطابق |
 |
 |
correspounding U |
مطابق |
 |
 |
according to U |
مطابق |
 |
 |
within U |
مطابق |
 |